تو برای عطشم ، بارش بارانستی
به تن مردهی من، روح و دل و جانستی
آه، ای آبی آرام! دلم سوخته است
زخم دل را تو فقط، چاره و درمانستی
من غریب آمدهام ، مثل شما، ای مولا
تو انیس دل غمگین غریبانستی
باز آهوی دلم زار و اسیر غم هاست
ضامنم باش که تو حامی انسانستی
تو به گرداب غم و دلهره و ترس و عذاب
منجی و مأمن دل های پریشانستی
ساکنان حرمت غرق سعادت هستند
برکت و روشنی اهل خراسانستی
دل اسیر غم و دارم ز تو امید نجات
ای که تو ضامن آهوی بیابانستی
منبع : كتاب ستایش نور