یكی از مهمترین دلایل استمرار خط امامت، تحكیم پایههای معرفت دینی در میان امت اسلامی و تثبیت رهآوردهای پیامبر خاتم و تفسیر صحیح وحی به تناسب استعداد و نیاز و شرایط گوناگون جامعه اسلامی بوده است.
تاریخ امامت نشان دهنده این واقعیت است كه هر یك از امامان در زندگی سیاسی، اجتماعی و علمی خود شیوه خاصی را پیموده و این به خاطر شرایط متفاوت و نیازهای متنوع جامعه آنان بوده است. این در حالی است كه اصول و اهداف و پیام اصلی آنان، یكی بوده و كمترین تمایز و مغایرتی با یكدیگر نداشته است.
بدین سان، سرّ تفاوت و تنوعی كه در دلایل انبیاء و شیوه تبلیغ و بیان آنان مشهود بوده است، آشكار میشود.
امام علی بن موسی(ع) این واقعیت را در زمینه شخصیت و روش و ابزار هدایتی انبیاء به روشنی توضیح داده و فرموده است: «هنگامی كه خداوند موسی بن عمران را به پیامبری مبعوث كرد، سحر و جادو بیشترین چیزی بود كه بر مردم زمان او چیره شده بود. از این رو، خداوند به موسی معجزهای داد كه در توان مردم نبود و سحر آنان را باطل میساخت و حجت خدا را بر ایشان تمام مینمود.
عیسی(ع) زمانی از سوی خداوند به پیامبری برانگیخته شد كه مردم زمانش گرفتار بیماریهای مزمن و علاجناپذیر شده بودند و نیاز به طب داشتند. از این رو، خداوند متناسب با نیاز آن مردم، معجزهای به عیسی(ع) عطا كرد كه مردم از داشتن همانند آن ناتوان بودند و اینچنین حجت خداوند بر آنان تمام گشت.
پیامبر اسلام ـ حضرت محمد(ص) ـ زمانی مبعوث شد كه مردم زمانش اهل سخنوری و شعر و ادب بودند. از این رو، خداوند بر پیامبر قرآنی نازل كرد كه مواعظ و احكامش برترین بود و مردم از آوردن همانندش ناتوان بودند.»
شایان توجه است كه در ادامه این حدیث، ابن سكّیت كه روایتگر سخن امام است از آن حضرت میپرسد: «فَمَا الحجّةُ علی الخَلْقِ الیوم؟»
در عصر حاضر، حجت خداوند بر خلق چیست؟
امام در پاسخ میفرماید: «العقل یعرف به الصادق علی الله فیصدّقه و الكاذب علی الله فیكذّبه.»
در عصر حاضر، عقل و اندیشه حجت خداوند بر خلق است، زیرا با عقل میتوانند راستگویان را از دروغگویان تشخیص دهند و آنان را تصدیق و اینان را تكذیب نمایند.
از این روایت چند نكته را میتوان نتیجه گرفت:
1ـ ابزار و نوع بیان پیشوایان الهی، متناسب با شرایط و مقتضیات زمانشان متفاوت بوده است.
2ـ ادیان آسمانی قبل از اسلام، پس از گذشت چند قرن، به تجدید و بازسازی اساسی نیاز داشتهاند، ولی دین پیامبر خاتم(ص)، هرگز به چنان بازسازی بنیادی نیاز پیدا نخواهد كرد.
3ـ سرّ تفاوت عصر پیامبر اكرم(ص) را با عصر سایر انبیاء باید در این نكته جست و جو كرد كه عصر دین اسلام، عصر تفكر و عقل و اندیشه است.
4ـ رشد عقل و اندیشه در عصر رسالت اسلام، به معنای بینیازی از مكتب وحی و رهنمود انبیاء نیست، بلكه مردمان در پرتو این پیشرفت و تكامل قادر خواهند بود كه پیام دین را دریابند و از آن پاسداری كنند و تفسیر درست را از تحریف بازشناسند.
اكنون میتوانیم سرّ تفاوت شیوههای بیانی امامان را با همین ملاك كه علی بن موسی(ع) بیان فرموده است، به دست آوریم.
عصر امام، عصر مناظره و بحث آزاد
از ویژگیهای عصر علی بن موسی(ع)، گسترش و رواج مباحثات میان ادیان و مذاهب است.
موضوع مناظره در زندگی امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نیز وجود داشته است، اما اوج این حركت را میتوانیم در زندگی علمی، سیاسی و اجتماعی امام رضا(ع) شاهد باشیم.
اهمیت این موضوع از آن روست كه گرایش جامعه اسلامی و محافل علمی ـ دینی به بحث و گفت و گو نشاندهنده راهیابی مباحث مختلف فلسفی و كلامی به حوزه محافل اسلامی و همچنین رشد روحیه كاوشگری در میان مسلمانان بوده است. از سوی دیگر، استقبال بیچون و چرای اهل بیت از اینگونه محافل و مباحث، دو نتیجه قطعی را به همراه داشته است:
1ـ مهر تأییدی بر این تبادل اندیشه و بحثهای آزاد به شمار میآمده است.
2ـ منطقی بودن و استدلالپذیر بودن اندیشه و معارف آنان را میرسانده است.
استقبال اهل بیت از مباحثات آزاد میان ادیان و مذاهب و حضور آنان در این میدان، نشانگر آن است كه آنان مبانی اعتقادی اسلام را، دارای پایههای برهانی میدانسته و اعتقاد داشتهاند كه معارف دین با عقل و علم قابل دفاع بوده و هست.
اطمینان آنان به حقانیت دین و واقعگرایی شریعت محمدی و علمی بودن آن، سبب شده است تا ژرفكاویهای عقلی و پرسشهای دینی را ارج نهند و پیروان خود را به تأمل و تدبر و مناظره و مباحثه علمی دعوت نمایند و آنان را از باورهای سطحی و اعتقادات بیاساس و عملكردهای بیمنطق و هرگونه حركت بدون علم پرهیز دهند.
دانش و بینش، قبل از هر تلاش
امام رضا(ع) میفرماید: «العامِلُ عَلی غیر بصیرةٍ كالسائرِ عَلی غیر الطریق لایزیُدُه سُرعةُ السّیر الّا بعداً عَنِ الطَّریقِ.»
آن كس كه بدون بینش و آگاهی به انجام كاری اقدام نماید، همانند كسی است كه بیراهه راه پیماید. چنین فردی هر چه سریعتر حركت كند، بیشتر از راه صحیح دور میشود.
این سخن امام هشتم هشداری است به آنان كه همواره به كمیت و مقدار عمل میاندیشند و از كیفیت و حقیقت آن غافلند. چه این كه اینان در هر دسته و گروهی كه قرار گیرند، بی آن كه به درستی راه بیندیشند، سعی دارند با افراط و تندروی در همان مسیر، خویش را پیشتاز و جلودار معرفی كنند! ولی امام میفرماید، قبل از آغاز هر كار و گام نهادن در هر مسیر، نخست در اندیشه كسب بصیرت و دانش باش تا از درستی راه مطمئن شوی.
اگر عزم جهاد داری، نخست چشمانت را بگشا و ببین در كدام راه به جهاد پرداختهای، زیرا هرگونه اقدام متهورانه و هر جانفشانی و شكنجهپذیری، جهاد در راه خدا به حساب نمیآید و ارزش نیست.
اگر درصدد تزكیه نفس و رهیابی به مقام باتقوایان و زاهدان هستی، بدان كه هرگونه ریاضت و پرهیز از نعمتهای دنیوی و روی آوری به هر مشی و مرام ساختگی و گوشهگیری و عزلتجویی و ترك وظایف اجتماعی، تزكیه نفس و مایه كمال معنوی و تقرب به خداوند نیست، بلكه باید تزكیه نفس را از مردم، انبیاء و ائمه معصومین دریافت كنی تا اصل راه را از دست ندهی. افزون بر اینها، بدان كه اصولاً رشد واقعی و كمال نهایی انسان در این است كه از دانش و بینش برخوردار باشد، درست بشناسد و درست بشناساند.
برتری اندیشمندان بر عابدان
امام رضا(ع) میفرماید: «یقالُ لِلعابِدِ یومَ القیامة: نعم الرّجل كُنْتَ همتّك ذات نَفْسِك و كفیت مؤونتك؛ فأدخل الجنّة.
اَلا اِنَّ الفقیه مَن افاضَ علی الناس خیره، و انقذهم مِنّ اعدائهم و وفّر علیهم نعم جلال الله تعالی و حصل لهم رضوان الله تعالی و یقال للفقیه: یا ایّها الكافل لایتامِ آل محمّد الهادی لضعفاء محبیهم و موالیهم. قف حتی تشفعَ لكلِّ مَنْ اخذ عَنْكَ اوتعلّم منك... فانظرواكم صرف ما بین المنزلتین.»
در روز قیامت به انسان عابد گفته میشود: تو خوب انسانی بودی، تمام همت تو آن بود كه خودت را نجات دهی. پس اكنون وارد بهشت شو.
[و اما در سوی دیگر انسان فقیه و دینشناسی وجود دارد كه در روشنگری مردم كوشیده است]
فقیه، انسان آگاه و ژرفاندیش است كه پرتو معرفت خود را بر زندگی دیگران نیز افشانده و در نتیجه این معرفت بخشی، ایشان را از دامهای انحراف و دسیسههای دشمنانشان پرهیز داده و نعمتهای الهی را بر آنان فزونی بخشیده و رضایت خداوند را نصیبشان ساخته است.
در روز قیامت به چنین انسان ژرفاندیش و هدایتگری گفته میشود: ای حامی یتیمان خاندان پیامبر (شیعیانی كه در زمان غیبت امام زمان به سر میبرند و از نور حضور امامشان محرومند) و ای كسی كه اندیشههای ضعیف را با هدایتها و روشنگریهای خود یاری دادهای، بایست و برای همه آنان كه از خرمن دانش و بینش تو بهره جستهاند شفاعت كن. پس از این فرمان، او به شفاعت میپردازد و خود به همراه گروه گروه از هدایت یافتگانش وارد بهشت میشود... اكنون ببین كه چه فاصله زیادی است میان جایگاه یك عالم ژرفاندیش و هدایتگر با عابدی خودنگر.
تشویق به ژرفكاوی و پرسش علمی
برخلاف برخی از رهبران مذاهب كه پرسش را زمینه گسترش شبهات و مقدمه شك و بیاعتمادی دانستهاند، اهل بیت تأملات علمی و پرسشهای دینی را یك ارزش شمردهاند.
امام علی بن موسی(ع) از رسول خدا(ع) روایت كرده است: «اَلْعِلْمُ خَزائِن و مَفاتیحُه السُّؤال، فاسألوا یَرْحَمك الله، فاِنَّه یُؤْجَرُ فیه أرْبَعَةٌ: السائلُ والمعلّم والمستمع و المجیبُ له.»
دانش، گنجینههایی است كه پرسش كلید آن است. خدایتان مورد لطف و رحمت قرار دهد، بپرسید! زیرا در كار پرسش و جستار علمی، چهار نفر پاداش معنوی دریافت میكنند: 1ـ سؤال كننده 2ـ معلم 3ـ شنونده 4ـ پاسخ دهنده.
همچنین آن حضرت در روایتی دیگر از رسول خدا(ص) فرموده است: «كونوا دراه ولاتكونوا رواه، حدیث تعرفون فقهه خیر من الف تروونه.»
اهل درایت و درك باشید نه اهل حكایت و نقل! هرگاه عمق و ژرفای یك حدیث را بشناسید، از هزار حدیث كه فقط روایتگر آن باشید، برتر است.
نظام هستی و نظام دین، دارای فلسفه و حكمت
تشویق به تفكر و علمآموزی و كسب بصیرت و آگاهی، آنگاه معنا مییابد كه موضوع تفكر و پژوهش، از نظامی عالمانه و حكیمانه برخوردار باشد.
به بیان دیگر، اگر اهل بیت عصمت و طهارت پیروان خود را به تعقل و كسب دانش در همه زمینههای هستیشناسی و دینشناسی دعوت كردهاند و از مؤمنان خواستهاند تا مسیر دین و زندگی فردی و اجتماعی خود را كوركورانه و جاهلانه نپیمایند، بلكه باور و عمل خود را بر پایه معرفت و یقین و بینش استوار سازند؛ این دستور زمانی سازنده و مفید است كه موضوع تفكر و عمل انسان مؤمن ـ یعنی نظام هستی و احكام و باورهای دینی ـ دارای دلیل، فلسفه، حكمت و مصلحت باشد؛ زیرا اگر پیدایش جهان و مظاهر مختلف آن بیهوده و بیاساس و ناهمساز با منطقه عقل و علم باشد و اگر دستورها و رهنمودهای دین دارای دلیل عقلی و علمی نباشد، معنا ندارد كه انسان درباره آنها بیندیشد و كسب دانش كند. بدین سان وقتی در مكتب اهل بیت برای عقل و اندیشه و علم و بینش ارزش قائل شدهاند، لازمه آن خواه ناخواه این است كه ایشان نظام تكوین (مجموعه هستی) و نظام تشریع (برنامههای دین) را قانونمند، عالمانه و دارای فلسفه و دلیل بدانند.
این فهم دینی تنها از یك ملازمه عقلی استفاده نمیشود، بلكه خوشبختانه در روایات امام علی بن موسی(ع) به فلسفه و حكمت بخشی از پدیدههای هستی و باورهای دینی تصریح شده است.
البته قبل از ارائه نمونهای از این روایات، یادآوری این نكته ضروری است كه فلسفه داشتن هستی و دین بدان معنا نیست كه همه آنها برای همه انسانها در همه مقاطع تاریخ بشر آشكار باشد، بلكه بسیاری از آنها در پرتو رشد دانش و پیشرفت امكانات علمی روشن میشود و بخشی از آنها چه بسا فراتر از احساس و ابزار علمی انسان باشد.
علاوه بر این، آن مقدار از فلسفه احكام یا فلسفه هستی كه در روایات امامان(ع) یاد شده است، همه سخن نیست، چه این كه امامان در پاسخ به پرسشها، فهم پرسشگر، نیاز مخاطب، امكانات اثباتی و ابزار علمی زمان را در نظر داشتهاند و در محدوده درك و توان مخاطب به بیان حكمتها پرداختهاند، زیرا اگر فراتر از درك پرسشگر و بیرون از امكانات علمی زمان پاسخی میدادهاند، نه تنها برای مخاطب، مایه هدایت و رشد نبوده، بلكه موجب تردید و انكار او میشده است.
بلی! آنچه از مجموع اینگونه روایات به یقین میتوان نتیجه گرفت این است كه 1ـ «فلسفه داشتن و حكیمانه بودن نظام هستی و نظام تفكر و برنامههای دین» 2ـ «قابل فهم بودن بخش زیادی از آن برای بشر» 3ـ «ممنوع نبودن تفكر درباره فلسفه هستی و دین»، اصولی پذیرفته شده در مكتب اهل بیت عصمت و طهارت بوده است.
فلسفهی گوناگونی پدیدههای هستی
از امام علی بن موسی(ع) سؤال شد كه چرا خداوند موجودات هستی را در گونهها و شكلهای مختلف آفریده و به یك نوع بسنده نكرده است؟
امام در پاسخ فرمود: «یكی از فلسفههای تنوع و گوناگونی مخلوقات خداوند این است كه مردمان، خداوند را از آفرینش انواع مختلف موجودات ناتوان نپندارند. اما اكنون هیچ تصویر ـ بایسته و ارزشمندی ـ در ذهن منكران خدا شكل نمیگیرد، مگر این كه خداوند موجودی همانند آن را خلق كرده است.
با وجود این گوناگونی در آفرینش خداوند، دیگر جای این سؤال باقی نمانده است كه كسی بپرسد: «آیا خداوند میتواند چنین یا چنان موجودی را بیافریند؟»
اكنون با نظاره بر پهنه هستی و موجودات متنوع آن، میتوان شاهد قدرت الهی بود و دانست كه خداوند بر همه چیز تواناست و محدودیتی در قدرت و آفرینش ندارد.»
چنان كه گفته شد، این فرمایش امام به معنای آن نیست كه تنوع آفریدههای خداوند فقط برای اثبات قدرت اوست، بلكه امام به دلیل موضع و رسالت دینی خود، تنها به جنبه توحیدی و معرفت دینی آن اشاره كرده است. امروزه در پرتو آگاهیهای تجربی، انسان به ابعاد جدیدی نیز پی برده و دانسته است كه جریان صحیح چرخه حیات در كره زمین، هماهنگی با محیط زیست، قدرت دفاع، امكان تغذیه و... جنبههای دیگری است كه گوناگونی آفریدههای خداوند را میطلبیده است.
فلسفه ضرورت ایمان به خداوند
فضل بن شاذان نیشابوری در مجموعهای كه از روایات علی بن موسی(ع) فراهم كرده و همه آنها درباره فلسفه احكام دین و مبانی اعتقادی است، این روایت را آورده است: «اگر سؤال شود نخستین دستور ضروری دین چیست، در پاسخ باید گفت: نخستین واجب، اقرار به خداوند و رسولان و حجتهای اوست.
اگر سؤال شود كه چرا خداوند این امور را واجب ساخته است، در پاسخ گفته میشود: ضرورت ایمان به خدا و رسولان و حجتهای او، دلایل فراوان دارد؛ از آن جمله این كه، اگر مردم به خداوند متعال ایمان نیاورند و به وجود او اقرار نكنند، از كارهای خلاف و ارتكاب ظلم و جنایت دوری نخواهند جست، به هر چه تمایل پیدا كنند و آن را مایه لذت خود بیابند رو میآورند، بدون این كه كسی را مراقب و ناظر بدانند! اگر براستی مردمان چنین بیندیشند و چنین رفتار كنند، جامعه بشری سراسر تباه میشود و همه انسانها نسبت به یكدیگر براساس ظلم و زور سیطره خواهند جست.
... ایمان به خداوند، علاوه بر جلوگیری از گسترش فساد اجتماعی ـ كه ممكن است كسانی گمان كنند از طریق حاكمیت قوانین مدنی میتوان جلوی آن را گرفت ـ جلو فسادهای درونی را میگیرد. چه این كه ما میدانیم آدمی در تنهایی و خلوت و دور از چشم ناظران بشری، گاه به فساد و گناه رو میآورد ـ در اینگونه موارد هیچ قانون بشری نمیتواند جلوگیر انسان باشد، بلكه تنها ایمان به خداوند است كه در نهان و عیان، قدرت اصلاح فرد و جامعه را داراست ـ و اگر ایمان و اقرار به خداوند و بیم از او نباشد، هیچ انسانی در نهان، دست از خطا نخواهد شست...
بنابراین، پایداری و تداوم جامعه شرافتمند بشری مرهون ایمان انسانها به خداوند دانا و آگاهی است كه آشكار و نهان را میداند، به صلاح و درستی فرمان داده و از فساد و تباهی نهی كرده است و هیچ چیز نهفتهای بر او پنهان نمیماند.»
فلسفه لزوم شناخت انبیاء
امام علی بن موسی(ع) میفرماید: «اگر سؤال شود كه چرا بر مردم شناخت انبیاء ضروری است و باید به حقانیت آنان اقرار كنند و از رهنمودهاشان اطاعت نمایند؟
در پاسخ آنان گفته میشود: از آنجا كه در نظام وجودی و قوای فكری انسانها، شناخت همه مصالح و بایدها و نبایدها، قرار داده نشده است و آنان نمیتوانند به تنهایی همه مصالح خود را بشناسند، و از سوی دیگر، خداوند برتر است از این كه دیده شود و خود در میان مردم ظاهر گردد تا كاستیهای ایشان را جبران نماید، پس ناگزیر باید رسولانی را مبعوث كند تا پیام او را به خلق برسانند.
این فرستادگان الهی باید معصوم باشند تا پیام الهی را به مردم ابلاغ كنند. حال اگر با این همه، شناخت رسولان و اطاعت از ایشان لازم نبود، نتیجه آن بود كه آمدن رسولان بیهوده باشد، در حالی كه خداوند كار بیهوده انجام نمیدهد.»
فلسفه نیاز به امام و رهبری دینی
امام علی بن موسی(ع) میفرماید: «اگر گفته شود كه براساس چه نیاز و ضرورتی خداوند «اولی الامر» و فرمانروایانی قرار داده و مردم را به اطاعت از ایشان واداشته است؟
گفته میشود: نیاز به حاكم الهی و مدیریت دینی ـ اجتماعی، از جنبههای متعددی قابل بررسی است؛ از جمله این كه وقتی مردم اصل وجود خدا را پذیرفتند و به انبیاء و امر و نهی آنان ایمان آوردند، پس از آگاهی به حدود و قوانین الهی و پس از این كه وظیفه یافتند از قوانین دین تجاوز نكنند، زیرا تجاوز به حریم قانون الهی آثار ناپسندی را برایشان به دنبال دارد، خواهند یافت كه اجرای قوانین وحی و حفظ حدود الهی بدون مدیریت اجتماعی امامی امین تحققپذیر نیست، زیرا بدون نظارت و حاكمیت قانون چه بسا افراد حاضر نباشند از لذت و منفعت خویش به خاطر دیگران بگذرند!
این است كه خداوند در نظام تشریع، سرپرستان و مدیران شایسته و امینی را قرار داده است تا مفاسد اجتماعی را از جامعه دور سازند و حدود احكام الهی را بر پا دارند.»
علت نیاز جامعه اسلامی به حكومت دینی
امام علی بن موسی(ع) در نگاه به فلسفه سیاسی و بیان ضرورت وجود امام و رهبری الهی و حكومت دینی برای جامعه اسلامی، بیانی جامع و ژرف دارد. چه این كه پس از تبیین ضرورت اصل وجود امام به این نكته میپردازد كه اصولاً نیاز به مدیریت و رهبری اجتماعی، چیزی نیست كه به جوامع اسلامی اختصاص داشته باشد، بلكه هر مجموعه بشری نیازمند مدیریت و رهبری است. به تعبیر دیگر، نیاز مجموعههای انسانی به رهبر، امری غیرقابل انكار است و دین نمیتواند این ضرورت اجتماعی را نادیده گرفته و برای آن هیچ پیش بینی و اقدامی نكرده باشد.
سخن حضرت رضا(ع) در این زمینه چنین است: «از جمله دلایل نیاز جامعه اسلامی به رهبری و حكومت شایستگان، این است كه اساساً ما هیچ گروه و ملتی را نمیتوانیم در تاریخ بیابیم كه بدون سرپرست و رئیس بقایافته و زندگی كرده باشند، زیرا مسائل دینی و دنیایی، برای تحقق اجتماع، خواه ناخواه نیازمند مدیریت و رهبری است.
بر این اساس، در نظام حكیمانه خداوند احتمال نمیرود كه این ضرورت را نادیده گرفته و بندگان را بدون رهبری مشخص و شایسته رها كرده باشد؛ رهبری كه مایه پایداری جامعه است و در پرتو او میتوانند با دشمن بستیزند و اموال و داراییهای عمومی را به مصرف صحیح رسانند. آن رهبری كه جمعه و جماعت ایشان را بر پا دارد و سایه سنگین ظالمان را از سر مظلومان كوتاه گرداند.»
امام به دنبال بیان این فلسفه عام سیاسی به ویژگیهای رهبری در جامعه اسلامی اشاره دارد و یادآور میشود كه مدیریت سیاسی و دینی در جامعه اسلامی باید «امین» و «پاسدار ارزشهای معنوی و دینی» و «سرپرستی امانتدار و مورد اطمینان» باشد، زیرا اگر فرمانروای امت اسلامی دارای این خصلتها نباشد، دین از میان میرود، سنتهای شرعی و احكام الهی تغییر مییابد، بدعتگران فزونی مییابند، بیدینان بر دین یورش میبرند و امر دین را بر مسلمانان مشتبه میسازند.
احكام دین، دارای دلیل و مصلحت
در جهانبینی و نگرش توحیدی، نه تنها اصل آفرینش و نزول وحی و بعثت رسولان الهی برپایه فلسفه عقلی و علمی مبتنی است، بلكه یكایك دستورات و رهنمودهای دین ـ واجبها، حرامها، مستحبها و مكروهها ـ همه و همه دارای دلیل و مبتنی بر مصلحت یا مفسدهای هستند كه در آنها نهفته است.
فضل بن شاذان در بیان مجموعه روایاتی از حضرت رضا(ع) در این باره نوشته است: «اگر پرسش شود: آیا ممكن است خداوند حكیم بندهاش را بیدلیل به كاری فرمان دهد و از او چیزی را بخواهد كه فاقد اثر و سازندگی است؟
به او گفته میشود: خیر! خدای حكیم نه كار بیهوده میكند و نه جهل به امور دارد تا از سر ندانستن، فرمانی بیهوده دهد... .
سؤال: این دلایل و علتها و فلسفهها به راستی وجود دارد و قابل شناسایی است؟
پاسخ: آری قابل شناسایی است و هم اكنون برای اهلش روشن است.
سؤال: آیا شما این فلسفهها و دلایل را میدانید؟
پاسخ: بلی بخشی از آنها برای ما شناخته شده است و بخشی هم از دسترس دانش بشر دور میباشد.»
دلیل وجوب نماز
امام علی بن موسی(ع) میفرماید: اگر سؤال شود كه چرا انسانها به نماز امر شدهاند؟
در پاسخ گفته میشود: بدان جهت كه در نماز اقرار به ربوبیت و پروردگاری خداست و اقرار به پروردگاری خدای یكتا در بردارنده مصالح گستردهای است، چه این كه كرنش در برابر پروردگار یگانه، مستلزم رها كردن معبودان دروغین است.
نماز، ایستادن خاضعانه انسان در برابر خداوند جبار است. نماز، طلب بخشایش گناهان گذشته از درگاه الهی را در بر دارد.
سجده و نهادن پیشانی بر خاك در هر روز، موجب آن است كه بندگان خدا همواره او را به یاد داشته و از یاد نبرند. با خشوع و تواضع و كوچكی، از خداوند فزونی دین و نعمتهای دنیا را طلب كنند و از فسادها بیزاری جویند.
این حضور دائمی و مستمر در پیشگاه الهی موجب میشود كه انسان از تدبیرگر هستی و آفریننده خود غفلت نورزد و گرفتار سرمستی و طغیان نشود.»
فلسفه حرمت نوشیدنیهای سكرآور
امام علی بن موسی میفرماید: «خداوند بدان جهت نوشیدن شراب را ممنوع ساخت كه مایه فساد و تباهی است، عقل را میزداید و زمینه انكار خداوند و دروغ بستن به خدا و رسول و بسیاری از كردارهای زشت چون قتل، زنا، دادن نسبتهای ناروا به دیگران و بیباكی در برابر گناهان را پدید میآورد.
ـ پس تنها شراب نیست كه حرام است، بلكه هر نوشیدنی كه باعث مستی و سكر شود حرام میباشد، زیرا همان علتی كه در شراب باعث حرمت آن شده است در سایر مشروبات مست كننده نیز وجود دارد.
بنابراین، هركس به خدا و روز قیامت ایمان دارد و به ما خاندان رسالت محبت میورزد، باید از هر نوشیدنی مست كننده، دوری جوید، زیرا میان ما و نوشنده مسكرات هیچگونه رابطه مودت نیست.»
علت تفاوت میراث زن و مرد
یكی از مسائلی كه از دیرباز مورد پرسش قرار میگرفته است و در زمان حاضر به دلیل شعارهای تساویجویانه ملل غرب میان زن و مرد، بیش از گذشته مورد سؤال قرار میگیرد و چه بسا حربهای در دست منكران اسلام باشد و به وسیله آن، بخواهند عدالت اسلامی را زیر سؤال ببرند، موضوع تفاوت میراث زن و مرد در فقه اسلامی است، چه این كه در شریعت اسلام هرگاه فردی از دنیا برود، دختران وی از میراث او سهمی به اندازه نصف سهم پسران او دارند. به تعبیر دیگر، سهم هر پسر دو برابر سهم هر دختر است.
امام علی بن موسی(ع) در بیان فلسفه این تفاوت فرموده است: «علت این كه سهم زنان از میراث، نصف سهم مردان میباشد این است كه زن هنگام ازدواج، مهریهای دریافت میكند، ولی مرد هنگام ازدواج مهریهای میپردازد. گذشته از این، دختر زمانی كه ازدواج كند، مجبور نیست از دارایی خود صرف زندگی كند، بلكه نفقه و مخارج زندگی او برعهده مرد اوست و او میتواند تمام سهمالارث خود را پسانداز نماید، ولی زمانی كه پسر ازدواج میكند نه تنها باید مخارج زندگی خود را از میراث به دست آورده صرف كند، بلكه باید مخارج همسرش را نیز بپردازد.
بدین جهت است كه خداوند سهم مردان را از میراث، بیش از سهم زنان قرار داده و فرموده است: «مردان نفقه دهنده زنان هستند بدانچه خداوند ایشان را در ارث فزونی داده است.»
در این بیان دقیق و روشن، امام رضا(ع) موضوع مهمی را روشن ساخته است و آن این كه تفاوت زن و مرد در میراث، به خاطر آن نیست كه اصولاً مردان به دلیل جنسیت، بر زنان فضیلت و برتری دارند و اسلام با این حكم نخواسته است كه موقعیت انسانی و ارزشی زن را پایین قلمداد نماید، چه این كه ملاكهای مادی نمیتواند ملاك ارزشگذاری معنوی به شمار آید، بلكه اسلام در نظام اجتماعی و در كانون خانواده، وظایف خاصی را برای هر یك از زن و مرد مشخص ساخته است.
به زن اجازه داده است كه هنگام پذیرش همسری، درخواست مهریه كند و به مرد تكلیف كرده است كه پس از انتخاب همسر، باید نیازهای مادی و مخارج زندگی او را شخصاً برعهده گیرد.
سپس اسلام براساس این وظایف و موقعیت كه برای هر یك از زن و مرد در نظر گرفته است، به سهمیهبندی میراث و سهمالارث زن و مرد نظر افكنده است. بنابراین، تفاوت یاد شده، بر مبنای وظایف اجتماعی زن و مرد است، نه براساس تفاوت ارزشی و انسانی آن دو. چنین داوری نه تنها دور از انصاف نیست كه در نگاه جامعنگران، عدالت و انصاف است.
جایگاه قرآن در نظام معارف دین
در مكتب معارف رضوی، قرآن به عنوان كلام وحی، اصیلترین منبع شناخت حقایق دین و بایستههای هدایتی و تربیتی و معرفتی است.
تأكید بر این نكته از آن رو اهمیت دارد كه برخی از سر سادهاندیشی، ارزش این كتاب جاودان را نشناخته و در طریق كسب معرفت، دل به منابع دیگر!
امام علی بن موسی(ع) به گونههای مختلفی، ارجمندی قرآن را به امت اسلامی یادآور شده است.
یكی از روشهای امام در تعظیم و بزرگداشت و اعتبار قرآن، این است كه در بسیاری از موارد ـ چه در مناظرهها و چه در سایر بحثهای علمی ـ به آیات قرآن استدلال میفرمود و سخن قرآن را، سخن نهایی و تردید ناپذیر میدانست. البته شایان ذكر است كه استناد به آیات قرآن در مناظرهها و بحثهای آزاد، زمانی انجام گرفته كه مخاطب آن حضرت، مسلمان بوده و حقانیت قرآن را قبول داشته است وگرنه در مواردی كه مخاطب به ادیان دیگری ایمان داشته و یا اصولاً به هیچ دینی پایبند نبوده است، امام یا به دلایل عقلی استناد میجسته یا به منابع مورد قبول خود آنان، چنان كه آن حضرت در مناظره با جاثلیق مسیحی، به مطالب انجیل و در مباحثه با رأس الجالوت یهودی، به حقایق تورات و در بحث آزاد با بزرگ زرتشتیان و همچنین در مناظره با متكلم توانمندی چون عمران صابی، كه اصولاً معتقد به پروردگار هستی نبود، به دلایل عقلی تكیه كرده است و حال آن كه وقتی در مناظره با مدعیان مسلمانی به اثبات عصمت انبیاء میپردازد، یا در گفت و گو با سلیمان مروزی، به توضیح برخی صفات و افعال الهی همت میگمارد، سراسر سخنان خود را به آیات قرآن مستند میسازد.
علاوه بر این شیوه، امام علی بن موسی(ع) با اهتمام به قرائت قرآن و تأمل و تدبر در آن، جایگاه و اهمیت آن را به شیعیان خود متذكر میشد.
ابراهیم بن عباس، یكی از راویان احادیث امام و شاهدان مجالس علمی آن حضرت میگوید: هرگز ندیدم كه از علی بن موسی(ع) سؤالی شود و آن گرامی پاسخ ندهد، و كسی را آگاهتر از او به تاریخ نیافتم. مأمون همواره تلاش داشت كه با سؤالهای مختلف و در زمینههای گوناگون، آن حضرت را مغلوب و درمانده سازد، ولی هرگز بیپاسخ نماند.
امام تمام مطالب خود را به آیات قرآن مستند میساخت و از قرآن استفاده میكرد. آن بزرگوار در هر سه شبانهروز، یك مرتبه قرآن را ختم میكرد و میفرمود: «اگر بخواهم سریعتر از این نیز میتوانم قرآن را ختم كنم، ولی به هر آیهای كه مرور میكنم، در آن لختی تأمل مینمایم.»
قرآن، عالیترین پیام و كاملترین كلام
به امام رضا(ع) گفته شد: ای فرزند رسول خدا! نظر شما درباره قرآن چیست؟
امام فرمود: «قرآن كلام خداست، از آن پا فراتر ننهید و از رهنمودهایش تجاوز نكنید و هدایت را از غیر آن مجویید، زیرا اگر از كتاب و منبع دیگری جز قرآن، طلب هدایت كنید، گمراه میشوید.»
در روایتی دیگر امام درباره قرآن فرموده است: «خداوند، رسولش را به سوی خود فرا نخواند مگر پس از این كه دین را برای او كامل ساخت و تمام قرآن را بر او فرو فرستاد؛ قرآنی كه در آن همه چیز به تفصیل بیان شده است: حلال، حرام، حدود، احكام و هر چیز دیگری كه مردم ـ در مسیر هدایت ـ بدان نیازمند باشند.»
كمال قرآن، در پرتو امامت صالحان
امام علی بن موسی(ع) در پی بیان تمامیت كلام وحی و پاسخگویی آن به همه نیازها و ضرورتهای زندگی معنوی و مادی بشر، به این آیه از قرآن استشهاد فرموده است: «ما فَرَّطْنا فِی الكتاب مِنْ شیء»
ما به هیچ وجه در كتاب كوتاهی نكرده و هیچ چیز را فرو نگذاردهایم.
سپس به آیه تبلیغ استناد جسته است كه در ماههای آخر عمر پیامبر(ص) پس از «حجةالوداع» ـ آخرین حج آن حضرت ـ نازل شده است: «الیوم اَكْمَلْتُ لكم دینكم و اَتْمَمْتُ علیكم نعمتی وَ رَضیتُ لكم الاسلامَ دیناً»
امروز دینتان را برایتان كامل ساختم و نعمتم را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دین، برایتان پسندیدم.
آن حضرت پس از بیان این دو آیه از قرآن برای شرح دادن این حقیقت كه دین اسلام و كتاب آسمانی آن ـ قرآن ـ دین و كتابی كامل هستند و همه جنبههای ضروری معنوی و مادی زندگی انسان را در نظر گرفتهاند، فرموده است: «مسئله امامت ـ رهبری امامان معصوم(ع) ـ از تمامیت دین است. رسول خدا(ص) چشم از این جهان نبست، مگر این كه پایهها و معیارهای مهم دین را برای مردم بیان فرمود، راهها را برایشان روشن ساخت، آنان را در مسیر حق قرار داد و علی را به عنوان امام و راهنما برایشان تعیین كرد و تمامی مسائلی را كه مردم بدان نیاز دارند برای آنان بیان نمود. اگر كسی گمان كند كه خداوند دینش را كامل نساخته است، در حقیقت كتاب خدا را رد كرده و كافر شده است.»
امامت به انتخاب خداوند یا اختیار مردم؟
در روایات حضرت رضا(ع) موضوع امامت از دو زاویه مورد توجه قرار گرفته است: 1ـ امامت عامه؛ 2ـ امامت خاصه.
در روایات مربوط به امامت عامه به این حقیقت اشاره شده است كه اصولاً جوامع بشری و مجموعههای انسانی، برای بقا و تداوم حیات خود نیازمند رهبری و مدیریت هستند و هیچ جامعهای بدون مدیر و رهبر، سامان نمییابد. به این دلیل جوامع اسلامی هم نیازمند پیشوایان و رهبران سیاسی ـ دینی هستند؛ رهبرانی كه از تعهد و شایستگی و شرایط لازم برخوردار باشند و دین را به پا دارند و قوانین الهی را جاری نمایند.
در بحث امامت عامه، سخن از شرایط عمومی رهبران دینی و اجتماعی است، ولی در مسئله امامت خاصه این حقیقت مطرح میشود كه چه كسانی بخصوص از سوی خداوند به وسیله پیامبر اكرم(ص) واجد شرایط امامت شناخته شدهاند و برای امامت تعیین گشتهاند؟
حضرت رضا(ع) به دنبال بیان این موضوع كه یكی از ابعاد تمامیت دین به مسئله امامت و رهبری دینی و اجتماعی امت اسلامی باز میگردد و پیامبر(ص) در ماههای آخر عمر مباركش، این وظیفه مهم را به انجام رسانیده و علی بن ابی طالب(ع) را به عنوان امام و ولی به مردم معرفی كرده است، میفرماید: « ـ این امامت كه مایه كمال دین و تمامیت نعمت الهی بر مردم است ـ آیا جایگاه و اهمیت آن برای مردم روشن است؟ آیا میدانند نقش امام در میان امت چیست؟ تا این كه با رأی و نظر خود به انتخاب امام معصوم بپردازند!
امام معصوم، جایگاهش برتر و موقعیتش بزرگتر از آن است كه مردم با اندیشه و معیارهای خود بخواهند او را انتخاب كنند.
امامت الهی، مقامی است كه خداوند، ابراهیم خلیل را بدان مفتخر ساخته و پس از عنوان نبوت به او نشان امامت بخشیده و در مرتبه سوم زینت دوستی ـ الخلیل ـ را به او عطا فرموده است.
حتما در ادامه مطلب با ما همراه باشید...
امامت، شایسته پاكان و نه ظالمان
امامت و رهبری یك امت به طور كلی شایسته انسانهای صالح است و نه تنها به حكم شرع، بلكه به حكم عقل روا نیست كه فردی ظالم و فاسد، رهبری یك جامعه و امت را برعهده گیرد. در صورتی كه موضوع مدیریت اجتماعی و رهبری دینی در جایگاه بالاتری مطرح شود؛ یعنی موضوع امامت خاصه و رهبران ویژهای به میان آید كه رسماً از سوی پیامبر(ص) به مردم معرفی شدهاند تا مفسر وحی و مبین احكام الهی باشند، مسئله صلاحیت و پاكی آنان از گناه، اهمیت بیشتری پیدا میكند.
امام علی بن موسی(ع) میفرماید: «ابراهیم پس از این كه خود به مقام امامت افتخار یافت، از درگاه خداوند آرزو كرد كه نسل او نیز از این افتخار همواره یكی پس از دیگری بهرهمند باشند، اما در پاسخ او خداوند فرمود: امامت، عهد و پیمان الهی است و ظالمان و گنهكاران شایسته امامت و عهد الهی نیستند.
خداوند با این بیان، امامت و رهبری هر انسان ظالم و گنهكاری را تا روز قیامت باطل ساخت.»
امامت امامان، دارای ملاك ارزشی
چه بسا برای كسانی این سؤال مطرح باشد كه چگونه از میان انبوه انسانها، خداوند فردی را به عنوان پیامبر یا امام بر میگزیند و به مردم معرفی میكند و دستور میدهد از او اطاعت كنند؟ آیا خداوند در این انتخاب، ملاكها و معیارهایی را در نظر دارد؟ آن ملاكها كدامند؟
حضرت رضا(ع) به این پرسشها، پاسخی شایسته داده و فرموده است: «كسی كه گنهكاری را دوست داشته باشد، خود گنهكار است و آن كسی كه انسان مطیع و فرمانبردار دستورات خداوند را دوست بدارد، در حقیقت خود او نیز انسانی مطیع به شمار میآید. انسانی كه ظالمی را یاری رساند، خود ظالم است و فردی كه عدالت پیشهای را خوار سازد نیز ظالم است. میان خداوند با هیچكس خویشاوندی نیست و هیچ فردی به ولایت خداوند و دوستی او راه نمییابد مگر در پرتو طاعت و بندگی.
رسول خدا(ص) به فرزندان عبدالمطلب فرمود: با اعمال نیك خود نزد من آیید و افتخار ورزید، نه با نسبها و ارتباط خویشاوندی.»
ممنوعیت غلو در حق امامان
امامت، جایگاهی رفیع است و امامان، انسانهایی شایسته و پاكند، ولی همواره دو گروه درباره آنان ستم كردهاند:
1ـ آنان كه امامان را نشناخته و حرمت ایشان را نگاه نداشته و به سفارشهای پیامبر اكرم(ص) درباره آنان عمل نكردهاند؛ كسانی كه نه تنها امامان را مانند بقیه مردم پنداشته، بلكه دیگران را بر ایشان مقدم داشته و مطالب و معارف دینی را از غیر امامان دریافت كردهاند!
2ـ كسانی كه دوستی و محبت امامان را پیشه خود ساخته و در این راه افراط كردهاند: تا آن جا كه آنان را از جایگاه عبودیت و بندگی خدا خارج ساخته و به گمان ناقص خود در جایگاه خدایی قرار دادهاند!
گروه دوم در حق ائمه غلو و زیادهروی كرده و به عنوان «غالیان» و «اهل غلو» مورد مذمت قرار گرفتهاند.
علی بن موسی(ع)، از رسول خدا(ص) نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: «ای علی! تو از جهتی شبیه عیسی بن مریم هستی و مشابهتی با او داری، زیرا گروهی در محبت و دوستی عیسی زیادهروی كردند و هلاك شدند و گروهی به دشمنی با او رو آوردند و از حق تجاوز كردند و هلاك شدند و یك گروه راه اعتدال پیمودند و نجات یافتند.»
معنای این روایت زمانی بهتر فهمیده میشود كه به قرآن مراجعه كنیم و از قرآن بشنویم كه چگونه برخی از مسیحیان به منظور تجلیل از مقام عیسی گفتند: «عیسی فرزند خداست.»
متأسفانه در میان جوامع شیعی، گاه دیده میشود كه برخی ناآگاهان و كم مایگان به گمان بزرگداشت ائمه، به آن بزرگواران نسبتهایی میدهند كه خود آنان نه تنها ادعا نداشتهاند، بلكه همواره از خود دور میساختهاند؛ چنان كه در برخی از فرقههای صوفیه یا مذاهب باطلی چون «علی اللهیان» و یا سخنان عوامانه برخی شاعران و مداحان بیمایه دیده میشود و چه بسا دست تزویر برخی مغرضان در پس این جریانها نهفته باشد كه هست!
خیانت به امامان، تحت عنوان حمایت از ایشان!
دستهای تفرقهانگیز و مغزهای مسئولیتگریز همواره تلاش داشتهاند تا ستیز میان امت اسلامی را دامن زنند و با اهانت به باورهای دیگران، بدبینی و بدخواهی را میان مسلمانان رواج دهند، در حالی كه ائمه از اینگونه حركتها بیزار بودهاند، چنان كه حضرت رضا(ع) میفرماید: «مخالفان ما روایاتی را در بیان فضایل ما ساختهاند كه این روایات ساختگی به سه دسته تقسیم میشوند:
1ـ روایات غلو و زیادهروی.
2ـ روایات تقصیر كه در آنها منزلت اهل بیت(ع) نادیده گرفته شده است.
3ـ روایاتی كه در آنها به بدیهای دشمنان ما تصریح شده است.
وقتی سایر مسلمانان، اخبار غلو را میشنوند، شیعیان ما را كافر میپندارند و كافر مینامند و میگویند: شیعه به پروردگار و ربوبیت امامان خود، اعتقاد دارد!
اما زمانی كه مردم اخباری را میشنوند كه در آنها نسبت به حق امامان كوتاهی شده است به آنها معتقد میشوند ـ گمان میكنند آن روایات حق است و از پیامبر صادر شده است ـ و هنگامی كه روایات دسته سوم را میشنوند و میبینند كه به برخی شخصیتهای مورد احترام آنان، دشنام داده شده است، آنها هم به امامان دشنام میدهند! در حالی كه خداوند در قرآن فرموده است: «به بتانی كه مورد پرستش مشركانند دشنام ندهید، زیرا اگر به مقدسات آنان دشنام دهید، آنان نیز از روی ناآگاهی و جهل به خداوند دشنام میدهند.»
شیوه صحیح دفاع از امامان
با توجه به اهمیت امامت و مقام ارجمند امامان و لزوم معرفی ایشان به جامعه و گرایش دادن مردم به مكتب آنان، چه راهی را باید پیمود و چه شیوهای را باید در پیش گرفت؟
اگر این حقیقت را یافته باشیم كه اهل بیت پیامبر نور هدایتند و دانش دین به وسیله آنان نشر یافته و اندیشه توحیدی در پرتو توضیحها و تفسیرهای ایشان استحكام پیدا كرده و استدلالی شده است، خواهیم دانست كه بهترین راه تبلیغ مقام امامان این است كه منزلت علمی و معنوی و رهنمودهای سازنده اخلاقی ـ اجتماعی آنان را به مردم بشناسانیم، چنان كه حضرت رضا(ع) فرموده است: «خداوند رحمت كند آن كس را كه امر ما را احیا كند.»
سؤال شد: احیای امر شما به چیست؟
فرمود: «احیای امر امامت معصومین(ع) به این است كه دانش ما را فرا گیرد و نیز به مردم آموزش دهد، زیرا اگر مردم سخنان و معارف ارزشمند ما را میدانستند و بدانها آگاهی مییافتند، از ما پیروی میكردند.»
خودمحوری در مسائل دین، مایه گمراهی
بخشی از مسائل دین، تأیید و تأكید احكام عقلی و حقایق علمی است و بخشی دیگر رهنمودها و دستورالعملهایی است كه فراتر از دریافت عقل و رهیافت علوم بشری است.
در اصطلاح علمی، دسته نخست را «احكام ارشادی» مینامند و دسته دوم را «احكام مولوی» و «احكام تعبدی».
در زمینه احكام ارشادی، انسانها به دلیل برخورداری از عقل و ابزار شناخت، مجال آن را دارند كه به تعقل و تفكر و كاوش و تجزیه و تحلیل و تعیین حدود و جوانب بپردازند، زیرا حكم شریعت در این موارد، نظر به دریافتهای عقلی خود انسان دارد؛ مانند: ممنوعیت دروغ، غیبت، حسادت، بخل، كینه و مانند: حسن وفای به عهد، سخاوت، خدمت به انسانها و... .
اما در زمینه احكام تعبدی، مانند: نماز، روزه، حج و... مجالی برای عقل نیست كه بخواهد كم و كیف و میزان ضرورت و شكل انجام آنها را به تنهایی بفهمد، بلكه در این زمینهها كه معمولاً به مسائل عبادی باز میگردد، عقل حكم میكند كه باید نوع عبادت و بندگی و راه صحیح تقرب به خداوند را از خود خداوند و از وحی و انبیاء دریافت كرد، زیرا چه بسا انسان شیوهای را برای اظهار بندگی به درگاه خداوند برگزیند كه مورد رضای الهی نباشد.
متأسفانه همانگونه كه در فصل قبل گفته شد، برخی انسانها در مسیر تقرب به خداوند و رسیدن به ارزشهای معنوی، گاه گرفتار خودخواهی و خودمحوری میشوند و با فكر و سلیقه خود راهی را در پیش میگیرند و همانطور كه مثلاً عدهای به گمان دفاع از اهل بیت، راههایی را میروند كه مایه بیآبرویی شیعه و بدنام شدن مكتب اهل بیت میباشد، گروهی هم در میدان زهد و تقوا و ریاضت و عرفان و بندگی و عبادت خدا، گرفتار بدعتگذاری شده و شیوهها و مسلكها و روشهایی را اختراع كردهاند كه از سوی وحی تأیید نشده است.
كم نیستند كسانی كه معنای زهد را درك نكرده و گمان كردهاند كه زهد یعنی ژندهپوشی، گدامسلكی، درویشبازی، گوشهگیری و... .
هستند كسانی كه تقوا را به معنای انزوا از جامعه، حضور نیافتن در كارهای جدی اجتماعی، توجه نكردن به مسائل حیات و زندگی گرفتهاند و به خیال خود برای رسیدن به مقامات معنوی و دست یافتن به كارهای خارقالعاده و كرامات، به چلهنشینی و اذكار ساختگی و آزار تن همت گماردهاند.
در حالی كه هیچیك از اینها مورد رضایت شارع مقدس نبوده و مایه تقرب به خداوند نیست، چه این كه راه نزدیك شدن به خداوند، پیروی از راه وحی و الگو قرار دادن پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) است و در راه عبادت، نباید به ابداع و اختراع دست زد.
حضرت رضا(ع) در این باره میفرماید: «این سخن رسول خدا است: «كسی كه به دین و مسلكی گردن نهد كه آن را از منبع صحیح و معتبر دینی ـ وحی و پیامبر ـ دریافت نكرده است، از سوی خداوند محكوم به پوچی و گمراهی است و كسی كه تلاش كند مسائل و روشهای دینی و عبادی خود را از راههای غیرمعتبر و از راههایی كه خداوند آنها را تأیید نكرده است، دریافت كند، مشرك به شمار میآید! تنها راه ایمن و معتبر برای شناخت وحی و پیام و خواست خداوند، راه محمد میباشد.»
اهمیت این روایت تا آنجاست كه اگر علل انحطاط مسلمانان و عقبماندگی فرهنگی و علمی و عملی آنان را مورد مطالعه قرار دهیم، خواهیم یافت كه یكی از مهمترین آنها، بدعتها و اختراعهای نادرستی است كه در قلمرو برنامهها و مفاهیم دینی صورت دادهاند و به جای این كه تقرب به خدا و محبت به اهل بیت را در متخلق شدن به اخلاق الهی و ارزشهای والای معنوی و فضایل انسانی جست و جو كنند، دل به برخی باورها و مسائل صوری و ظاهری خوش كردهاند.
دینداری در پرتو عمل و نه آرمانپردازی
گروهی دین را در قالب آرمانها و پندارهای خود جست و جو میكنند، عمل را فرو مینهند و دل به ارتباطها و نسبها و امور ظاهری میبندند، در حالی كه دین مجموعهای به هم پیوسته و منسجم است و در گفتهها و رهآوردهای خود، بنای مزاح و سرگرمی نداشته است.
اما چه راحت گروهی به دستورات دین عمل نمیكنند و برای توجیه نفس خویش به رحمت الهی تكیه مینمایند، غافل از این كه خدای رحیم، خدای صادق، حكیم و عادل نیز هست و صدق سخنان و بشارتها و تهدیدهای الهی مستلزم آن است كه آنچه در قرآن و منابع دینی آمده است، بیكم و كاست، تحقق پیدا كند.
یكی از شاگردان امام رضا(ع) به نام حسن بن موسی بن علی وشّاء میگوید: در خراسان همراه علی بن موسی(ع) بودم. در آن مجلس، زید بن موسی ـ برادر امام رضا(ع) ـ نیز حضور داشت. گروهی پیرامون زید جمع بودند و او ـ به سبب انتسابش به خاندان پیامبر(ص) و به خاطر این كه فرزند موسی بن جعفر است ـ به آن جمع تفاخر میكرد و فخر میفروخت و میگفت: ما چنین هستیم و ما چنان هستیم!
در آن سوی محفل نیز گروهی پیرامون علی بن موسی(ع) گرد آمده بودند و حضرت با آنان سخن میگفت. در این میان، سخنان زید به گوش امام رسید.
حضرت رضا(ع) به جانب برادر رو كرد و فرمود: «ای زید! آیا حرفهای نقّالان كوفه تو را مغرور كرده است و فریب خوردهای كه روایت كردهاند: «فاطمه عفت خود را حفظ كرد و خداوند آتش را بر ذریه او حرام نمود.»
این مخصوص «حسن و حسین» و فرزندان بیواسطه فاطمه است.
آیا ممكن است كه پدر تو ـ امام موسی بن جعفر(ع) ـ اطاعت خدا كند، روزها روزه بدارد و شبها به نماز بایستد، ولی تو معصیت خدا كنی و با این وصف، روز قیامت هر دو به دلیل این كه فرزندان فاطمه هستید، برابر باشید! اگر براستی این چنین باشد معلوم میشود، تو نزد خداوند عزیزتر از موسی بن جعفر هستی، زیرا او با عمل و تلاش میبایست به قرب الهی راه یابد و تو بیزحمت و بدون هیچ عمل!»
پیام این روایت، به موضوع مورد روایت محدود نمیباشد، بلكه نوع بیان و استدلال امام این امكان را میدهد كه بگوییم پس از ایمان به اصول دین، هیچ چیزی جای عمل صالح و تلاش را نمیگیرد؛ نه نسب و فرزند پیامبر بودن و نه گریه بر مصائب خاندان پیامبر(ص) و نه محبت بر نیكان و صالحان. بلی میتوان گفت كه محبت به نیكان و بندگان صالح الهی، خود راهی برای بازگشت به سوی خدا و حركت در مسیر تكلیف و پایبندی به احكام الهی است و اگر در روایات، نسبت به محبت اهل بیت و یا گریه بر مصائب آنان و یا تكیه بر رحمت الهی تأكید شده، برای آن بوده است كه این امور، خود راهی است برای رو آوری به عمل صالح، نه این كه مایه غرور و ترك عمل شود.
نمادهای دینی، استوار بر بنیادهای عملی
در ادیان آسمانی، مفاهیمی مانند: توبه، استغفار، توفیقخواهی، دعا و ذكر وجود دارند كه بیشتر دارای جنبه نمادین و نشانهای هستند.
این مفاهیم هر چند با نوعی عمل همراهند، ولی حقیقت آنها در عملی پایدارتر و بنیادیتر نهفته است، به گونهای كه اگر این نمادها به تنهایی مورد توجه قرار گیرند، از حالت ارزشی بیرون آمده، شكل تمسخر و استهزاء به خود میگیرند. روشنترین مثال آن، استغفار زبانی است كه ریشه در قلب و باور و نمود در عمل نداشته باشد.
امام رضا(ع) میفرماید: «چند چیز است كه اگر همراه با چند حقیقت نباشد، مسخره مینماید:
1ـ كسی كه زبانش استغفار كند، ولی قلبش از گناه پشیمان نباشد.
2ـ فردی كه توفیق طلب كند، ولی تلاش ننماید.
3ـ انسانی كه احتیاط جو باشد، ولی دقت و پرهیز نداشته باشد.
4ـ آن كه آرزوی بهشت كند، ولی بر دشواریها شكیبا نباشد.
5ـ شخصی كه از آتش دوزخ به خدا پناه برد، ولی هوسهای دنیا را ترك نگوید.
6ـ كسی كه ذكر خدا بر لب براند، ولی شوق دیدار رحمت الهی را نداشته باشد و...
اینان در حقیقت خود را به استهزاء گرفتهاند.»
دین و اخلاق؛ دو عنصر تفكیك ناپذیر
دین اسلام تنها مجموعهای از باورها و تكالیف عبادی نیست، بلكه در كنار دعوت به یكتاپرستی و ایمان به انبیاء و امامان راستین و قیامت و در كنار واجبات عبادی، اساس تعالیم و برنامههای خود را بر پایه فضایل اخلاقی استوار ساخته است.
دامنه تعالیم و سفارشهای دین درباره اخلاق و فضیلت، بیش از آن است كه در چند صفحه بتوان فهرست آنها را تدوین كرد، ولی میتوان به عنوان نمونه مواردی از احادیث حضرت رضا(ع) را در زمینه توصیههای اخلاقی و اجتماعی یادآور شد.
آن حضرت در بیانی بسیار زیبا و شكوهمند نشان داده است كه چگونه حقوق الهی با حقوق انسانی در نظام تفكر دینی به هم پیوسته است و چگونه عبودیت و بندگی به درگاه خدا از فضیلت و اخلاق در میان بندگان خدا جدایی نمیپذیرد.
علی بن موسی(ع) میفرماید: «خداوند متعال سه وظیفه دینی را با سه موضوع ـ اجتماعی ـ همراه ساخته است:
1ـ نماز را ـ كه موضوعی عبادی است ـ به همراه زكات ـ كه خدمتی اجتماعی است ـ فرمان داده است. پس كسی كه نماز به جا آورد، ولی زكات ندهد، نمازش پذیرفته نیست.
2ـ شكرگزاری در برابر خالق را با شكرگزاری برای پدر و مادر قرین ساخته است. پس كسی كه سپاسگزار پدر و مادر نباشد، شكر خدا به جا نیاورده است.
3ـ تقوای الهی را همراه با صله رحم فرمان داده است. كسی كه ارتباط با خویشاوندان را بگسلد، تقوای الهی را رعایت نكرده است.
مؤمن؛ به دور از مكر و خیانت
امام علی بن موسی(ع) میفرماید كه: رسول خدا فرمود: «كسی كه مسلمان باشد، مكر و خدعه نمیكند. از جبرئیل شنیدم كه میگفت: فرجام مكر و خدعه، آتش است. از ما نیست كسی كه با مسلمانی غش كند، از ما نیست كسی كه بر مسلمانی خیانت روا دارد.»
صداقت و امانتداری
امام علی بن موسی میفرماید كه: رسول خدا فرمود: «وقتی میخواهید حقیقت ایمان افراد را بشناسید، به زیادی نماز و روزه و حج و كارها و خدمات اجتماعی و مناجات شبانه آنها ننگرید، بلكه به صداقت و راستگویی و امانتداری آنان بنگرید.»
برخورد همسان با توانمند و تهیدست
امام علی بن موسی(ع) میفرماید: «كسی كه با مسلمانی تهیدست روبرو شود و سلام و احوالپرسی وی با او برخلاف سلامی باشد كه با توانمندان و ثروتمندان دارد، خدا را در قیامت خشمگین خواهد یافت.»
اهتمام به امور مسلمانان
مؤمن اصولاً در جامعه اسلامی نمیتواند نسبت به شرایط اجتماعی و نیازها و ضرورتهای زندگی دیگر مسلمانان بیتفاوت باشد.
امام رضا(ع) میفرماید: «كسی كه روز را آغاز كند، ولی در اندیشه امور مسلمانان نباشد و برای رفع مشكلات آنان اهتمام نداشته باشد، از جمله مسلمانان نیست.»
یاری و امداد ضعیفان
حضرت رضا(ع) میفرماید: «برترین صدقه و انفاق در راه خداوند، امداد و یاری ضعیفان است.»
امام در این بیان، با توسعه موضوع صدقه، نشان دادهاند كه صدقه به عنوان یك حركت انسانی و الهی، در محدوده كمكهای مالی و اقتصادی خلاصه نمیشود، بلكه هر نوع امداد و یاری رساندن اجتماعی میتواند برای خدا باشد و عنوان صدقه را پیدا كند.
محبت به مردم
امام رضا(ع) میفرماید: «محبت به مردم و اظهار دوستی نسبت به ایشان، نیمی از عقل است.»
شایسته است در این حدیث، به این نكت توجه شود كه در نگاه دین و رهبران الهی، تنها مؤمنان و مسلمانان نیستند كه سزاوار لطف و محبتند، بلكه در بینش دینی، همه انسانها و بندگان خدا باید از پرتو محبت اجتماعی برخوردار شوند. علاوه بر این، نقش سازنده و مؤثر این محبت و مودت اجتماعی و فراگیر، تا آنجاست كه اگر همهی تدابیر عقلی انسان را برای تنظیم صحیح روابط اجتماعی به دو بخش تقسیم كنیم، یك بخش آن، محبت ورزی است و بخش دیگر آن همه تدابیر بایسته دیگر است و این نشانهی تأثیر مهم محبت است.
اندوهزدایی از قلبها
امام رضا(ع) میفرماید: «آن كس كه اندوهی از قلب و چهره انسان مؤمنی بزداید، خداوند در روز رستاخیز، اندوه از قلبش بزداید.»
ارتباط با خویشاوندان
در مجموعه رهنمودهای اجتماعی اسلام، خدمت به خویشاوندان و محبت به آنان از اولویت برخوردار است. چه بسا علت، این باشد كه اگر همه انسانها نسبت به اطرافیان و نزدیكانشان رسیدگی و مراقبت داشته باشند، به طور طبیعی، هیچ فردی در جامعه اسلامی از نگاه محبت و رسیدگی اجتماعی، محروم نخواهد ماند.
موضوع «صله رحم» و تأكید بر آن در نظام اخلاقی دین، در حقیقت یك ابتكار شگرف اجتماعی ـ روانی است كه هیچ برنامه و تدبیر دیگری نمیتواند جایگزین آن باشد.
امام رضا میفرماید: «كسی كه دوست دارد روزگار درازتری در دنیا زندگی كند و روزیاش فراوانتر گردد، صله رحم كند و به خویشاوندانش رسیدگی نماید.»
یعنی، صله رحم به عنوان یك حركت انسانی ـ دینی نه تنها از ثواب معنوی برخوردار است كه دارای آثار مادی و دنیوی نیز هست.
مهربانی با خانواده
امام رضا(ع) میفرماید: «كسی ایمانش برتر و بهتر از دیگران است كه اخلاقش نیكوتر و نسبت به خانوادهاش مهربانتر باشد.»
در بیانی دیگر، حضرت رضا(ع) میفرماید: «در یكی از روزها، مردی از علی بن ابیطالب دعوت كرده تا آن حضرت به منزل او برود. حضرت علی به آن مرد فرمود به سه شرط، دعوت تو را پاسخ خواهم گفت: 1ـ برای تدارك میهمانی، چیزی از خارج منزل تهیه نكنی (بر اقتصاد خانوادهات، خرجی را تحمیل ننمایی.) 2ـ در منزل هر چه داری، ما را به همان مهمان كنی (با خود نیندیشی كه باید بهترینها را برای ما فراهم نمایی.) 3ـ همسر و خانوادهات را برای میزبانی از ما به زحمت نیندازی.»
ایجاد رفاه در خانواده
امام رضا(ع) میفرماید: «سزاوار است كه مرد خانواده، برای همسر و فرزندان و كسانی كه تحت سرپرستی او هستند، رفاه و گشایش پدید آورد، تا این كه آرزومند پایداریش باشند نه منتظر مرگش!»
اقتصاد و برنامهریزی در زندگی
امام رضا(ع) میفرماید: «هیچ انسانی به حقیقت ایمان ره نمییابد مگر در پرتو سه خصلت: شناخت و ژرفنگری در دین، و برنامهریزی صحیح در ادامه زندگی، و شكیبایی بر سختیها.»
آراستگی در زندگی اجتماعی
امام علی بن موسی(ع) میفرماید: «از جمله اخلاق انبیای الهی، نظافت و پاكیزگی است.»
یكی از روایتگران احادیث به نام ابی عباد میگوید: حضرت رضا در تابستان روی حصیر مینشست و در زمستان روی نمد و آن حضرت پیراهن زبر و خشن میپوشید، مگر زمانی كه از منزل بیرون میآمد و در برابر مردم قرار میگرفت، زیرا در اینگونه موارد، لباس نیكو میپوشید و خود را برای مردم آراسته مینمود.
روشنترین بامداد زندگی آینده بشر
نكتههای زیبا و آموزنده در آموزههای مكتب رضوی، بسیار است و مجال ما اندك. از این رو به آنچه یاد شد، اكتفا میكنیم و این مطلب را با نویدی خوش و با ترسیمی امید بخش از آینده زندگی بشر در كره خاك به پایان میبریم.
نام دعبل خزاعی و اشعار پر حماسه او برای شیعه آشناست، او كه اندیشه ناب تشیع را در گلواژه اشعارش به نسیم خاطرهها و اندیشهها میسپرد تا اقصی نقاط سرزمین اسلامی از یاد و نام خاندان عترت و طهارت، شمیم محبت و ولایت یابد.
یكی از شكوهمندترین مناظری كه این شاعر فرهیخته در نمای اشعار خویش آفریده است، سرودههایی است كه در محضر امام علی بن موسی(ع) باز خواند و آن حضرت را به شدت تحت تأثیر قرار داد.
دعبل در این مجموعه حماسی، سخن را از بیمهری زمانه و مدارس دورمانده از مدرّسان وحی آغاز میكند و به شرح زندگی یكایك امامان میپردازد تا به این ابیات میرسد:
خروج امام لامحالة خارجٌ / یقوم علی اسم الله و البركات
یمیّز فینا كلّ حق و باطلٍ / و بجزی علی النعماء و النقمات
سرانجام، بیهیچ تردید، امامی قیام خواهد كرد. قیام او با نام خدا و همراه با بركت و فرخندگی است.
او در میان مردم، هر حق و باطلی را از هم جدا خواهد نمود و هر نیك و بدی را پاداش و جزا خواهد داد.
سخن كه به اینجا انجامید، حضرت رضا به شدت گریست. سپس به «دعبل» فرمود: «این دو بیت شعر را روح القدس بر زبانت جاری كرده است، آیا تو میدانی این امام كیست و چه زمانی قیام خواهد كرد؟»
دعبل پاسخ میدهد: من آگاهی زیادی در این باره ندارم، ولی همین اندازه میدانم كه از میان شما خاندان رسالت، امامی قیام خواهد كرد كه زمین را از فساد، پاك میسازد و عدالت را در گستره زمین جاری مینماید.
امام علی بن موسی(ع) فرمود: «ای دعبل، پس از من، فرزندم محمد ـ جوادالائمه ـ و پس از او فرزندش علی ـ امام هادی ـ و بعد از او فرزندش حسن ـ امام عسگری ـ به امامت خواهد رسید و پس از او فرزندش «حجت قائم» امام خواهد بود كه در دوران غیبتش مردمان به قیام و قدومش چشم خواهند دوخت. زمانی كه بر مردمان ظاهر شود، همگان به اطاعت او گردن نهند.
هان! ظهور او قطعی است، آنگونه كه اگر حتی یك روز از عمر جهان باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی گرداند كه آن گرامی خروج نماید و زمین را بدانسان كه لبریز از ستم شده، مالامال از عدل سازد.»
منبع : کتاب خورشید هدایت