قال علي بن موسي الرضا عليهالسلام: اتقوالله ايها الناس في نعم الله عليكم... اي مردم در نعمتهايي كه خداوند به شما داده تقواي الهي را رعايت كنيد... (بحار ج 78 ص 355- عيونالاخبار 260 ص 169) با عنايت خداوند و بركت نام مبارك آقا امام رضا عليهالسلام و فرمايش ايشان كه مردم را دعوت به رعايت تقواي الهي ميكنند در اين نوشتار، مطالبي در محور تقوا از قرآن و سخنان معصومين عليهمالسلام مطرح ميگردد؛
سوره انفال آيه 29: اي مومنان اگر از خداوند پروا كنيد، براي شما نيروي تشخيص حق از باطل قرار ميدهد و بديهايتان را ميپوشاند و شما را ميآمرزد و خداوند صاحب بخشش بزرگ است.»
يعني اگر تقوا پيشه كنيد به شما قدرت تشخيص حق از باطل و تشخيص راه سعادت از راه شقاوت را عنايت ميكند. امام رضا عليهالسلام ميفرمايند: «عبادت، بسياري روزه و نماز نيست و همانا عبادت بسيار انديشيدن در امر خداست.» پس بياييم به آيات و احاديث توجه و تأمل كرده و آنها را در رفتارهاي روزانه خويش به كار بنديم تا از جمله انسانهاي متقي باشيم.
چهار فايده بزرگ تقوا در آیه مورد بحث وجود دارد.
فايده اول: يعجل لكم فرقانا... اگر شما تقوا پيشه كرديد خدا به شما مقام فرقان ميدهد كه بتوانيد حق را از باطل تشخيص دهيد، راه را چاه بشناسيد، سعادت را از شقاوت درك كنيد و راه هدايت را پيش بگيريد.
مولاي متقين و امام المومنين علي عليهالسلام در اين رابطه ميفرمايند: «تقوا كليد رستگاري و سعادت است.» و در جاي ديگر ميفرمايند: «پرهيزگاري پيشواي خوبيها و منشهاي پسنديده است.» (بحار ج 67 ص 284- نهجالبلاغه فيضالاسلام ص 1278). تا آنجا كه ميتوان گفت هر خوبي و خوي نيك به آن بسته است و كسي كه داراي تقوا شد يعني عمل به وظايف و دوري از رذايل، برنامه زندگي و دستورالعمل هميشگيش ميشود. تقوا داراي دو بعد است؛ عمل به وظايف و پرهيز از رذايل كه در واژه خداترسي و تقوا نهفته و تقوا تضمينكننده سعادت دنيا و آخرت است. علي عليهالسلام ميفرمايند: هر كه را دين (تقوا) نصيب كنند خير دنيا و آخرت دادهاند. (غررالحكم 85 فضيلت دين) و قرآن ميفرمايد: (سوره بقره آيه 194): «از خدا پروا كنيد و بدانيد كه خدا با پرهيزكاران است.» با اين روش، تشخيص حق و باطل براي متقي آسان ميشود و بسياري از گرفتاريهاي جامعه در رابطه با تهاجم فرهنگي، تشخيص ندادن حق از باطل است و لذا هر تغذيه جسمي و روحي را نبايد مورد مصرف قرار دهيم.
فايده دوم: ويكفر عنكم سيئاتكم... گناهان و خطاهاي شما را هم خدا ميپوشاند... خداوند پردهاي روي گناهان ميكشد و آبروي شما را حفظ ميكند، قدر و منزلت شما در محيطي كه زندگي ميكنيد محفوظ ميماند، كه براساس ستاريت خداوند است. و اين را ما نيز بايستي در امور و روابط خود با ديگران بكار بريم و همچون خداوند ستارالعيوب باشيم تا رفتهرفته صبغه الهي يافته و خداگونه عمل كنيم.
فايده سوم: و يغفرلكم. شما را ميبخشد... تفاوت پوشيدن گناهان با بخشيدن چيست؟ يكجا ميفرمايد: «يكفر عنكم سيئاتكم» و يكجا ميفرمايد: «يغفرلكم» يعني خدا موقعي كه ميپوشاند، نميبخشد. بزرگان فرمودهاند: «يكفر» پوشاندن مربوط به اين دنياست و «يغفرلكم» مربو به آن دنياست كه ميبخشد.
فايده چهارم: والله ذوالفضل العظيم.... يعني فكر نكنيد اگر تقوا پيشه كنيد فقط مزدتان همان است كه گفته شد. خير، خداوند چيزهايي ميدهد بيانتها؛ از شما راضي ميشود، خشنود ميشود، شما را به بهشت ميبرد و متنعم به نعمتهاي الهي ميشويد. هم در اين دنيا از دغدغه و اضطراب و ناراحتي و تشويش خاطر نجات پيدا ميكنيد و هم در آن دنيا.
چطور ميشود يك انسان متقي حق را از باطل تشخيص ميدهد؟ براي اينكه تقوا نور است، انسان متقي منور به نور تقوا ميشود. كسي كه نوراني شد در پرتو نورانيت، حق را گم نميكند.
مثال: گاهي در فضاي تاريك اتاق يك شيء را گم كردهايم و هر چه ميگرديم پيدا نميشود. همين كه كبريتي، شمعي يا چراغي روشن ميكنيم گمشده خود را پيدا ميكنيم. چه شد كه گمشده را پيدا كرديم؟ براي اينكه اتاق نوراني شد، روشن شد و لذا در جايي كه روشن است، منور به نور است، انسان چيزي را كم نميكند، در فضاي تاريك است كه انسان در چالهاي يا جويي ميافتد، در بيابان تاريك به دره پرت ميشود. اما وقتي روشن باشد و راه را ببيند، چاه و چاله و جوي و پرتگاه را مشاهده كند، داخل آن سقوط نميكند. انسان متقي اينگونه است، چون نوراني است چيزي براي او مخفي نيست، هم راه و هم چاه را تشخيص ميدهد. انسانهاي متقي حتي كلامشان نور است، گاهي يك زن و شوهر چندين سال است دعوا دارند و كارشان به طلاق و جدايي ميافتد، حل نميشود. اما ممكن است يك انسان متقي والايي از مسئله اينها مطلع شود، چند دقيقهاي با اينها صحبت ميكند، مسئله حل ميشود و اينها با هم صميمي ميشوند. چطور شد؟ اين انسان متقي با كلامش كه نور است ذهن زن و مرد را از تيرگي نجات داد، اينها حق را ديدند، گمشده را پيدا كردند.
هم تقوا نور است و هم متقي منور به نور است و لذا انسانهاي متقي هيچگاه دچار سرگيجه نميشوند، دچار تحير نميشوند و راه حق و باطل را با تمام وجود ميشناسند و درك ميكنند.
در داستان و جريان جنگ جمل، كسي خدمت حضرت اميرالمومنين علي عليهالسلام آمد عرض كرد چه جنگ پرمخاطرهايست، ما متحير ماندهايم در كدام جبهه برويم، آن طرف عايشه همسر پيامبر، طلحه و زبير و... كه در مورد زبير ميگويند شمشيرش در ميدانهاي جنگ، غبار از چهره اسلام ميزدود و اين طرف شما داماد پيامبر، همسر فاطمه سلامالله عليها، وصي بلافصل پيامبر صليالله عليه و آله و برادرش و بسياري از صحابه... ما ماندهايم اگر در آن جبهه برويم با شما بايد بجنگيم، اگر در اين جبهه بمانيم با همسر پيامبر و طلحه و زيبر... بايد بجنگيم، متحير ماندهايم.
علي عليهالسلام فرمودند: بايد هم متحير باشيد، سرگيجه داشته باشيد و ندانيد در كدام جبهه بجنگيد،چون بهجاي اينكه افراد را با محك حق بسنجيد، حق را با محك افراد ميسنجيد. بايد افراد را به حق عرضه كني نه حق را به افراد. تو حق را بشناس، آنوقت متحير نميماني.
ابوذر غفاري اين صحابه پيامبر صليالله عليه و آله از ايشان نقل ميكند كه روزي پيامبر صليالله عليه و آله فرمودد اي مردم من آيهاي از قرآن را ميشناسم كه اگر تمام مردم به اين آيه چنگ بزنند تمام مشكلاتشان حل ميشود. عرض كردند يا رسولالله آن آيه كدام است؟ فرمودند: آيه 2 و 3 سوره طلاق؛ «هركه از خدا پروا كند (خداترس باشد) براي او راه خروجي از (گناه، مشكلات) پديد ميآورد و او را از جايي كه گمان نميبرد روزي ميدهد.»
دشمنان براي او پرتگاه ايجاد ميكنند، ميخواهند او را بدنام كنند، در تنگنا و فشار قرار دهند، او را در بنبست قرار دهند، اما ما اين انسان مومن متقي خداترس را نجات ميدهيم يعني راه خروج از مشكلات را براي او باز ميكنيم و براحتي رها ميشود. يك نمونه تاريخي در زمان زعامت و مرجعيت حضرت آيتا... العظمي سيدابوالحسن اصفهاني رحمتاله عليه است كه نقل شده سفير انگلستان در بغداد با دولت عراق تماس گرفت و تقاضاي ديدار با ايشان را داشت و آقا فرمودند ملاقات ميكنم به شرط اينكه علماء و فضلاء و مومنين هم حضور داشته باشند در يك جلسه عمومي كه بعدها نگويند ما با آقا ملاقات كرديم و آقا فلان وعده را دادند... جلسه تشكيل شد. سفير انگليستان با يكي از مقامات عراقي شرفياب شدند. سفير انگليستان ميگويد دولت انگلستان در جريان جنگ جهاني نذر كرده كه اگر سالم از جنگ بيرون بيايد مبلغ قابل توجهي را به يكي از بندگان خاص خدا تقديم كند و هر چه فكر كرديم، ديديم بهتر از شما در دنيا وجود ندارد و آمدهايم نذر خود را ادا كنيم. همه متحير ماندند كه عجب مشكلي، آقا چه ميكنند، پول را ميگيرند، نميگيرند؟ اگر بگيرند خيلي بد ميشود و دولت انگليس ميگويد ما عالم و مرجع شيعيان را خريديم. پاكت را ميآورد و دودستي تقديم آقا ميكند. برخلاف انتظار همه كساني كه حضور داشتند آقا پاكت را ميگيرند و ميگذارند زير تشكي كه روي آن نشسته بودند. چند لحظه ميگذرد پاكت را برميدارد، ميفرمايد آقاي سفير من شنيدهام در جريان جنگ، مردم محروم و مستعضف انگليس خانه و زندگي خود را از دست دادهاند، من اين پول را به شما ميدهم و به شما ماموريت ميدهم كه از طرف ما خرج محرومين خود كنيد. عظمت كار اين انسان والا وقتي مشخص ميشود كه سفير بلند ميشود كه برود به آن مقام عراقي ميگويد عجب ما آمده بوديم آقا را بخريم، آقا ما را خريد و بنده خود كرد. اين نتيجه تقواست و خداوند خودش اين وعده را داده (سوره بقره آيه 194) «از خدا پروا كنيد، خداترس باشيد و بدانيد كه خدا با متقين است.» امكان ندارد انسان متقي تنها و بدون پشتوانه بماند، سروقتش دست او را ميگيرد، راه را به او نشان ميدهد و او را از تنگناها رهايي ميبخشد. كسي نگويد اي بابا نان حلال گير نميآيد، لقمه پاك گير نميآيد، همه چيز آلوده است و... اين حرفها مال افراد سستعنصر بيتوجه به مباني ديني است. ميخواهد دست در هر سفرهاي ببرد، هر غذايي را بخورد، هر پولي را بگيرد لقمه حلال كمياب ميشود ولي ناياب نميشود. بايد آرزوهاي دور و دراز و چشم و همچشميها را كنار گذاشت و بدنبال روزي بود و روزي با مالاندوزي و تجملات فرق ميكند. خدا وعده ميدهد اگر تقوا پيشه كنيد از جايي به شما روزي ميدهم كه گمان نميكنيد. وعده خدا دروغ نيست. (سوره آلعمران آيه 9 و 193). «پروردگارا، به يقين تويي گردآورنده مردمان براي روزي كه ترديدي در آن نيست، مسلما خداوند خلف وعده نميكند. پروردگارا آنچه بر زبان پيامبرانت به ما وعده كردي به ما ارزاني دار، و ما را در روز رستاخيز رسوا مگردان، مسلما تو خلف وعده نميكني.»انسان متقي ميشود حضرت آيتالله حاج شيخ جعفر شوشتري (رحمتالله عليه) اين انسان والامقام تقوا از چهرهاش، كلامش و مرامش ميباريد و مجسمه تقوا بود، انساني كه ميرفت بالاي منبر و ميگفت: اعوذ بالله من الشيطيان رجيم- يا ايها الانسان ما غرك بربك الكريم (سوره انفطار) اي انسان! چيست كه تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته؟ همين يك آيه را ميخواند، مردم زارزار گريه ميكردند و صداي شيون، مجلس را از جاي ميكند، روضه نميخواند بلكه با نوري كه در كلامش بود، ذهن همه مستمعين را روشن ميكرد كه چه فاجعهاي رخ داده است.
پرده را كنار ميزند كه مردم بفهمند چه جسارتي كردهاند، چه شده اينقدر بيپروا شدهاند، چرا گناه ميكنند و مغرور شدهاند آنهم نسبت به خدا. چه چيز باعث شد مردم از سخن او چنين منقلب شوند؟ ميگويند در تمام عمرش يك لقمه حرام، حتي يك لقمه شبههناك نخورده است، رشوه نگرفته كه به نام حق و حساب ميگيرند كه اين دو كلمه زيبا را (حق و حساب) درجهت باطل رشوه مصرف ميكنند و هر سه گيرنده و دهنده و واسطه در قعر جهنمند.
شيخ جعفر شوشتري تشريف بردند خراسان، يكي از افراد حكومتي در خراسان گفت شنيدم آقا در طول عمرشان يك لقمه حرام نخوردهاند، امروز به خوردشان ميدهيم.
خدمتكارش را صدا كرد كه در خانه فلاني گوسفندي است، بدزد و بياور و آن را سر ببر و كبابي درست كن و آقا را دعوت ميكنيم كه بخورد. همين كار انجام شد و توسط واسطهاي آقا هم دعوت شد. سفره را كه انداختند، صاحب گوسفند در محله فرياد زد كه گوسفند مرا دزديدهاند و به اين خانه آوردهاند. صاحبخانه آمد گفت آبروريزي نكن. گفت آخر گوسفندي خريدم، پرورش دادم وقتي آقاي شوشتري ميآيد كباب كنم كه او بخورد. مرد دولتي گفت ما هم همين كار را كردهايم. صاحب گوسفند گفت اگر شيخ ميخورد حلالش باشد، قربان شيخ جعفر بروم. «ويزرقه من حيث لايحتسب» همين است. خدا خودش روزي را ميدهد اگر من بخواهم. آيه ديگري هم در سوره طلاق است، چرا در سوره طلاق؟ شايد بخاطر اين است كه بايد همه تعلقات و خوديت خود را طلاق دهي، هواي نفس را، شيطان را طلاق دهي تا نوراني شوي و با خدا مأموس شوي.
با خودخواهي نميتوان خداخواه شد، امكان ندارد.
(سوره بقره آيه 156): آنها كه هرگاه مصيبتي به آنها رسد، صبوري كنند و گويند: «ما از خداييم و به سوي او بازميگرديم.» سرطان دارم، مالم رفت، بچهام مرد، ورشكست شدم و... ما از جانب خدا آمدهايم عريان بوديم، هيچ نداشتيم حالا هم نداريم مثل اول بسوي خدا ميرويم. اگر در راه راست است كه غصه ندارد. اگر در جهت جلب رضايت حق است نگراني ندارد، انسان متقي اينگونه است.اگر خدايناكرده بيراهه رفته بودم باز هم خدا دوستم داشته و راه برگشت را برايم قرار داده بايد توبه كرد و به سوي او بازگشت. اين هم خودش روزي است كه من بفهمم كه مسافرم و بايد خود را براي سفر ابدي آماده كنم. خداوند فرمود: گناهان را ميپوشاند و آنها را ميبخشد. و حتي ميفرمايد گناهان «سيئات» را تبديل به حسنات ميكند. پس بايد برگشت و هيچوقت و در هيچ سني دير نيست. نبايد نااميد بود و بايستي متوسل شد به انوار الهي چهارده نور پاك الهي.
مهندس محمود يادبودي