عکس، رسانهای ست، که حضور نشانهها در آن، به شکلگیریِ مفهومی ذهنی، ضمنی، ناصریح و ناهمسان در مخاطبان مختلف منجر میشود. هرچه ارتباط بین نشانههای موجود در یک عکس، نزدیکتر و عینیتر باشد، عکس، به سمت فضای شعاریگونه سوق داده خواهد شد و در نخستین ارتباط بصریِ مخاطب با آن، مفهومی از آن استنباط و استخراج میشود؛ بروزِ چنین وضعیتی از ارزش هنری عکس خواهد کاست و فضایی گزارشی برای آن رقم خواهد زد و بعبارتی بر ارزش گزارشیِ عکس، خواهد افزود؛ اما هرچه ارتباط نشانههای موجود در عکس، ذهنیتر و دورتر باشد، سطح درگیریِ ذهنی مخاطب با آن بالاتر خواهد رفت؛ عکس،حسیتر خواهد شد و مفهومِ برآمده از آن، متکثرتر و مبهمتر خواهد بود و همین مسأله به قوت و ارزش هنری عکس، خواهد افزود.
در عکسِ صادق ذباح، با فضایی مواجه هستیم که علاوه بر ارتباط ضمنیِ پیشزمینه و پسزمینه، که ارتباط خوشایندی هم هست، وضعیتِ خاصِ این دو فضا (اختلاف ارتفاعشان نسبت به هم) در شکل گیریِ فضایی رازآلود و سورئالیستی، نقش آفرینی میکند. این اتاقک، کجاست؟ چرا ساخته شده است؟ چه کسانی قرار است چه کاری در اینجا انجام دهند؟.... این پرسشها و پرسشهایی از این دست، که پاسخهایی مبهم را به ذهن متبادر میکنند، به دلیل ابهام آفرینی و سکوتی که دارند، دقیقاً چیزی ست که بر تکثر معناییِ عکس دامن میزند و همین چندپهلو بودنِ مفهوم یک عکس، نقطهی قوت آن خواهد بود.
از سویی دیگر، اگر با نگاهی سطحیتر، تنها به بررسیِ فرم و ارزشهای بصری این عکس بپردازیم، نکات بسیاری در آن خواهیم یافت؛ ابتدا انتخاب سطح (Level) مناسب توسط عکاس، به گونهای که محرابیِ ورودیِ شبستان و رواقهای اطراف آن، دقیقا از سطح اتاقک شروع میشود، و سپس انتخاب زاویهی مناسب که فرش قرمز را دقیقاً زیرپای محرابی و گنبد طلایی قرار داده است (به ویژه با درنظر گرفتنِ ربط معناییِ فرش قرمز و استقبال فاخر)، بعنوان جذابیتهای بصری عکس خودنمایی میکند و سپس پرسپکتیوِ خطوطِ گوشههای اتاقک و خطوط لبههای فرش قرمز که امتدادشان به گنبد طلایی ختم میشود حائز اهمیت است.... بعبارتی گنبد طلا، بعنوان نماد مشهوری از حرم امام رضا(ع)، نقطهی گریزِ پرسپکتیوِ این عکس واقع شده است. صرفنظر از همهی این موارد، پسزمینهی عکس، همچون دیوارِ انتهاییِ این اتاق، بدان هویتی تازه بخشیده است... هویتی شاعرانه که میتوان با اندکی چاشنیِ ادبی، آن را «خانه ی رضا(ع)» خواند.