کوری و فقر
شخصی بود به نام محمدرضا كه بواسطه كوری شغلی نداشت و به فقر گرفتار بود دختری داشت كه روزها دست پدر را میگرفت و راه میبرد و بعضی اشخاص از روی ترحم به او پول میدادند او می گفت: یك روز در بست بالا خیابان، مردی به من رسید و گفت هرگاه این دختر را به عنوان خدمتكار به من بدهی میپذیرم. جوابش را نگفتم ولی سخن او در دل من اثر كرد و محزون شدم به امام رضا (ع) عرض كردم یا مرگ یا شفا و با دل شكسته به صحن عتیق وارد شدم ناگاه متوجه شدم كه اندكی صحن مطهر را میبینم تعجب كردم در گوشهای نشستم و گریه كردم پس از دقایقی متوجه شدم كه همه چیز و همه جا را میبینم پس برخاستم و به دخترم گفتم كه همه جا را میبینم دخترم باور نكرد لذا شروع كردم به دویدن آنگاه با دخترم از صحن خارج شدیم.
(كرامات رضویه ج 1 ص 191)
گرماب
امام (ع) به گرمابه رفت. شخصی به ایشان گفت: ای مرد! مرا شست و شوی ده و حضرت او را شست و شوی داد. در این هنگام، مردم، حضرت را به او معرفی كردند پس آن مرد از جسارت خود به عذرخواهی افتاد ولی حضرت خاطر او را آرامش بخشید و همچنان وی را شست و شوی میداد.
(بحارالانوار – ص 49).
گفتن نام خدا با صلوات
امام رضا (ع) فرمود : مراد از این آیه این است كه هرگاه نام پروردگار متعال بر زبان آمد، بر محمد وآل محمد (ص) درود وصلوات بفرستد.
گنجشك
در بستانی که متعلق به حضرت بود با ایشان بودم. ناگاه گنجشكی آمد مقابل آن حضرت بر زمین وشروع كرد به سر و صدا کردن و اضطراب كردن، حضرت به من فرمود ای فلانی می دانی كه این پرنده چه میگوید؟ گفتم: نه فرمود میگوید كه ماری میخواهد جوجههای مرا بخورد پس این عصا را بردار و مار را بكش، سلیمان گفت عصا بر دست گرفتم داخل بیت شدم مار را دیدم و او را کشتم.
(منتهی الامال ج 2 ص 363).
مأمون و دانشمندان اسلامی
: مأمون ، متكلمان و دانشمندان اسلامی و سایر ادیان را نزد امام رضا (ع) گرد هم آورد. علی بن جهم از متكلمان اسلامی از امام رضا پرسید: ای زاده پیامبر! آیا شما قائل به عصمت انبیائید؟ فرمود: آری. گفت: پس با این سخن خدای متعال چه میكنید كه فرمود: «و عصی آدم ربه» و نیز «و ذالنون اذ ذهب مغاصبا فظن ان لن نقدر علیه» و این كه درباره یوسف فرمود: «و لقد همت به و هم بها» و درباره داوود فرمود:« و ظن داود انما فتناه» امام رضا (ع)به او فرمود: وای بر تو ای علی. از خدا بترس و زشتی را به انبیاء نسبت مده. اما سخن خدا در مورد آدم: بدان كه خدا آدم را آفرید تا جانشین او در زمین باشد. خدا آدم را برای بهشت نیافرید و نافرمانی آدم در بهشت بود نه در زمین و زمانی كه به زمین آمد معصوم گردید. و اما در مورد یونس: یونس بر این باور بود كه خداوند روزیاش را در تنگنا قرار نمیدهد. و در مورد حضرت یوسف: آن زن قصد گناه كرد و چنانچه او یوسف را به گناه بزرگی وا می داشت ، وی قصد كشتن او را می کرد.اما خداوند كشتن وگناه را از یوسف دور كرد. اما در مورد داوود: داوود تنها پنداشت كه خداوند مخلوقی داناتر از او نیافریده است خداوند نیز دو فرشته را بر بالای محراب او فرستاد تا در بین آنها قضاوت كند داوود از شاكی دلیل نخواست و به شخص شکایت شده توجه نكرد و این خطای داوری او بود.
(عصمت انبیاء و رسولان – تألیف سید مرتضی عسگری).
مأمون و محبوبیت امام
مأمون به ظاهر نسبت به امام عرض ارادت داشت و همه گاه محبت خود را به او اعلام میكرد زمانی كه امام از مرگ و وفات خود پیش از او سخن گفت او گریست ولی حق این است كه با همة فضائل و كمالاتی كه در امام سراغ داشت : با همة آگاهی از عظمت و عصمت او میخواست امام تحت الشعاع قدرت و موقعیت او باشد و بدین سان دوستداری مردم از امام چون خاری در چشم او بود و اگر میتوانست خیلی زودتر برای شهادت امام و از بین بردن مردمی كه نام او را دوست داشتند قیام و اقدام میكرد نمیخواست كه اشتباه پدر دربارة امام موسی كاظم (ع) را تكرار كند واگرچه بعداً آن را تكرار نمود.
مبارزه علیه ریاكاران
درعصر امام ریاكارانی در قالب دین و عقایددر جامعه حضور داشتند و حتی در مواردی علیه امام تبلیغ میكردند و زهد ریایی خود را به رخ میكشیدند. دراین عرصه گروه صوفیه از اهل سنت در رأس بودند، تاحدی كه گاهی در خیابان، در محل عبور و مرور مردم، ودرمیان جمع، سر راه بر او میگرفتند و با ایراد و اعتراض نسبت به لباس و سر و وضع ظاهر امام بر او ایراد میگرفتند. امام سعی داشت با ذكر آیات و بیان دلایل نشان دهد كه داشتن لباس خوب و یا غذای خوب در دوران وفور و رفاه متوسط اكثریت جامعه چیز بدی نیست.
مسائل فقهی، حلال و حرام
شیخ كلینی از الیسع بن حمزه نقل میكند كه گفت من در مجلس امام رضا (ع) بودم و با وی سخن میگفتم و افراد زیادی اطراف ایشان بودند و از مسائل فقهی، حلال و حرام میپرسیدند كه مردی بلند قامت و گندم گون وارد شد و پس از عرض سلام، گفت كه مردی از دوستداران شما و خاندان شما هستم، از حج آمدهام و پول سفرم را گم كردهام و چیزی كه خود را به وطنم برسانم ندارم اگر هزینه سفر مرا تأمین كنید قول میدهم پس از مراجعت به وطن آن مبلغ را از جانب شما صدقه دهم. حضرت به او فرمود بنشین تا این كه گفتگوی مردم تمام شد و رفتند. امام از ما اجازه خواست «مجلس را ترک کرد» و وارد منزل شد پس از چند لحظه شنیدم كه از پشت در صدا می زد مرد خراسانی كجاست؟ عرض كرد: حاضرم. حضرت دست مبارك را از بالای در بیرون آورد و فرمود بگیر این 200 دینار را و لازم نیست آن را صدقه دهی. پس از رفتن مرد خراسانی سلیمان جعفری كه با ما بود عرض كرد : فدایت شوم شما به این مرد عطای بسیار دادی چرا خود را از او پنهان كردی؟ فرمود: نخواستم كه ذلت سوال و تقاضا را در چهره او مشاهده كنم از این جهت كه حاجتی از او روا كردهام.
(زندگانی پیشوای هشتم – سیدعلی محقق ص 42)
مسجد رضا (ع)
قطب راوندی روایت كرده از ابراهیم بن موسی که او روزی در مسجد رضا (ع) در خراسان گفت از حضرت سوالات زیادی پرسیدم و چیزهای زیادی از ایشان خواستم.سپس ایشان بیرون رفتند برای استقبال از بعضی ازآل ابوطالب.وقت نماز آمد، آن حضرت تصمیم گرفت به سوی قصری كه آنجا بود، برود و در زیر سنگی فرود آمد و من با آن حضرت بودم و هیچ کس دیگری نبود.پس فرمود اذان بگو. گفتم صبر کنید تا اصحاب هم به ما برسند، فرمود همیشه در اول وقت اذان بگو. پس من اذان گفتم و نماز خواندیم. گفتم یابن رسول الله مدت زیادی است که قول مالی را به من داده ای و همانطور که می دانی من بسیار نیازمند هستم. سپس آن حضرت زمین را به تازیانهای خراشید پس دست برد به آن محل و شمش طلا بیرون آورد و گفت بگیر این را خداوند بركت دهد و آنچه را كه دیدی به کسی نگو. و بدین ترنیب من یکی از ثروتمندان آنجا شدم
.(منتهی الامال ج 2 ص 362)
مناظره امام هشتم
در مجلس ماءمون در حضور اما هشتم ،سخن از مسئله اى به میان آمد كه به پیامبر گفته بودند كه سلام دادن به شما را مى دانیم ؛ولى صلوات بر شما چگونه است ؟
پیامبر پاسخ فرمود: تقولون اللهم صل على محمد و آل محمد كما صلیت و باركت على ابراهیم و آل ابراهیم انك حمید مجید
ماءمون به اهل مجلس خود كه همه از علماى مذاهب اسلامى بودند گفت : آیا در این باره (صلوات بر پیامبر به صورت فوق ) اختلافى به چشم مى خورد؟
آنها گفتند: نه و در این باره همه امت (مذاهب ) متفق اند ماءمون به امام هشتم گفت : آیا درباره آل پیامبر توضیحى دارید؟
امام فرمود: به من بگویید مراد از یس و القران الحكیم كیست ؟ آنان گفتند: شكى نیست كه منظور از یس محمد صلى الله علیه و آله است .
مناظره های امام
این مناظرات با رهبران مذاهب و ادیان و صاحبان فكر و رأی بود و همة آنها به پیروزی اسلام و مسلمین انجامید. واقعیت مسأله این است كه بسیاری از این مناظرات برای تحقیر امام طراحی شده بود ولی برنامه به صورتی انجامید كه در آن دشمنان دین ناكام ماندند. البته افاضات علمی امام در سطحی بود كه با بهایی از علم و فكر را به روی افراد میگشود و پژوهشگران و علاقمندان از گوشه و كنار جمع میشدند تا هم راوی این مناظرات باشند و هم نكته آموزیهایی را در این عرصه داشته باشند.
مهمان
مهمانی بر امام رضا(ع) وارد شد، حضرت نزد او نشسته بود و با وی صحبت می کرد به گونه ای که بخشی از شب را با یکدیگر می گذراندند، در این هنگام چراغ روشنایی دارای مشکل و خرابی شد.مهمان امام (ع) که خرابی چراغ را مشاهده می کرد دست برد تاآن را اصلاح کند.در این هنگام حضرت مانع کار او شد و خود آن را درست کرد و سپس فرمود: ما خاندانی هستیم که مهمانان خود را به خدمت نمی گیریم.
میزان محبوبیت امام
تصویر میزان محبوبیت امام شاید كاری نسبتاً دشوار باشد از آن بابت كه بحث از رابطة قلبهاست. ما فقط نمونههایی از آنچه را كه پیش آمد عرضه میكنیم،
وضع استقبال ازا مام درمسیر حركت در همة شهرها بخصوص اهواز و نیشابور و برخی از روستاهای بین راه
وضع استقبال مأمون و مسئولان كشوری از امام
برنامة نماز عید او كه همة سران را به حركت انداخت و شهر یكپارچه دگرگون شد
حرمت و غربتش در بین مردم
موقعیتش به حدی رفیع و نام و عنوانش به میزانی معروف بود كه حتی پس از او امامان بعدی را ابن الرضا (ع) میخواندند و درواقع او محور اهل بیت قرار گرفت.
نابینا
یكی نقل میكند كه جماعتی از اهل قاین به زیارت مشرف شدند و با ایشان زنی بود كه از هر دو چشم نابینا بود پس از توقف در مشهد و زیارت چون خواستند بروند آن زن از بازگشت خودداری کرد. آن جماعت رفتند و آن زن عاجزه تنها ماند و چون چند ذرع كرباس داشت آن را مایة کسب قرارداد و هر هفته شنبه و سهشنبه بعد ازظهر به حرم میآمد اتفاقاً روزی كه برای زیارت آمده بود كرباسهای او را دزدیدند و آن بیچاره پریشان شد و خود را به روضة مقدسه رسانید و شروع به گریه كرد پس خود را به زمین انداخت و گریه و درد دل میكرد ناگاه صدایی از ضریح شریف شنید كه برخیز ما تو را شفا میدهیم چون برخاست چشمهای خود را روشن و بینا دید و شكر خدای تعالی را به جای آورد.
(كرامات رضویه ج 1 ص 213).
نماز صبح
شیخ صدوق در عیون از ابوعلی بیهقی از محمد بن یحیی صولی نقل كرده است كه :مادر پدرم كه نام او غدر بود برای من گفت كه مرا با چند كنیز از كوفه خریدند و نزد مأمون آوردند از نظر خوراک و پوشاک و زر در خانة او گویا در بهشت بودیم پس او مرا به امام رضا (ع) بخشید وقتی به خانة او آمدم، خبری از آن چیزها نبود.در آنجا زنی بود كه ما را شب بیدار میكرد و به نماز وامیداشت و این انجام این کار از همه سختتر بود و من آرزو میكردم كه از خانه او بیرون آیم تا این كه مرا به جد تو عبدالله بن عباس داد و آنجا چون بهشت بود. او میگوید كه من از احوال امام رضا (ع) هیچ یاد ندارم غیر از این كه میدیدم كه با عود هندی بخور میكرد و بعد از آن گلاب و مشك به كار میبرد و در اول وقت نماز صبح می خواند پس به سجده می رفت و سر بر میداشت تا آفتاب بلند می شد سپس برای «رسیدگی» كارهای مردم برمیخاست و كسی نمیتوانست صدایش را بلند كند و با مردم كم سخن میگفت.
(كرامات رضویه ج 2 ص 342)
وداع
وقتی كه تصمیم گرفتم به عراق بروم، و خواستم برای وداع نزد حضرت امام رضا (ع) بروم،با خود گفتم چون او را وداع كنم از او پیراهنی از جامه های تنش بخواهم تا مرا در آن دفن كنند و چند درهمی پول بخواهم از ما ل او كه برای دخترانم چند انگشتر بسازم. چون او را وداع كردم ، به سبب دوری از او بسیار ناراحت شدم و گریه سر دادم و فراموش كردم كه آنها را بخواهم.وقتی از خانه او بیرون آمدم مرا صدا کرد که بازگردم، به من گفت آیا دوست نمیداری كه چند در همی به تو بدهم تا برای دختران خود انگشتر بسازی؟ آیا دوست نمیداری كه پیراهنی از جامههای تن خود به تو دهم ؟ گفتم ای آقایم! در خاطرم بود كه از تو بخواهم اندوه دوری از تو باعث شد که فراموش کنم. پس پیراهنی از زیر بالش بیرون آورد و جا نماز را نیز بلند کرد و چند درهم به من داد، آنها را شمردم 30 درهم بود
.(منتهی الامال ج 2 ص 354).
وقت صلوات امام رضا (ع )
امام رضا - علیه السلام - هنگام صبح پس از نماز و پس از اسلام ،در جایگاه نماز مى نشست و به تسبیح و حمد و تكبیر و تهلیل خدا مشغول مى شد،و به پیامبر و آل او صلوات مى فرستاد تا این كه خورشید طلوع مى كرد.