فی مجلس الرضا (ع) مع أهل الأدیان، فقال عمران الصابی:
«أخبرنی عن الکائن الأول و عما خلق؟ قال: سألت فافهم؟ أما الواحد فلم یزل و احدا کاینا لا شیء معه بلا حدود و لا أعرض، و لا یزال کذلک ثم خلق خلقا مبتدعا، مختلفا بأعراض و حدود مختلفة، لا فی شیء أقامه و لا فی شیء حده و لا علی شیء حذاه و مثله له، فجعل الخلق من بعد ذلک صفوة و غیر صفوة» [1] .
«از سؤال و جواب جلسه حضرت رضا علیهالسلام است با صاحبان ادیان مختلف که در حضور مأمون منعقد شده بود، پس عمران صابی (مرد فاضلی بود از صابئین) گفت: خبر بده مرا از آنچه در آغاز بوده است، و از آنچه به وجود آورده است؟
امام فرمود: به پاسخ پرسش خود بدقت توجه کن؟
اما نخستین وجود واحد، پس او همیشه واحد بوده، و هستی داشته از ازل، و چیزی با او نبوده است، و او هرگز حدودی نداشته، و هیچ گونه عرضی به او عارض نمیشده است، و سپس تا ابد نیز همچنین خواهد بود و سپس موجوداتی را پدید آورده و خلق کرد، بیآنکه سابقه و فکری اعمال گردد، و موجودات با داشتن حدود و عارض شدن عوارض مختلف گشت. و این موجودات را در چیزی برپا نداشت، و در حالتی محدود نساخت، و بر روی چیزی برابر نکرد، و بر مثال چیزی قرار نداد. پس خلق را بر دو نوع قرار داد: برگزیده، و متوسط.»
توضیح:
مباحثی را در این مورد لازم است با جمال اشاره کنیم:
1- کائن اول: مراد مبدأ موجودات است که همهی کائنات از او به وجود آمده و برگشت همه به اوست، و قهرا لازم است وجود او ثابت و اصیل و وجوب لذاته و فی ذاته داشته و ازلی و ابدی باشد.
2- مخلوق او: چون عنوان مخلوق بودن پیدا شد، قهرا حادث و محدود بحدود خواهد شد.
اما الواحد: کائن اول باید صفاتی داشته باشد:
اول - فلم یزل واحدا: او باید از هر جهت یکتا بوده، و هیچ گونه ترکب خارجی یا عقلی یا تعددی در او نباشد، زیرا ترکب و تعدد ملازم با محدود بودن و فقر و ضعف و احتیاج است.
و چیزی که محدود شد، نمیتواند فی ذاته واجب و ثابت و بینیاز باشد، زیرا آنچه در وجود محدود است، قهرا از جهات قوا و صفات و احاطه و قدرت و علم و حیات نیز محدود بوده، و نامتناهی و ازلی و ابدی نخواهد بود.
دوم - لا شیء معه: در صورتی که چیزی قرین آن شد، اگر پس از کائن اول به وجود آمده باشد، چیز حادث و مخلوقی خواهد بود، و اگر از اول وجود کائن اول هستی داشته باشد هر دو حادث و مخلوق میشوند، زیرا تعدد در قدیم بودن موجب محدود بودن هر دو از قدما شده، و هیچ کدام نامحدود و نامتناهی نخواهد بود.
و از صفات کائن اول (مبدأ موجودات که پروردگار جهان و جهانیان است) این است که: ابدی و ازلی و نامحدود و نامتناهی بوده، و غنی بالذات و وجود فی ذاته داشته باشد.
سوم - بلا حدود: پروردگار جهان که مبدأ همهی موجودات و کائن اول است، میباید کمترین قید و حدی نداشته باشد، خواه محدودیت ذاتی باشد چنانکه در موجودات علوی است، و یا محدودیت زمانی یا مکانی یا مادی باشد چنان که در جسمانیات و عالم ماده است، زیرا محدود بودن دلالت میکند بر محدود شدن نیرو و قوت و قدرت و علم و حیات، و چیزی که محدود شد، قهرا به اندازهی محدودیت خود ضعف و فقر و احتیاج بچیز خارجی پیدا خواهد کرد، در صورتی که خالق متعال و مبدأ جهان هستی میباید از جهت ذات و صفات و قوا نامتناهی و ازلی و ابدی و نامحدود (یعنی در زیر سلطهی حد نباشد) باشد.
چهارم - و لا أعراض: اعراض عبارت از کیفیات و کمیات و حالاتی است که عارض موضوع شده، و موجب تحول و محدودیت آن میشود، مانند اشکال مختلف و انفعالات، و مقادیر، و بودن موضوع بهیئتهای مختلف. که عروض هر کدام از این اعراض موجب میشود محدود شدن و تحت نفوذ و تأثیر قرار گرفتن موضوع آنها.
پس هر چیزی که در محل عوارض و موضوع اعراض قرار گرفت از عنوان کائن اول و مبدأ کاینات بودن خارج، تحت تأثیر و نفوذ آن اعراض واقع شده، و ممکن و حادث و محدود خواهد شد.
پنجم - و لا یزال کذلک: مبدأ کاینات و پروردگار جهان حاکم بر زمان و مکان و قیود و حدود است، و هرگز تحت حکم و تأثیر قرار نمیگیرد، و زمان گذشته و آینده، و مکان نزدیک و دور و حدود مادی و معنوی، در مقابل عظمت و مقام جلال و نور او کوچکترین اثری نمیتواند داشته باشد، او حاکم و مسلط و نافذ و پدید آورندهی زمان و مکان و حدود است، و صفات او ذاتی است، و او بذاته حی و قادر و عالم و مرید است، و جریان زمان و مکان در عالم لاهوت هیچ گونه اثری ندارد.
ششم - خلق مبتدعا: آری صفات علم و قدرت و اختیار و ارادهی او ذاتی است، و محتاج به تحصیل و تفکر و اندیشه و اختیار ندارد، او بنحو حضور و احاطه نوری ذاتی بر هر چیزی که بخواهد محیط و توانای مطلق بوده، و کمترین چیزی از احاطه علم و قدرت او بیرون نیست.
هفتم - به اعراض و حدود مختلفة، خلق: ایجاد چیزی است بر کیفیت مخصوص، و تکون و موجود شدن ملازم است با حدوث و محدودیت، زیرا ایجاد شیء در صورتی صدق میکند که موجود نبوده است و سپس وجود و هستی یافته است.
و دیگر آن که موجود شدن اگر در عالم جبروت و عقل و امر است، قهرا محدودیت ذاتی پیدا خواهد کرد. و اگر در عالم ملکوت و ملائکه است، محدودیت زمانی و هم ذاتی خواهد داشت. و اگر در ملکوت سفلی باشد، محدودیت مکانی هم اضافه خواهد شد. و اگر در عالم ماده باشد، محدودیت مادی هم پیدا خواهد کرد.
پس به هر صورت به اقتضای ذات و طبیعت مخلوق، حدود مختلفی پیدا خواهد شد، و داشتن حد علامت مخلوق بودن و امکان میشود.
و اما لحوق اعراض: اعراض مانند حدود از لوازم خلق باشد، و چون خلق ایجاد شیء است بر خصوصیات مخصوصه، پس خصوصیات توأم با خلق است، زیرا یکی از اعراض اصطلاحی کمیات است، که قابل قسمت و اندازه باشد، و کیفیات که هیأتهای مخصوص به نفس و محسوسات و انفعالات و استعدادیات است، و هیأتهای دیگری که نسبت به زمان یا مکان یا وضع داخلی یا خارجی و غیر اینهاست.
هشتم - لا فی شیء اقامه: در اکثر اوقات، مردم که میخواهند چیزی را بسازند، با سه نقشه و برنامه آن را درست میکنند. اول - محلی مناسب در نظر میگیرند که آن را در آن محل بپا بدارند. دوم - ظرفی مهیا میکنند که حدود آن را در آن ظرف معین کنند. سوم - تمثال و شکلی مورد توجه قرار میدهند که مطابق آن تمثال و در مقابل آن، صنعت و عمل خود را به پایان برسانند. و هیچ صنعتکاری بدون این سه برنامه اقدام به عمل خود نمیکند.
نهم - صفوة و غیر صفوة: یکی از مقدمات نظم در جهان و تدبیر امور جهانیان این است که: مخلوق جهان باید به طبقات مختلف و انواع گوناگون و طبیعتهای رنگارنگ و شکلهای متفاوت و صفات و اخلاق متمایز، و در نتیجه بمراتب و درجات متفاضل از لحاظ صفاء و طهارت و استعداد و نورانیت باطنی، خلق و تقدیر بشوند.
زیرا در این صورت نیازمندیهای مردم و احتیاجات مختلف آنان از هر جهت، در جهات زندگی مادی و معنوی تأمین شده، و هر کسی به یاری و کمک دیگران میتواند در راه تحصیل معاش، تحصیل علم، کسب معرفت،انس با همدیگر، رفع حوائج، برطرف کردن موانع، مهیا کردن وسایل زندگی، مساعدت به همدیگر، و دستگیری از ضعفاء، بنحو احسن انجام داده، و موفق و سعادتمند باشد. و مخصوصا اختلاف طبقات و بودن طبقه بالا، کمک زیادی در تعلیم و تربیت و رشد اخلاقی مردم متوسط میکند.
و در این مورد وجود افراد با صفا و برگزیده و کامل از لحاظ معنویت و روحانیت که بتوانند دیگران را به سوی کمال و سعادت رهبری کرده، و مشکلات سلوک آنان را روشن نموده، و احکام و معارف و حقایق و معنویات حقه را بیان کنند بسیار لازم و مهم است.
پس معنای اختلاف طبقات از لحاظ صفا و طهارت و استعداد ذاتی، و نتایج و آثار آن معلوم گشت.
پی نوشت :
1- عیون ، باب 12 ، حدیث 1
منبع: كتاب امام رضا