مقداری از فضایل و ویژگیهای حضرت علی بن موسی الرضا ( علیه السّلام ) را بنویسید؟
امام رضا ـ علیه السّلام ـ مثل اجداد خود (پیغمبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ ) دارای فضایل و كمالاتی است كه موافق و مخالف، فضایل و مناقب او را توصیف كردهاند و آن حضرت مورد رضا و پسند همه بود. در روایات اسلامی رسیده كه امام كاظم ـ علیه السّلام ـ او را رضا نامید[1] و در حدیث لوح كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ او را از جبرییل گرفت و به فاطمه زهرا داد و حضرت زهرا(س) ـ سلام الله علیها ـ آن را در روز ولادت امام حسین ـ علیه السّلام ـ به جابر بن عبدالله انصاری اهدا نمود و او متن آن را برای امام باقر ـ علیه السّلام ـ خواند، آن حضرت به نام علی بن موسی الرضا خوانده شده و او دوست و یاور خدای متعال نامیده شده است.[2]
مناقب آن حضرت: آن حضرت حتی نسبت به كسانی كه به او بدی كردهاند بزرگواری خاصی نشان میداد، در تاریخ رسیده است در عصر خلافت هارون بعد از شهادت امام یكی از علویان به نام محمد بن جعفر بر ضد حكومت هارون خروج كرده بود هارون در بغداد یكی از دژخیمان خونخوار خود را به نام (جلودّی) برای سركوبی شورشیان به مدینه فرستاد و به او دستور داد اگر بر محمد بن جعفر پیروز شد گردنش را بزند، سپس خانههای علویان را غارت نماید و برای زنان آنها جز یك لباس نگذارد، جلودّی وارد مدینه شد و همین فرمان را اجرا كرد، وخانههای علویان را غارت نمود، هنگامی كه به خانه حضرت امام رضا ـ علیه السّلام ـ رسید با لشكر خود به خانة آن حضرت یورش برد هنگامی كه حضرت رضا در برابر این حادثة تلخ قرار گرفت، همة زنان خانه را در اطاقی جای داد و خود در جلو درِ آن اطاق ایستاد و آن گاه جلودّی نزد امام رضا(ع) آمد و بین آنها چنین گفتگو شد، جلودّی گفت: باید خود بروم، لباسهای آنان را جز یك لباس غارت كنم، امام رضا مانع شد و از حریم نوامیس خود حراست كرد، آخر الامر مجبور شد كه تسلیم امام رضا شود، و سپس خود امام رضا لباسهای اضافی زنان و حتی گوشوارهها و زینت آلات و آن چه در خانه بود، همه را گرفت و به جلودی تحویل داد و او را از در خانه رد كرد،[3] از بزرگواری حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ این كه در عصر خلافت مأمون، مأمون بر گروهی از سركردگان كه یكی از آنها جلودّی بود غضب كرد و آنها را گردن زد، هنگامی كه جلودّی را برای اعدام به پیش آوردند، حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ به مأمون فرمود: این فرد را ببخش و نكش. مأمون گفت این همان كسی است كه در مدینه به بانوان خاندان رسالت گستاخی كرد و آن چه داشتند همه را غارت نمود. حضرت فرمود: در عین حال از او بگذر. جلودّی خیال كرد حضرت در گفتگوی محرمانهاش با مأمون از مأمون میخواهد كه او را اعدام كن، از این رو به مأمون گفت: «ای امیر مؤمنان! تو را به خدا و خدمتی كه به هارون الرشید كردهام، سوگند میدهم سخن این شخص (امام رضا ـ علیه السّلام ـ) را در مورد من نپذیر». مأمون به حضرت رضا گفت: «اینك او سوگند یاد كرد و ما هم سوگندش را اجرا میكنیم». سپس به جلودّی گفت: نه به خدا سوگند سخن حضرت رضا را در مورد تو گوش نمیكنم. آن گاه به میرغضبها فرمان داد گردن جلودّی را بزند، آنها همان دم وی را اعدام كردند.[4]
و باز در شرح حال آن حضرت رسیده كه در عصر خلافت امین حضرت یكی از شاگردانش به نام داود بن قاسم معروف به ابوهاشم را از همنشینی با عبدالرحمن بن یعقوب (كه فرد منحرفی بود، نهی می كرد) ابوهاشم گفت: عبدالرحمن دایی من است. امام رضا ـ علیه السّلام ـ فرمود: او دربارة ذات پاك خدا مطالبی میگوید كه ساحت پاك خدا از آن منزه است، یا با او همنشین باش و ما را ترك كن، و یا با ما همنشین باش و از او دوری كن. ابوهاشم گفت: او هر عقیدهای داشته باشد و هر چه میگوید بر من چه آسیبی دارد، با این كه من برعقیدة خود استوار هستم و از عقیدة او دوری میكنم. امام رضا ـ علیه السّلام ـ فرمود: آیا نمیترسی بلایی به او برسد و تو نیز به آن بلا بسوزی؟ آیا به این داستان آگاهی نداری كه:شخصی از یاران حضرت موسی(ع) بود، ولی پدرش از یاران فرعون، هنگامی كه سپاه فرعون به سپاه موسی رسید، او نزد پدر رفت تا او را موعظه كند و به سپاه موسی ملحق سازد، ولی پدر سخن او را رد میكرد و هم چنان با هم ستیز میكردند كه ناگاه بلای غرق شدن فرعونیان فرا رسید و آن پسر نیز همراه پدر غرق شد. وقتی كه این خبر به موسی ـ علیه السّلام ـ رسید، موسی فرمود: او در رحمت خداست، ولی چون عذاب فرود آید،از آن كس كه نزدیك گنهكار است دفاعی نشود.[5]
باز در مناقب آن حضرت رسیده كه امام رضا ـ علیه السّلام ـ طبق فرمایش امام كاظم ـ علیه السّلام ـ ملقب به عالم آل محمد«ص» است، توضیح مطلب اینكه: اباصلت میگوید: محمد بن اسحاق بن موسی بن جعفر از پدرش (اسحاق) نقل میكند كه امام كاظم ـ علیه السّلام ـ به فرزندانش میفرمود: «این برادر شما علی بن موسی الرضا ـ علیه السّلام ـ عالم آل محمد«ص» است، مسایل دینی خود را از او بپرسید و آن چه به شما میفرماید آن را حفظ كنید، زیرا من از پدرم جعفر بن محمد (امام صادق) مكرر شنیدم به من فرمود: همانا عالم (آل محمد) دودمان محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ در صلب تو است، و ای كاش قبل از فوت، او را درك میكردم (میدیدم) همانا او همنام امیر المؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ است.[6] در این خصوص روایات زیادی رسیده است كه به منابع ارجاعی مراجعه شود.
دیگر از خصوصیات برجسته آن بزرگوار این بود كه شاگردان زیادی را تربیت كرد كه در نشر معارف اسلامی نقش به سزایی داشتند از جملة آنها میتوان: زكریا بن آدم قمی را نام برد كه حضرت در پاسخ علی بن مسیب كه به امام عرض كرد بین من و شما مسافت زیادی است و برایم مشكل است كه به محضر شما برسم، احكام دینم را از چه كسی كسب كنم؟ فرمودند: از زكریا بن آدم بیاموز كه در امر دین و دنیا امین و مورد اعتماد است.[7]
یونس بن عبدالرحمن[8] (از اصحاب امام كاظم و امام رضا)، حسن بن محبوب،[9] علی بن میثم،[10] و صفوان بن یحیی،[11] و... از دیگر شاگردان آنحضرت می باشند.
امّا معجزات: درباره آن حضرت معجزات زیادی نقل شده از جمله در تاریخ مضبوط است (با تلخیص و با ترجمه آزاد ذكر می شود) زنی در خراسان به نام زینب (كه زینب كذابه نام گرفت) ادعا میكرد، علویّه هستم و از سلاله فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ به حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ خبر رسید و سپس از او از نسبش سؤال كردند و او دروغ میگفت، حضرت فرمودند: این زن كذابه (دروغگو) است، غیرت علویّه آن حضرت به خروش آمد، بر اثر آن دروغگویی زن، و به سلطان خراسان فرمودند، او را بیندازید پیش درّندگان، اگر او از سلاله فاطمه باشد گوشت و پوست او بر آنها حرام است آن زن كذّابة مفسده گفت: شما بروید پیش درندگان، اگر راست میگویید از ذریّة فاطمه و علی ـ علیهما السّلام ـ هستید و درندگان شما را نمیخورند، حضرت رفتند بین درندگان نشتند، آنها دست امام رضا ـ علیه السّلام ـ را میبوسیدند و هیچ كار نداشتند و مردم هم تماشا میكردند. سپس امام رضا ـ علیه السّلام ـ مأمون فرمودند: این زن را بیندازد پیش سباع (درندگان) این به علی و فاطمه دروغ میبندید، سپس به دستور مأمون او را انداختد و درندگان او را پاره پاره كردند.[12]
یكی دیگر از معجزات آن حضرت نماز طلب باران آن حضرت میباشد، كه مأمون از حضرت خواست نماز باران بخواند، آن حضرت دعا كردند و... آن طوری كه در تاریخ مضبوط است باران آمد و...؛ سپس یكی از كینه توزان كه در دربار مأمون بود بنام حمید بن مهران گستاخی كرد و به حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ گفت: ای پسر موسی تو از مرز و حریم خود تجاوز كردی، خداوندی كه باران را در وقت تقدیر شدهاش فرستاده آن را مربوط به دعای خود و دلیل و شكوه و عظمت خود در پیشگاه خدا دانستی، گویی هم چون معجزه ابراهیم خلیل ـ علیه السّلام ـ را آوردهای كه پرندگان را به اذن خداوند زنده كرد، اگر تو راست میگویی به این دو صورت شیری را كه بر مسند مأمون نقش بسته فرمان بده تا زنده شوند و سپس آنها را بر من مسلط ساز، در این صورت چنین چیزی معجزهای برای تو خواهد شد، نه بارانی كه طبق معمول در وقتش میبارد. در این جا بود كه امام رضا ـ علیه السّلام ـ فریاد زد: ای شیرها این شخص پلید را بگیرید. همان دم آن دو صورت شیر به دو شیر حقیقی تبدیل شدند و به حمید بن مهران حمله كرده و او را دریدند و هیچ چیزی از او باقی نگذاشتند و حتی خون ناپاكش را لیسیدند و پس از فراغت دو صورت شیر به امام رضا ـ علیه السّلام ـ متوجه شده و عرض كردند: (ای ولی خدا هر گونه فرمان بدهی اطاعت میشود، اگر فرمان دهی این شخص (اشاره به مأمون) را نیز بدریم.) مأمون با شنیدن این سخن بیهوش شد، امام رضا ـ علیه السّلام ـ به آن دو شیر فرمود: توقف كنید آنها توقف كردند... و عرض كردند: به ما چه فرمان میدهی؟ امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: به جایگاه خود برگردید. آنها به تصویر قبلی روی مسند به همان صورت قبل بازگشتند، مأمون وقتی كه به هوش آمد گفت: «حمد و سپاس خداوندی راكه ما را از شرّ حمید بن مهران كفایت نمود» سپس به امام رضا ـ علیه السّلام ـ عرض كرد: «ای پسر رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ! چنین حادثهای از اختیارات جد شما رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ و سپس از اختیارات شما است... .[13]
از معجزات دیگر امام رضا ـ علیه السّلام ـ پناهنده شدن آهو به آن حضرت میباشد.... .
حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ در نیشابور به محلهای كه نام آن «فوزا» بود رفت، و در آن جا دستور داد یك باب حمام ساختند و چشمه را لایروبی نمودند و نیز دستور داد در بالای آن حوضی ساختند و پشت آن حوض را محل نماز قرار داد، سپس خود آن حضرت در آن حوض غسل كرد و در پشت آن نماز گذارد، و این موضوع سنت گردید..
در این هنگام كه جمعیتی در محضر حضرت امام رضا ـ علیه السّلام ـ در كنار آن حوض نشسته بودند، آهویی به محضر آن بزرگوار آمده و به آن حضرت پناهنده شد (گویا آن آهو در صید شخصی بود و با پناه آوردن به آن بزرگوار آزاد گردید، از این رو به آن حضرت ضامن آهو میگویند.).[14]
از دیگر خصوصیات آن حضرت این بود كه با غلامان هم غذا میشد و بارها مأمون معترض میشد، حضرت میفرمود این شیوه جدم رسول خدا«ص» است.
این مختصری بود از فضایل و مناقب آن حضرت و برای اطلاع بیشتر از دیگر خصوصیات آن حضرت از جمله كمك به مستمندان و مسافران و ارشاد مردم و.... باید به كتب مربوطه مراجعه نمود. از جمله احادیث مشهوری كه از آن حضرت نقل شده، حدیث سلسلة الذهب است كه آن حضرت در مسیر خراسان در نیشابور در حضور جمعیت كثیری فرمودند، و سند حدیث را به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و جبرییل امین و خدای متعال رساندند كه یقول الله عزوجل: «لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی... وقتی كه حضرت خواستند حركت كنند، فرمودند: بشرطها و انا من شروطها» یعنی (اقرار به یكتایی خدا) حصار و دژ من است، و كسی كه داخل دژ من شود از عذاب من ایمنی یابد... به فرمایش امام: این ایمنی از عذاب در پرتو توحید، مشروط به شرطی است و آن این كه پذیرش ولایت اعمه شروط آن می باشد.[15]
پی نوشت ها:
[1] . مطالب آورده شده محمدی اشتهاردی، محمد، كتاب سیره چهارده معصوم، نشر مطهر، چ 81، از ص 673 الی 738 گرفته شده است و آدرسها هم بر اساس همین كتاب میباشد، فقط از كشف الغمه مطلبی است (زینب كذابه) كه مراجعه شد و آدرس ذكر شده همان است كه مرقوم داشتم؛ عیون الاخبار الرضا، ج 1، ص 14.
[2] . كلینی، اصول كافی، ج 1، ص 528.
[3] . صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص162؛ بحار، ج 49، ص 166.
[4] . همان، ص 61 و 162.
[5] . اصول كافی، ج 2، ص 374 و 375.
[6] . انوار الهیه، ص 340 و 341.
[7] . اردبیلی، اعیان الشیعه، ارشاد، ج 7، ص 62.
[8] . قاموس الرجال، ج 9، ص 49 الی 494؛ اعیان الشیعه، ج 10، ص 327.
[9] . اعیان الشیعه، ج 5، ص 233؛ قاموس الرجال، ج 3، ص 227؛ سفینه البحار، ج 1، ص 269.
[10] . سفینة البحار، ج 2، ص 525؛ سید مرتضی، الفصوص المختار، ج 1، ص 31.
[11] . همان،ج 2، ص 38؛ مجلسی، بحار الانوار، ج 49، ص 273.
[12] . ابی الفتح الاربلی، كشف الغمه، بیروت؛ دار الاضواء، ج 3، ص 54، مشابه همین معجزه برای امام هادی ـ علیه السّلام ـ در حضور متوكل عباسی نقل شده كه زنی به نام زینب ادعا میكرد كه از ذریه فاطمه زهرا است،و از برای امام حسن عسكری هم چنین معجزهای با تفاوت نقل شده است.
[13] . عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 167 تا 170؛ مشابه همین معجزه برای امام هادی ـ علیه السّلام ـ از زُرافه (یا زراره) دربان متوكل نقل شده است كه شعبده بازی از هند نزد متوكل آمد و تردستیهای بینظیر و عجیبی از خود نشان میداد، متوكل امور لهو بیهوده و بازی كردن را بسیار دوست داشت (و خواست از وجود شعبده باز بر ضد امام هادی ـ علیه السّلام ـ سوء استفاده كند). به شعبده باز گفت: اگر طوری كنی كه در یك مجلس عمومی علی بن محمد (حضرت هادی) را شرمنده كنی. هزار اشرفی ناب به تو جایزه میدهم، شعبده باز گفت: سفرة غذا را پهن كن و قدری نان تازة نازك در سفره بگذار، و مرا كنار آن حضرت جای بده، قول میدهم كه حضرت هادی را نزد حاضران سرافكنده و شرمنده سازم». متوكل دستور او را اجرا كرد، جمعی كنار سفره نشستند، امام هادی را نیز احضار كرد، مقداری نان در نزدیك امام هادی ـ علیه السّلام ـ گذاشتند، امام دست به طرف نان دراز كرد تا بردارد، همان دم شعبده باز كاری كرد كه نان به جانب دیگر پرید، امام هادی دست به طرف نان دیگر دراز كرد، باز آن نان به سوی دیگر پرید و حاضران خندیدند، این حادثه چند بار تكرار شد، امام هادی ـ علیه السّلام ـ (كه خشمگین شده بود) دستش را بر صورت شیری كه بر روی پارچة متكایی بود زد و فرمود: «خُذ عدوّالله؛ دشمن خدا را بگیر». همان نقش به شكل شیری زنده در آمد به شعبده باز حمله كرد و او را دریده و خورد، سپس به جای اولش به همان صورت و نقش شیر، در پارچة متكا برگشت.
همه حاضران حیرت زده شدند، امام هادی برخاست كه برود، متوكل به آن حضرت التماس كرد كه بنشیند و آن شعبده باز را بازگرداند، آن حضرت فرمود: و الله لا تری بعدَها، اُتسلّطُ اعداءَ الله علی اَولیاء الله؛ سوگند به خدا او را پس از این نخواهی دید آیا تو دشمنان خدا را بر دوستانش، مسلط میكنی؟ حاضران نیز از آن جا رفتند و دیگر شعبده باز دیده نشد. برای امام عسكری ـ علیه السّلام ـ نیز مثل این معجزه نقل شده (شیر و پرده)؛ (كشف الغمه، ابی الفتح اربلی، ج 3، ص 187، فی معجزات امام هادی، چ بیروت دار الاضواء؛ سیره چهارده معصوم،محمد محمدی اشتهاردی، نشر انتشارات، مطهر، ص 867 و 868.، پاورقی ارجاع داده به بحار الانوار، مجلسی، ج 50، ص 146 و 147.)
[14] . مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 348؛ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 136.
[15] . عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 134. منابع : تاریخ طبری، ج 8 – انجمن گفتمان دینی
منابع : کتاب امام رضا (ع) – انجمن گفتمان دینی