یادت به ساحل می کشاند یادها را
خوشبو کند گلدسته هایت بادها را
گاهی اسیری را ضمانت می کنی و …
گاهی اسیرت می کنی آزادها را
شادیت می رقصاند انگور غزل را
خم می کند بار غمت شمشادها را
بی شک مسلمان می شود هر کس ببیند
در قفل های بسته ات امدادها را
سدی پر از حاجات را تبخیر کردی
خورشید گونه تک تک فریادها را
در انقلاب صحن تو گویا خداوند
آیینه می کارد دل شیادها را
تنها نه با صید نگاهت مهربانی
درس محبت می دهی صیادها را
زهر و رضایت را به هم پیوند دادی
تسلیم محضی هرچه بادآبادها را
اعجازتان را آسمان با چشم دیده است
تاریخ خواهد گفت این رخدادها را
سید حسین سیدی، شاعر