عن یونس بن عبدالرحمن، عن أبیالحسن الرضا علیهالسلام، قال: قلت:
«لا یکون الا ما شاء الله و أراد و قضی؟ فقال: لا یکون الا ما شاء الله و أراد و قدر و قضی. قال: فقلت: فما معنی شاء؟ قال: ابتداء الفعل. قلت: فما معنی أراد؟ قال: الثبوت علیه. قلت: فما معنی قدر؟ قال: تقدیر الشیء من طوله و عرضه. قلت: فما معنی قضی؟ قال: اذا قضاه أمضاه فذلک الذی لا مرد له» [1] .
«به محضر امام هشتم علیهالسلام عرض کردم: آیا چیزی موجود نمیشود مگر آنچه مشیت و اراده و قضاء پروردگار متعال به آن تعلق بگیرد؟ فرمود: آری چیزی وجود پیدا نمیکند مگر آنچه مورد تعلق مشیت و اراده و تقدیر و قضاء الهی باشد، عرض کردم: معنی مشیت چیست؟ فرمود: آغاز بوجود آمدن فعل است. گفتم: معنی اراده چیست؟ فرمود: ثابت شدن و برقرار شدن روی آن است که مشیت صورت جدی بگیرد. گفتم: معنی تقدیر چیست؟ فرمود: اندازه گیری و تعیین حدود عرض و طول باشد. گفتم: معنی قضاء چیست؟ فرمود: حقیقت قضاء حکم کردن و اجرا نمودن امری است، و در این صورت قابل تخلف نخواهد شد».
توضیح:
در این حدیث شریف توضیحاتی لازم است داده شود:
1- مشیت و مشیئت: به معنی خواستن باشد. و این معنی پس از توجه پیدا کردن بچیزی، و سپس تصور و فکر در آن، و در مرتبه سوم تمایل پیدا کردن و رغبت به آن، و در مرتبهی چهارم - خواستن آن و طلب که مشیت گویند صورت میگیرد.
پس مشیت عبارت است از تمایل و رغبتی که به حد طلب برسد.
2- اراده: چون مشیت قوت بگیرد به حد عزم و تصمیم میرسد، و بعد از آن مفهوم اراده محقق شود، و آن عبارت است از طلب جدی و قاطع که به صورت اختیار و انتخاب عمل، واقع میباشد.
3- تقدیر: به معنی محدود و معین و اندازه گیری نمودن است، و این معنی پس از اراده صورت گرفته و خصوصیات و قیود و حدود عمل را روشن میسازد. و پس از تحقق این مراتب قضاء صورت گرفته و حکم قطعی معین و روشن صادر میشود.
4- این مراتب هفتگانهای که ذکر شد برای مخلوق و انسان است، و اما دربارهی خداوند متعال این معانی اعتباری بوده و برای بیان و تفهیم حقیقت باشد، و خداوند عزوجل محتاج به توجه حادث و تصور شیء و تمایل جدید و تصمیم و تقدیر موضوع نیست.
آری نور نامحدود و ذاتی و مطلق او همه اشیای مادی و روحانی را احاطه کرده و علم و قدرت او به تبع نور نامتناهی ذات، نامحدود و ذاتی و به همهی موجودات محیط میباشد. و قدرت او در اثر نامحدود بودن و منزه بودن از هر گونه قیود و حدود تحقق پیدا میکند. و ارادهی او در اثر تجلی و ظهور صفت ذاتی و نامتناهی قدرت حاصل شود.
5- اراده به معنی خواستن و طلب است، و آن مانند علم و قدرت از نامحدود بودن ذات منتزع میشود زیرا حقیقت اراده عبارت است از منتفی بودن کراهت که در مقابل اختیار و اراده باشد. و کراهت در اثر حدود و قیود پیدا شود، و هر مقداری که محدودیت چیزی بیشتر بشود در نتیجه مکره بودن و مجبور شدن زیاد گشته و دایرهی آزادی و اختیار در اراده کوتاهتر خواهد شد.
و چون نور وجود و حیات او نامحدود و مطلق و نامتناهی بوده و کمترین قید و حدی ندارد قهرا به اقتضای جلال و جمال و کمال و کرامت ذات مطلق خود، خواهان و طالب ظهور و تجلی کرامت و فیوضات و رحمت وجود و جمال و بسط نور برای همیشه خواهد بود ان أردنا الا الحسنی.
و حقیقت ارادهی ذاتی همین است.
6- در صورتی که نظر در مشیت و اراده به جهت ظهور و صدور در خارج باشد از صفات فعلی محسوب خواهد شد. و بطور کلی در هر صفتی از صفات پروردگار متعال اگر نظر به جهت ثبوت و تحقق آن در ذات باشد صفت ذاتی میشود. و اگر نظر به جهت تعلق بغیر و انتساب به چیز خارجی که مراد است باشد از صفات فعلی محسوب خواهد شد.
7- تقدیر: به معنی اندازه گیری و تعیین حدود و خصوصیات است، و آن بر دو قسم باشد:
اول - تقدیر در مقام تکوین و خلق و آنچه مربوط میشود بشرایط و مورد و خصوصیات حکم، در این قسم لازم است تقدیر قبل از حکم و قضاء صورت گرفته، و حکم در آن مورد و مربوط به آن خصوصیات صادر شود.
دوم - تقدیری که مربوط میشود به خصوصیات و قیود و حدود و شرایط متعلق حکم در خارج، و چگونگی اجر و عمل به آن و این قسم لازم است بعد از صدور قضا و حکم اندازه گیری و تعیین گردد.
و البته این تقدم و تأخر تقدیر نسبت به ما و برای تفهیم و تفاهم در أصل موضوع صورت میگیرد. و اما دربارهی خداوند متعال زمان و مکان و تفکر و تقدم و تأخر و محدودیت و ضعف و حجابی نیست، و او محیط و حاضر و عالم به همهی موضوعات و حدود و قیود بوده و کمترین چیزی از احاطه و شهود او غایب نمیشود
8- قضاء: و آن به معنی اتمام و به آخر رسیدن چیزی است، و چون مورد بحث در مقام تکون و به وجود آمدن اشیاء است قهرا منظور از قضاء در این مورد منتهی شدن مشیت و ارادهی پروردگار متعال به آخرین مرتبه از قاطعیت باشد، تا تکون و خلق صورت بگیرد.
پس قضاء عبارت از حکم جدی و قاطعی است که در مورد اراده چیزی ظاهر شده و موجب به وجود آمدن مراد میشود.
«سبحانه اذا قضی أمرا فانما یقول له کن فیکون» [2] .
و منظور در این آیهی شریفه اتمام و به آخر رسیدن اراده و طلب است، یعنی چون اراده و خواستن قاطع گشت اراده به صورت ظهور و فعلیت در آمده و به مجرد تحقق اراده، مطلوب و مراد موجود میشود.
و مقصود از کلمهی - کن - ظهور و فعلیت اراده است، نه آن که این کلمه تلفظ و گفته شود. چنان که منظور از قضاء: اتمام اراده است.
«انما أمره اذا أراد شیئا أن یقول له کن فیکون» [3] .
«ان الله یفعل ما یرید» [4] .
پی نوشت ها :
1- المحاسن ، ج 1 ، ص 244
2- مریم / 35
3- یس / 82
4- حج / 14
منبع: كتاب امام رضا