مرحله دوم :
ديديم كه دعوت عباسيان چگونه از مساءله علويان فاصله گرفت . ديگر حتى از تصريح نامشان نيز خوددارى ميكردند و با زيركى و سياست فراوانى به اين جمله اكتفا مى كردند كه بگويند دعوتشان به سود ((اهلبيت )) و ((عترت )) تمام مى شود (نه به سود خود آنان ).
مردم براى واژه ((اهلبيت )) مصداقى جز علويان نمى شناختند. از اطلاق اين واژه ، اذهان خود به خود متوجه چنين معنايى مى شد، زيرا در اين باره آيات و روايات بسيارى شنيده بودند كه در همه جا اهلبيت را همين گونه به مردم شناسانده بودند. ابومسلم خراسانى ، كسى كه عباسيان را به حكومت رسانيد، در نامه اى به امام صادق (عليه السلام ) نوشت : ((من مردم را به دوستى اهلبيت دعوت مى كنم . آيا مايل به اين كار هستيد تا با شما بيعت كنم ؟))
امام او را چنين پاسخ داد: ((.. نه تو مرد مكتب من هستى ، و نه روزگار، روزگار من است ))(24).
سيد امير على پس از بازگوئى اين مطلب كه عباسيان مدعى وصايت از سوى ابوهاشم بودند، مى نويسد: ((اين داستان در برخى مناطق اسلامى پذيرفته شد ولى عموم مسلمانان كه به نوادگان محمد (ص ) دل بسته بودند، زير بار آن نمى رفتند لذا عباسيان دعوت خود را چنين عنوان مى كردند كه براى اهلبيت است ، و هم علاقه شديدى نسبت به اولاد فاطمه ابراز ميكردند و بر جنبش و جريان سياسى خود ماسك حق طلبى و تضمين عدالت براى نوادگان پيامبر مى زدند...))(25)
وى همچنين مى افزايد: ((اهلبيت واژه جادويى بود كه دلهاى طبقات مختلف مردم را بهم مى پيوست و همه را در زير پرچم سياه گرد هم مى آورد..))
مرحله سوم :
به مرور، هر چه دعوت عباسيان بيشتر نيرو و نفوذ مى يافت ، سايه علويان و اهلبيت از آن كم كم رخ برمى بست . تا آنكه ديديم سرانجام چنان دامنه دعوت را گستردند كه عباسيان نيز در كنار علويان گنجانيده شدند. از آن پس شعار ((خشنودى آل محمد)) رهگشاى دعوت گرديد، هر چند باز از فضايل على سخن مى رفت و كشتار و بى خانمان كردن فرزندانش پيوسته بر سر زبانها بود. با كوچكترين مراجعه به كتابهاى تاريخى ، همه اين نكات به خوبى روشن مى گردد.
هر چند شعار جديد با عبارت ((اهلبيت )) و ((عترت )) و امثال اينها چندان فرقى نداشت ولى ديگر به ذهن عامه مردم فقط علويان را متبادر نمى ساخت . با اين همه هنوز مردم تحت تاءثير تبليغهاى گذشته چنين مى پنداشتند كه خليفه آينده يك نفر علوى خواهد بود، و همين مطلب را خود علويان نيز باور مى داشتند..
...............
24- الملل و النحل / 1 / ص 154 (مؤ سسه الحلبى ، قاهره ) ص 87 (عنانيه ) ينابيع المودة ، حنفى / ص 381 به نقل از فصل الخطاب ، محمد بارسا البخارى .
25- روح الاسلام / ص 306، 308 الامام الصادق و المذاهب الاربعة / 1 / بخش 2 / ص 532 السيادة العربية / ص 94 امبراطورية العرب / ص 406 طبيعة الدعوة العباسية و ديگر منابع .