جناب شیخ عبدالهادی سیستانی دام عزه طی نامه نوشت:
درتابستان سال 1367هجری شمسی به اتفاق خانواده به منظور زیارت امام رضا(ع)به مشهد مقدس مشرف شدم،مدتی بود که فرزندم محمد به ضعف چشم مبتلا بود تا آنجاکه مکرر اظهار می داشت که همه جا را تار میبینم ،نظر به این که سن ایشان حدود 5 سال بودواین چنین تاری وضعف چشم مبتلا شده بود برای ما بسیار نگران کننده بود،در این تشرف ،شبی با یکدیگر به حرم مشرف شدیم هنگام نماز مغرب بود که در مسجد بالاسر حضرت محمد اظهار کرد که سرم به شدت درد میکند وچشمم خوب نمیبیند.به او گفتم اینجا محضر حضرت امام رضا(ع)است،بسیاری از کورها ومردمی که بیماری بدون علاج داشته اند شفا گرفتند ،پدرجان !امشب خودت ازامام رضا بخواه تا چشم تونیزشفا کرامت فرماید.
محمد از ناراحتی زیاد گریه می کرد وامام رضا را صدا میزد وصورت خودرا به کاشی های حرم وزمین می مالید.نماز مغرب را خواندم وازحال این طفل من هم منقلب شدم ومتوسل به حضرت گردیده ومشغول به نافله شدم پس از نافله مغرب محمد گفت :بابا سرم خوب شد ودیگر دردی نمیکند.گفتم همچنان توسلت را ادامه بده بازهم از امام رضا بخاه تا تورا به کلی شفا دهد.مشغول نماز عشا شدم پس از نماز وزیارت ازحرم خارج شدیم محمد با خوشحالی دستم را فشرد وگفت بابا همه چیز را روشن وخوب می بینم حتی سنگریزه های کف خیابان راهم خوب میبینم .
تاب نماز وعبادت امام رضا/عباس عزیزی پاورقی:مجالس شیعه،ج10،ص 443