هزار رکعت نماز در زندان
از بعضی از روایات استفاده میشود که امام هشتم حضرت رضا علیهالسلام مدتی در شهر سرخس، زندانی و تحت نظر بوده است از جمله:
اباصلت هروی میگوید: در سرخس به کنار خانهای که امام هشتم علیهالسلام در آن زندانی بود رفتم، از زندانبان اجازه خواستم تا با امام ملاقات کنم.
آنها گفتند: «نمیتوانی با امام ملاقات کنی!»
گفتم: چرا؟
گفتند: زیرا امام رضا علیهالسلام در شبانهروز هزار رکعت نماز میخواند. [1] .
در حفظ این لباس بکوش
«احتفظ بهذا القمیص، فقد صلیت فیه الف لیلة، کل لیلة، الف رکعة و ختمت فیه القرآن الف ختمة؛
در حفظ این پیراهن بکوش، چرا که من با این پیراهن (که در تنم بود) هزار شب و در هر شب آن هزار رکعت نماز خواندهام و هزار بار قرآن را ختم نمودهام.» [2] [3] .
اقامه نماز در زندان
عبد السلام بن صالح هروی گفت: رفتم در آن خانهای که حضرت رضا علیهالسلام در آن محبوس بودند در سرخس در حالی که حضرت مقید بودند، از زندانبان اجازه خواستم که حضرت را ملاقات کنم، گفت: ممکن نیست تو او را ملاقات کنی!
گفتم: به سبب چیست؟
گفت: چه بسا حضرت در شبانهروز هزار رکعت نماز میگزارد، فقط ساعتی در صدر نهار و قبل از زوال، و هنگام زردی آفتاب از نماز فارغ است که در این اوقات در جایگاه نمازش نشسته و با پروردگارش مناجات می کند (وقتی برای ملاقات ندارد)
عبد السلام میگوید: من به او گفتم: در همین ساعات که از نماز فارغ است، برای من اجازه بگیر، زندانبان اجازه گرفت، خدمت حضرت رسیدم و هو قاعد فی مصلاة متفکرا، در حالی که جایگاه نمازش نشسته بود متفکر، ابوالصلت میگوید، به حضرت عرض کردم: یا بن رسول الله! ما شیء یحکیه عنکم الناس؟ این چیست که مردم از شما حکایت میکنند؟
فرمود: چه میگویند؟
عرض کردم: شما ادعا میکنید که مردم بندگان ما هستند.
حضرت گفتند:
اللهم فاطر السماوات و الارض عالم الغیب و الشهادة أنت شاهد بانی لم أقل ذلک قط و لا سمعت أحدا من آبائی علیهمالسلام قاله قط و أنت العالم بما لنا من المظالم عند هذه الامة و ان هذه منها.
بار خدایا! توئی به وجود آورنده آسمانها و زمین، عالم به غیب و شهود، تو شاهدی که من هیچگاه این مطلب را نگفتهام و هیچگاه نشنیدم از پدرانم چنین حرفی بزنند.
سپس حضرت رو کرد به من و فرمود: ای عبد السلام! اگر مردم همه بندگان ما باشند بنابر آنچه از قول ما حکایت کردهاند؛ پس از برای چه کسی بیعت از آنها میگیریم؟
عرض کردم: یا بن رسول الله! درست فرمودید.
بعد فرمود: یا عبد السلام! أمنکر أنت لما أوجب الله تعالی لنا من الولایة کما ینکره غیرک؟ قلت: معاذ الله بل أنا مقر بولایتکم. [4] .
آیا تو منکری ولایتی را که خداوند متعال برای ما واجب کرده است، کما اینکه دیگران انکار میکنند؟
عرض کردم: به خدا پناه میبرم، بلکه من کسی هستم که مقر به ولایت شما هستم
[5] .
پی نوشته ها :
[1] بحارالانوار، ج 2، ص 307؛ اصول وافی، ج 2، ص 113.
[2] بحارالانوار، ج 82، ص 310.
[3] جامع آیات و احادیث موضوعی نماز، ج 2، ص 98.
[4] عیون اخبار الرضا علیهالسلام، ج 2، ص 182، ح 6 از باب 44.
[5] مجالس الشیعة، 337 و 338.