امام رضا (ع) به عنوان الگوی کاملی برای انسانها- چه در دوران زندگی و حیات خود، و چه برای مردمان پس از خود- دارای سرشتهایی بودکه همگان را به شگفتی وا می داشت و دوست و دشمن را فریفته و شیفته ی خود می ساخت، بدان گونه که هماره زیان به ستایش او می گشودند و از بزرگیها و سرشتهای انسانی او سخنها می گفتند؛ و پیروان راستین امام، شخصیت او را نمونه و الگوی رفتاری خویش قرار می دادند از این رو آنان که شیفته ی آن امام بزرگ اند، باید بدان گونه باشندکه او بود و بدان سان زندگی کنندکه امامشان زیست و با معیارهای رضوی خود را بسازند.
ابراهیم بن عباس گوید: هیچ گاه ندیدم که امام ابوالحسن الرضا (ع) کلمه ای به زیان کسی بگوید، و نه سخن کسی را پیش از پایان آن، قطع کند، و نه نیازکسی را که می توانست برآورد، بر نیآورد. هیچ گاه نزدکسی که در حضور او نشسته بود، پایش را دراز نکرد، و بر تکیه گاهی در برابر افراد تکیه نداد، به دوستان وکارکنانش، هرگز سخنی ناشایست نگفت... و چنان بودکه هرگاه به خلوت می رفت و سفره ی غذایش را می گستردند، همه ی کارکنان و غلامان را بر سفره می نشاند، حتی دربانان و مهتران را... و بسیار نیکی می کرد و بسیار صدقه می داد، و این کار (دستگیری از بینوایان) را بیشتر در شبهای تاریک انجام می دا د ...(1)
این خصلتها و اخلاقهای انسانی بودکه حتی دشمنان او را تحت تأثیر قرار می داد و در برابر امام به فروتنی وا می داشت. مأمون در پاسخ به اعتراض عباسیان به ولایتعهدی امام می گوید: درباره ی این که گفتید، مأمون در بیعت خود، با ابی الحسن الرضا (ع) به تشیع گراییده است، به راستی مأمون به بیعت با او اقدام نکرد؛ مگر اینکه در امر او آگاه و بینا بود، و می دانست در روی زمین کسی نیست که فضیلتش از او آشکارتر، پاکدامنی اش از او نمایان تر، و پرهیزگاری اش از او زیادتر، و زهد و بی میلی او، به دنیا از او بیشتر باشد، و نیز از او وارسته تر، و در میان خاص و عام، پسندیده تر، و در اجرای اوامر و نواهی از او سخت تر باشد.(2)
و این نمونه ای از اعترافات دشمنی است که به شهادت آن امام بزرگ دست زد، و فضیلت آن است که دشمن به آن زبان بگشاید.
پی نوشت ها :
1- عیون اخبار الرضا(ع) ج 2/ ص 184
2- بحارالنوار، ج49/ ص 211
منبع : کتاب سیره اخلاقی امام رضا