تو یادگار هفتمین سپیده ای
شکوه ماندنی ترین قصیده ای
اشارتی زبیکران روشنی
که از دیار بی نشان رسیده ای
ستاره ی حریم سبز فاطمه
زبی نهایت خدا دمیده ای
بهار سبز باغ های آرزو
امام قصه های ناشنیده ای
گل نجیب باغ آفرینشی
که در دلم بهار آفریده ای
تو قلب عاشقان هر زمالنه را
به لطف و بخششت خریده ای
تو منتهای مهر و رحمت خدا
ز هرجه غیر اوست دل بریده ای
زمهربانیت، ز دل ستانیت
چه نقش ها به لوح دل کشیده ای
میان لاله های سرخ آشنا
غریب آشنا! تو برگزیده ای
ز ساغر کرامت محمدی
زلال نور معرفت چشیده ای
ز باغ های بی زوال سرمدی
سبد سبد گل حضور چیده ای
دلا! ز شوق لحظه ی زیارتی
چه عاشقانه از قفس پریده ای!
بهار شد دوباره باغ باورم
زعشق تو که روشنای دیده ای
به شام غربت سپاه عالمی
طلوع فجر هشتمین سپیده ای
شعر از نسرین قدرتی