یکی از رسالتهای اصولی و ارزشمند پیامبران و جانشینان راستینشان، هدایت علمی، فکری و فرهنگی جامعه ی بشری است، و رشد و شکوفایی خرد انسانها از برنامه های اساسی آنها قرار دارد که در تمامی دوران رهبری خویشی به این موضوع حیاتی توجه داشته اند و در راه آن از هیچ کوششی فروگذار نکرده اند. امامان شیعه (ع) نیز همانند پیامبران الهی و پیامبر بزرگوار اسلام برای تکامل معنوی و عقلی و فرهنگی آدمیان به تلاشهایی توانفرسا دست یازیدند و در راه این هدف از هر شیوه و وسیله ای استفاده کردند.
در مقابل این هدایتگری ها وکمال جویی های انسانی، خلفای اموی و عباسی از روزهای آغازین دولتشان با این مانع بزرگ روبه روگردیدندکه با رشد فرهنگ اسلامی و افزایش فکر و فرهنگ جامعه وگسترش آگاهی و بیداری در میان مردمان با مشکلات اساسی روبه رو خواهند شد؛ و اگر فکر و فرهنگ در جامعه گسترش یابد و بیداری وجدان توده های انسانی فراگیر شود، دستگاههای ستمباره و خودکامه با موانعی سرسخت روبه رو خواهندگشت؛ و آن انسانهای بیدار و راه شناخته و دشمن شناس هستندکه بر همه ی موانع پیروز می گردند و در برابر همه ی خودخواهان و سلطه طلبان می ایستند و مانع سلطه و نفوذ آنان می گردند. به این جهت خلفای اموی و عباسی بر آن شدند تا در مقابل فرهنگ واقعی قرآنی و اسلامی برای خامی و نا آگاه نگاه داشتن مردمان بکوشند و در برابر فرهنگ زندگی ساز اسلامی، فرهنگ بدلی و صوری بسازند. برای این مقصود از فرهنگهای بیگانه استفاده کردند و فلسفه ها و مسائل کلامی و اندیشه های ادیان و مذاهب دیگر را ترجمه کردند و در جامعه ی اسلامی رواج دادند و شبهات بسیاری را در ذهن توده های مردم وارد ساختند. توده ها را به سوی این افکار سوق دادند و تشنگی روان جامعه را بدین گونه فرو نشاندند؛ و هدف اصلی آنان، روی برتافتن مردم از فرهنگ تعالیم ناب اسلامی بود و دلخوش کردن به آموزشهایی که نه به کار دنیایشان می آمد و نه به کار آخرتشان.
امام رضا (ع) که در دوران اوج این فرهنگ سازی دروغین و تهاجم بزرگ فرهنگی به آموزشهای اسلامی و شیعی قرار داشت، همانند امامان دیگر به مبارزه با این تهاجم گسترده دست زد و با مناظره وگفت وگو با بزرگان ادیان و مذاهب و فیلسوفان و متکلمان و... در هر زمان و هر مکانی (در مدینه، مکه، بصره، کوفه، مرو و خراسان) به آموزش و گسترش اندیشه های اسلامی و باورهای حقیقی قرآنی پرداخت و به اندیشه های وارداتی و بیگانه پاسخ می داد، بدین گونه که اندیشمندان به نادرستی اندیشه هایشان اعتراف کرده اند، و این چنین درستی آموزشهای قرآنی و اندیشه های راستین شیعی را برای همگان آشکار می کرد و روشن می ساخت هرکه جویای تعالیم اسلامی است، با بد آن را از مفسران واقعی و حقیقی قرآن فراگیرد. امام رضا (ع) در مجموعه ی گفتمانهای خود با متفکران مذاهب و مکتبها تمامی نقشه های خلفا را نقش بر آب کرد، و جویندگان راستین علوم الهی را آگاه ساخت که علم حقیقی را از درس آموزان مدرس وحی بیاموزند. اکنون بنگرید به آنچه در مرو اتفاق افتاد و مأمون، خلیفه ی عباسی برای اینکه علم امام رضا (ع) را زیر سوال ببرد؛ بزرگان مذاهب، ادیان و دانشمندان و فیلسوفان و متکلمان بزرگ راگرد آورد تا با امام مناظره وگفت وگوکنند. به گمان اینکه امام (ع) در پاسخ آنها در خواهد ماند و ازگرایش توده ها به اوکاسته خواهد گشت. حسن بن محمد نوفلی هاشمی گوید: آنگاه که امام رضا (ع) به مرو وارد شد، مأمون به وزیر خویش، فضل بن سهل گفت تا بزرگان ادیان و اندیشمندان روزگار را گرد آورد تا با امام به بحث وگفت وگو بنشینند. فضل بن سهل چنین کرد و جاثلیق- بزرگ مسیحیان- و رأس الجالوت- بزرگ یهود- و روسای صائبین- ستاره پرستان- و هربد اکبر- بزرگ زرتشتیان- و فیلسوفان و متکلمان و... را فرا خواند و در مجلسی گرد آورد. مأمون به فضلی بن سهلی آفرین گفت و او را تشویق کرد؛ و به این عالمان و دانشمندان و فیلسوفان و... گفت: من شما را برای آن گرد آورده ام، تا با پسرعموی من- امام رضا (ع)- که از مدینه بر من وارد شده است، مناظره کنید. پس صبحگاهان همگی نزد من حاضر شوید و هیچ یک از شما سرباز نزنید. حسن بن محمد نوفلی گوید: ما در خدمت امام ابوالحسن الرضا (ع) بودیم، که ناگهان یاسر خادم وارد شد وگفت: ای سید و آقای من، خلیفه به شما سلام می رساند و چنین پیام داده است که: برادرت فدایت شود، فرهیختگان و اندیشمندان و رهبران ادیان و متکلمان و... از تمامی ملتها در این جاگرد آمدند، اگر دوست می داری با آنان گفت وگوکنی، صبحگاهان نزد من آی و اگر دشوار می باشد به خود سختی مده، ما نزد تو می آییم و این برای ما آسان است. حضرت فرمود: به مأمون بگو من خواسته ی تو را می دانم، و صبحگاهان در مجلس تو حاضر می شوم. نوفلی گوید: چون یاسر خادم رفت، حضرت روی به من کرد و گفت: از اینکه مأمون اینان- دانشمندان، بزرگان مذاهب و ادیان و... - را چنین گرد آورده است به نظرت چه می رسد؟ گفتم: فدایت شوم، می خواهد شما را امتحان کند و دوست دارد میزان علم و دانش تان را بفهمد اما به خدا سوگند، روش بدی را در پیش گرفته است. امام رضا (ع) فرمود: روش او چیست؟ عرض کردم: اصحاب کلام و مجادله بر خلاف علما می باشند، آنها اهل انکار هستند و اگر برای آنها دلیل بیاوری که خداوند تعالی واحد است، می گویند ثابت کن و همچنین اگر بگویی محمد (ص) رسول خداست می گوید رسالت او را ثابت کن. و تا آن جا چنین می گویند تا شخص سرگردان شود و هر چه با حجت و دلیل، گفته ی آنها را باطل کنی، مغالطه می کنند تا بدان جاکه شخص ازگفته خود دست بردارد. پس فدا یت شوم، از آنها دوری کن. حضرت، لبخندی زد و فرمود: ای نوفلی! آیا می ترسی که دلایل مرا باطل کنند؟ عرض کردم: نه به خدا سوگند، من هرگز چنین گمانی درباره ی شما نمی برم. امیدوارم حق تعالی شما را بر آنها پیروزگرداند. امام فرمود: ای نوفلی! آیا دوست داری بدانی مأمون چه وقت از عمل خویش پشیمان می شود؟ عرض کردم: آری؟ امام فرمود: آنگاه که دلایل مرا در برابر اهل تورات با توراتشان و در برابر انجیل باوران با انجیلشان و در برابر اهل زبور با زبورشان و با صائبین با منطق خودشان و با زرتشتیان با زبان فارسی و با رومی ها با زبان رومی و... بشنود. پس آنگاه که زبان هرگروهی را ببندم (پاسخ استواری به آنان بدهم) و نادرستی دلایل آنها را آشکار سازم و هر یک ازگفته ی خویش دست بردارند وگفته ی مرا بپذیرند؛ در آن وقت مأمون آگاه می شودکه آنچه در سر داشته است پوچ بوده و هرگز به مقصود خویش دست نخواهد یافت. آنگاه است که پشیمان می شود. سپیده دمان فرا رسید و همگان از امیران لشکر و بنی هاشم و مردم و... در مجلس مأمون گرد آمدند. آنگاه حضرت وضو گرفت و شربتی آشامید و به مجلس وارد شد و با مأمون به گفت وگو پرداخت تا آنگاه که مأمون روی به جاثلیق کرد وگفت: ای جاثلیق! این پسر عم من، علی بن موسی بن جعفر (ع) است و از فرزندان فاطمه (س) دختر پیامبر ما و علی بن ابی طالب (ع) است که من دوست دارم با او به گفت وگو و مناظره بپردازی و با انصاف رفتارکنی...
این مناظره ها وگفت وگوها ادامه یافت تا آن جا که امام هر یک از اندیشمندان و فیلسوفان و متکلمان و... را با برهان و دلیل قانع ساخت و مطلب را برای همگان آشکارکرد و هریک از آنهاگفته های امام را پذیرفتند و دست از دلایل و عقیده ی خویش برداشتند.
این جا بودکه مأمون پشیمان شد و به هدف خویش دست نیافت و تمامی رشته های او پنبه شد وگستره ی دانش و ژرفای امام بر همگان آشکارگشت و اندیشه های وارداتی کنار زده شد. این بود تصویر کوتاهی از چگونگی مبارزه ی امام رضا (ع) با تهاجم فرهنگهای بیگانه که با نقشه ی خلفای ستمگر ترتیب داده شده بود.
منبع: کتاب سیره امام رضا (ع)