آراستگی و وقار
او دارای سنگینی، وقار و متانت بود. هنگامی كه راه میرفت در مشی او تندی و كندی مشاهده نمیشد. احساس عجله و شتاب برای حركت او نبود مگر در مواقعی كه برای دستگیری از مستمندی به پیش میرفت. با دیگران سخن میگفت ولی در روابط او با دیگران حتی در شادترین مراسم قه قه های از او شنیده نشد و گزارش نویسان خندة او را تبسم ثبت كردهاند و این خود سبب آن بود كه كسی در مجلس او جرأت گستاخی نداشته باشد.
آسان گرفتن زندگی
آنچه دشواریهای او را در زندگی نسبتاً آسان می كرد آسان گیری زندگی و تهیه وسایل و ابزار آن در حد گذران، بدون اندیشه هدف قراردادن زندگی بود. چه بسیارند افرادی كه به خاطر هدف قراردادن دنیا و تصور این كه ابدالدهر می خواهند در آن توقف كنند و هم به خاطر تعصبات و رقابت ها و حرص و ولع های بسیار، زندگی را برخود و دیگران سخت می گیرند. او امام است و الگو و رهبر جامعه. در زندگی وظیفه ای را برای خود ترسیم كرده و می كوشید آن را به نحوی شایسته و درخور تحسین انجام دهد. امام رضا (ع) زندگی را بر خود آسان می گرفت و وابستگی ها را از خود دور كرده بود. البته كسان و بستگان پرتوقعی بودند كه در اثر خواهندگی ها كار را بر امام سخت می كردند ولی امام بر اساس سخت گیری برخویش به نفع دیگران، سعی داشت حاجات دیگران را برآورده سازد.
آشنائى به تمام لغت ها و زبان ها
مرحوم شیخ صدوق ، شیخ حرّعاملى و دیگر بزرگان به نقل از اباصلت هروى حكایت كنند:
حضرت ابوالحسن ، امام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام به تمام زبان ها و لغات ، آشنا و مسلّط بود؛ و با مردم با زبان محلّى خودشان صحبت مى نمود.
و بلكه حضرت در لهجه و تلفّظ كلمات ، از خود مردم فصیح تر سخن مى فرمود، تا جائى كه مورد حیرت و تعجّب همه اقشار و افراد قرار مى گرفت .
اباصلت گوید: یك از روزها به آن حضرت عرض كردم : یاابن رسول اللّه ! شما چگونه به همه زبان ها و لغت ها آشنا شده اى ؛ و این چنین ساده ، مكالمه مى نمائى ؟
امام علیه السلام فرمود: اى اباصلت ! من حجّت و خلیفه خداوند متعال هستم و پروردگار حكیم كسى را كه مى خواهد بر بندگان خود حجّت و راهنما قرار دهد، او را به تمام زبان ها و اصطلاحات آشنا و آگاه مى سازد، كه زبان عموم افراد را بفهمد و با آن ها سخن گوید؛ و بندگان خدا بتوانند به راحتى با امام خویش سخن گویند.
سپس امام رضا علیه السلام افزود: آیا فرمایش امیرالمؤ منین ، امام علىّعلیه السلام را نشنیده اى كه فرمود: بر ما اهل بیت - عصمت و طهارت - فصل الخطاب عنایت شده است .
و بعد از آن ، اظهار نمود: فصل الخطاب یعنى ؛ معرفت و آشنائى به تمام زبان ها و اصطلاحات مردم ؛ و بلكه عموم خلایق در هر كجا و از هر نژادى كه باشند.
آمد و شدها
خانة او مركز آمد و شد بود و باب امید افرادی كه به دلایل مختلف به خدمت او میآمدند. این آمد و شدها در فصل حج طبیعتاًَ زیادتر میشد. در مواردی دردمندان، فقیران و افراد محتاج و آنها كه از همه جا رانده میشدند به درب خانة او چشم میدوختند و به غیر از این دسته باید از خواستاران علم و از دوستداران خالص فرهنگ و دانش یاد كنیم كه با امام و درس و بحث و جلسات خصوصی داشتند و گرههای دشوار علمیشان در حضور امام و در خانة او گشوده میشد.
احتجاجات او
احتجاجات او با گروه ثنویه، با علمای یهود و در رأس آن رأس الجالوت،با مسیحیت و جا ثلیق، با گروه زنادقه كه خود را صاحب فكر میدانستند با رؤسای فرقة صائبین، با هبرید رئیس و دانشمند زردشتیها، با تسطاس رومی كه پزشك بود مهم و فوقالعاده است همچنین او با علمای مختلف احتجاجاتی داشت در زمینة توحید، بطلان اعتقاد به خداوندی مسیح، اثبات مبدأ و معاد، رد مادیت،رد تناسخ، اثبات این كه تورات و انجیل موجود ساختة علمای یهود و مسیحیت است. در بیان مباحث و اثبات حقانیت دین اسلام امام احاطة علمی و شایستگی خود را نشان داد و در بین دوست ودشمن به عالم آل محمد (ص) معروف شده بود.
اداره امور پدر
امام كاظم (ع) در تنگنای شدیدی بود.وضع ثابتی از نظر امنیت نداشت. هر روز و شبی این خطر وجود داشت كه او را احضار كنند. این وضع از اواخر دوران حیات امام صادق (ع) و سراسر دوران حضرت امام كاظم (ع) به چشم می خورد و امام رضا (ع) وارث دشواریهای سختی از جهت اعمال فشار در دستگاه حاكم بر پدر بود. در غیبت پدر او وظیفه داشت كارهای او را سروسامان دهد. عائله او را از نظر اقتصادی و هم مذهبی اداره كند. به امور مزرعه و باغات و دخل و خرج ها برسد. امام اصرار داشت شخصاً در زمین ومزرعه كار و از حاصل دسترنج خود اعاشه كند.
ارشاد مردم
در مورد امام رضا (ع) آمده است، به مناسبت شرایط و موقعیتی كه داشت حتی امر به معروف و نهی از منكر را از مأمون كه فردی مغرور و زمامدار جامعة اسلامی و صاحب قدرت بود دریغ نمیكرد.
ارشادات خاص
ارشادات امام بویژه از آن بابت كه به صورت گسترده، بیپرده و بیتقیه، حتی در مواردی از موضع شرایط بالای سیاسی صورت میگرفت و امام میتوانست به صورت كامل و كافی بحث و اظهارنظر داشته باشد بسیار مؤثر و كارساز بود. چه بسیار افرادی كه در سایة ارشادات او راه خود را مییافتند و برنامة زندگی خود را تغییر می دادند و چه بسیار دیگر از آنان كه در اعتقادات خود راسختر شده و مبلغانی ارزنده و پرتلاش برای دنیای اسلام شدند. ارشادات امام بسیاری از مسیحیان، یهودیان، دهریون و حتی ستارهپرستان را بینش داد و آنها را به قبول اسلام وادار كرد.
استعمال بوی خوش
امام مانند جدش رسول خدا (ص) بوی خوش را دوست داشت حتی نوشته اند كه او مشك میخرید و به محاسن خود میمالید. در دیدار با مردم سعی میكرد آنها را با لباسی پاكیزه و بوی خوش دیدار كند. او اهل بهداشت بود. دست و دهان را می شست. دندانها را هر روز مسواك میزد. دستور میداد بر سر سفرة غذای او نمك باشد و غذا را با نمك شروع میكرد.
اسلحه مسموم در توبره
مرحوم راوندى به نقل از محمّد بن زید رزامى حكایت كند:
روزى در خدمت حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام بودم ، كه شخصى از گروه خوارج - كه درون توبره و خورجین خود نوعى سلاح مسموم نهاده و مخفى كرده بود - وارد شد.
آن شخص به دوستان خود گفته بود: او گمان كرده است ، كه چون فرزند رسول اللّه است ، مى تواند ولیعهدى طاغوت زمان را بپذیرد، مى روم و از او سؤ الى مى پرسم ، چنانچه جواب صحیحى نداد، او را با این سلاح نابود مى سازم .
پس چون در محضر مبارك امام رضا علیه السلام نشست ، سؤ ال خود را مطرح كرد.
حضرت فرمود: سؤ الت را به یك شرط پاسخ مى گویم ؟
منافق گفت : به چه شرطى مى خواهى جواب مرا بدهى ؟
امام علیه السلام فرمود: چنانچه جواب صحیحى دریافت كردى و قانع و راضى شدى ، آنچه در توبره خود پنهان كرده اى ، درآورى و آن را بشكنى و دور بیندازى .
آن شخص منافق با شنیدن چنین سخن و مشاهده چنین برخوردى متحیّر شد و آنچه در توبره نهاده بود، بیرون آورد و شكست ؛ و بعد از آن اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! با این كه مى دانى ماءمون طاغى و ظالم است ، چرا داخل در امور او شدى و ولایتعهدى او را پذیرفتى ، با این كه آن ها كافر هستند؟!
امام رضا علیه السلام فرمود: آیا كفر این ها بدتر است ، یا كفر پادشاه مصر و درباریانش ؟
آیا این ها به ظاهر مسلمان نیستند و معتقد به وحدانیّت خدا نمى باشند؟
و سپس فرمود: حضرت یوسف علیه السلام با این كه پیغمبر و پسر پیغمبر و نوه پیغمبر بود، از پادشاه مصر تقاضا كرد تا وزیر دارائى و خزینه دار اموال و دیگر امور مملكت مصر گردد و حتّى در جاى فرعون مى نشست ، در حالى كه مى دانست او كافر محض مى باشد.
و من نیز یكى از فرزندان رسول اللّه صلى الله علیه و آله هستم و تقاضاى دخالت در امور حكومت را نداشتم ؛ بلكه آنان مرا بر چنین امرى مجبور كردند و به ناچار و بدون رضایت قلبى در چنین موقعیّتى قرار گرفتم .
آن شخص جواب حضرت را پسندید و تشكّر و قدردانى كرد؛ و از گمان باطل خود بازگشت .
اگر توبه نمایند، نجات یابند؟!
در بعضى از روایات آمده است :
روزى یكى از منافقین به حضرت ابوالحسن ، امام رضا علیه السلام عرضه داشت : بعضى از شیعیان و دوستان شما خمر (شراب مست كننده ) مى نوشند؟!
امام علیه السلام فرمود: سپاس خداوند حكیم را، كه آن ها در هر حالتى كه باشند، هدایت شده ؛ و در اعتقادات صحیح خود ثابت و مستقیم مى باشند.
سپس یكى دیگر از همان منافقین كه در مجلس حضور داشت ، به امام علیه السلام گفت : بعضى از شیعیان و دوستان شما نبیذ مى نوشند؟!
حضرت فرمود: بعضى از اصحاب رسول اللّه صلى الله علیه و آله نیز چنین بودند.
منافق گفت : منظورم از نبیذ، آب عسل نیست ؛ بلكه منظورم شراب مست كننده است .
ناگاه حضرت با شنیدن این سخن ، عرق بر چهره مبارك حضرت ظاهر شد و فرمود: خداوند كریم تر از آن است كه در قلب بنده مؤ من علاقه به خمر و محبّت ما اهل بیت رسالت را كنار هم قرار دهد و هرگز چنین نخواهد بود.
سپس حضرت لحظه اى سكوت نمود؛ و آن گاه اظهار داشت :
اگر كسى چنین كند؛ و نسبت به آن علاقه نداشته باشد و از كرده خویش پشیمان گردد، در روز قیامت مواجه خواهد شد با پروردگارى مهربان و دلسوز، با پیغمبرى عطوف و دل رحم ، با امام و رهبرى كه كنار حوض كوثر مى باشد؛ و دیگر بزرگانى كه براى شفاعت و نجات او آمده اند.
ولیكن تو و امثال تو در عذاب دردناك و سوزانِ برهوت گرفتار خواهید بود.
الگوی زندگی
امام همانگونه كه در شأن و موقعیت اوست زندگیش الگوی زندگی اسلامی بود آن كس كه میخواست زندگی خود را در آن شرایط با زندگی پیامبر (ص) تطبیق داده و به مذاق اسلام عمل كند میبایست راه و روش امام رضا (ع) را تعقیب نماید. او با سخن خود، با رفتار خود، با عمل به وظایف خویش، با مراقبت و كردار خود در پی ارشاد و اصلاح جامعه بود و مراقبت داشت مردم راه و زندگی خود را اسلامی كنند
امام همچون دریا و علومش قطرات آن
مرحوم علاّمه مجلسى و برخى دیگر از بزرگان آورده اند:
یكى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام به نام علىّ بن ابى حمزه بطائنى حكایت كند:
روزى در محضر مبارك آن حضرت بودم ، كه تعداد سى نفر غلام حبشى در آن مجلس وارد شدند.
پس از ورود، یكى از ایشان به زبان و لهجه حبشى با امام رضاعلیه السلام سخن گفت و حضرت نیز به زبان حبشى و لهجه محلّى خودشان پاسخ او را بیان نمود و لحظاتى با یكدیگر به همین زبان سخن گفتند.
آن گاه حضرت مقدارى پول - درهم - به آن غلام عطا نمود و مطلبى را نیز به او فرمود؛ و سپس همگى آن ها حركت كردند و از مجلس خارج شدند.
من با حالت تعجّب به آن حضرت عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! فدایت گردم ، مثل این كه با این غلام به زبان حبشى و لهجه محلّى صحبت مى فرمودى ؟!
او را به چه چیزى امر نمودى ؟
امام علیه السلام فرمود: آن غلام را در بین تمام همراهانش ، عاقل و با شخصیّت دیدم ، لذا او را برگزیدم و ضمن تذكّراتى ، به او توصیه كردم تا كارها و برنامه هاى سایر غلامان و دوستان خود را بر عهده گیرد و در حقّ آن ها رسیدگى كند؛ و نیز هر ماه مقدار سى درهم به هر كدام از ایشان بپردازد.
و او نیز نصایح مرا پذیرفت ؛ و مقدار دراهمى به او دادم تا بین دوستانش طبق توصیه تقسیم نماید.
علىّ بن ابى حمزه بطائنى افزود: سپس حضرت مرا مخاطب قرار داد و فرمود: آیا از گفتار و برخورد من با این غلامان و بندگان خدا تعجّب كرده اى ؟!
و آن گاه حضرت به دنبال سؤ ال خویش اظهار داشت : تعجّب نكن ؛ براى این كه منزلت و موقعیّت امام ، بالاتر و مهمّتر از آن است كه تو و امثال تو فكر مى كنى .
سپس فرمود: آنچه را كه در این مجلس مشاهده كردى ، همانند قطره اى است در منقار پرنده اى كه از آب دریا برگرفته باشد.
آیا برداشتن یك قطره از آب دریا، در كم و یا زیاد شدن آب دریا تاءثیرى دارد؟!
بعد از آن ، امام رضا علیه السلام افزود: توجّه داشته باش كه همانا امام و علوم او، همچون دریاى بى منتهائى است كه پایان ناپذیر باشد و درون آن مملوّ از انواع موجودات و جواهرات گوناگون خواهد بود، و چون پرنده اى قطره اى از آب آن را بردارد، چیزى از آب آن كم نخواهد شد.
و همچنین امام ، علومش بى منتها است ؛ و هر كسى نمى تواند به تمام مراحل علمى و اطّلاعات او دست یابد.
امور غیر عادی
معبد بن جنید شامی گفته است: زمانی مشرف شدم حضور مبارك حضرت رضا (ع) و عرض كردم: درباره شما و امور غیر عادی كه از شما سر زده است مردم حرف های زیادی می زنند.اگر صلاح می دانی چیزی از عجایب خود را به من بنما تا من از شما نقل كنم. فرمود: چه میخواهی؟ گفتم: میخواهم پدر و مادرم را كه از دنیا رفتهاند زنده نمایی. آن حضرت بلافاصله فرمود: به خانه خود برو كه من ایشان را زنده كردم. وی می گوید فوراً به خانه رفتم به خدا قسم كه تا به خانه رسیدم دیدم پدر و مادرم هر دو زنده و در خانه هستند. پس پدر و مادرم ده روز زنده بودند و بعد از ده روز خدای تعالی ایشان را از دنیا برد.
(كرامات رضویه، ج 2 – حاج شیخ علی اكبر مروج الاسلام ص 34).
بارش باران با دعای حضرت
در یكی از سالهای ولایتعهدی علی بن موسی الرضا (ع) خراسان را خشكسالی فرا گرفت و مدتی باران نبارید به طوری كه مردم هراسان بودند مأمون از امام رضا (ع) خواست كه نماز استسقاء بخواند و از خدا طلب رحمت كند. امام رضا (ع) پذیرفت و دستور داد كه مردم سه روز روزه بگیرند و روز سوم كه روز دوشنبه بود با جمعیت انبوهی به بیابان رفت دست به دعا برداشت و عرض كرد: خدا تو حق زیادی از ما هل بیت بر مردم قرار داده ای و همانطور كه دستور دادهای آنها به ما متوسل شدهاند و به فضل و رحمت تو امیدوار هستند و چشم به احسان و نعمت تو دارند. پروردگارا باران رحمت بر آنها نازل كن و در این عنایت تأخیر مفرما تنها به آنها فرصت ده كه به خانههای خود برگردند.«بعد از مدتی» آسمان دگرگون شد قطعات ابر نمایان شدند، صدای غرش رعد و برق برخاست باران بسیاری بارید و همه جا را سیراب كرد.
(مناقب ابن شهر آشوب – ج 4 ص 370).