29 سالش است اما اصلاً به چهره بشاش او نميآمد كه 29 سال از بهار عمرش گذشته باشد. از خواهران راهنماي زائر است و دانش آموخته حوزه علميه.
وي به ورودش به جمع خادمان اشاره ميكند و ميگويد:حوزه براي برگزاري امتحاناتش كلاسها را تعطيل كرده بود. براي انجام دادن يك سري از كارهاي اداري به حوزه رفتم به محض آنكه بچهها را ديدم گفتند: « براي راهنماي زائر ثبت نام ميكردند، اسمت را نوشتي؟!» گفت: نه...! گفتند «برو كه ليست اسامي را ميبندد.»
وقتي به متصدي ثبت نام مراجعه كرد ديد كه اسامي را نوشتهاند و ليست را آماده ارسال كردهاند.
چشمهايش پر از اشك ميشود و با بغضي سراسر از آرزو ادامه ميدهد، آقا من را دعوت كرده بود.
متصدي نيز اسمش را به ليست اضافه كرد و او خادم حضرت شد... ميگفت: در سالهاي اول از سال 87 تا 82 كارمان فصلي بود. راهنمايان زائر فقط در تابستان و ايام نوروز به امام رضا(ع) خدمت ميكردند. آخرين دوشنبه مردادماه 82 بود، ميدانستم اگر به خانه برگردم تا عيد خبري از خدمت كردن به حضرت نيست.
دلم خيلي گرفته بود. غروب كه شد، رو به ضريح ايستادم... اشكهايش ديگر درون پلكها طاقت نميآورند. گونههايش خيس خيس ميشوند، عينكش را برميدارد و دستي روي گونهاش ميكشد.
ادامه داد: «آقا جان! ما فقط بايد خادم فصليت باشيم؟» آه بلندي ميكشد و ادامه ميدهد «درست 24 ساعت پس از اين ماجرا، ناظم كشيك با من تماس گرفت و گفت: كارها درست شده و از فردا راهنماي زائر نيز مثل خادمان ديگر هر هفته، بدون وقفه به حضرت و زائرانش خدمت ميكنند. آن موقع به يقينم افزوده شد كه راست ميگويند: آقا تمناها را بيجواب نميگذارد.
حسن زاده از خدام خواهر در حرم مطهر رضوی