1
العیّاشى عن محمّد بن الفضیل عن أبى الحسن الرضا علیه السلام قال: کتبت إلیه أسأله عن مسألة، فکتب إلىّ، أنّ الله یقول «إنّ المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم و إذا قاموا إلی الصلوة - إلی قوله- سبیلاً» لیسوا من عترة و لیسوا من المؤمنین و لیسوا من المسلمین، یظهرون الإیمان و یسرّون الکفر و التکذیب لعنهم الله
نساء / 142-143. تفسیر عیّاشی1/ 282-283.
عیاشی از محمد بن فضیل روایت کرده است که گفت: به حضرت ابوالحسن الرضا(ع) نامهای نوشتم و سؤالی را از ایشان پرسیدم، حضرت به من مرقوم فرمود: خداوند میفرماید «همانا منافقان در برابر خداوند خدعه و نیرنگ می زنند و خداوند به آنان خدعه می کند و هنگامی که به نماز می ایستند . . . » اینان (منافقان) نه از عترتند و نه از مؤمنان و نه از مسلمانان، به ظاهر دم از ایمان میزنند و در باطن کافر و بی اعتقادند، خدا لعنتشان کند.
2
العیّاشى عن محمّد بن الفضیل عن أبى الحسن الرضا علیه السلام فى قول الله «و قدنزّل علیکم فى الکتاب أن إذا سمعتم آیات الله - إلی قوله- إنّکم إذاً مثلهم» قال: إذا سمعت الرجل یجحد الحقّ و یکذب به و یقع فى أهله فقم من عنده و لاتقاعده.
نساء / 140. تفسیر عیّاشى 1/ 281.
عیاشی از محمد بن فضیل از ابوالحسن الرضا(ع) روایت کرده است که آن حضرت درباره آیه «و به تحقیق فرستاد بر شما در کتاب آنچه را که وقتی آیات خداوند را بشنوید . . . شما نیز مانند آنها هستید» فرمود: هرگاه شنیدی مردی حق را انکار و تکذیب میکند و از اهل حق بدگویی مینماید از نزدش برخیز و با او همنشینی مکن.
3
العیّاشى عن أحمد بن محمّد عن أبى الحسن الرضا علیه السلام فى قول الله «و إن امرأة خافت من بعلها نشوزاً أو إعراضاً» قال: نشوز الرجل یهمّ بطلاق امرأته، فتقول له: أدع ما علی ظهرک و اعطیک کذا و کذا و أحلّلکِ من یومى و لیلتى علی ما اصطلحا فهو جائز.
نساء / 128. تفسیر عیّاشى 1/ 278.
عیاشی از احمد بن محمد، از ابوالحسن الرضا(ع) روایت کرده است که آن حضرت درباره آیه «اگر زنی از اعراض و سرباز زدن شوهرش بترسد» فرمود: نشوز مرد این است که بخواهد همسرش را طلاق دهد، پس زن به او گوید: مرا نگهدار و طلاق مده و من در عوض مهریهام را به تو میبخشم و فلان مبلغ پول هم به تو میدهم و از حق شب و روز خود هم میگذرم، چنین توافقی جایز است.
4
الصدوق عن أحمد بن زیاد بن جعفر الهمدانى رضى الله عنه، قال: حدّثنا علىّ بن إبراهیم بن هاشم عن أبیه عن علىّ بن معبد عن الحسین بن خالد عن أبى الحسن الرضا علیه السلام قال: سمعت أبیعلیه السلام یحدّث عن أبیه علیه السلام أنّه قال: «اتّخذ الله إبراهیم خلیلاً» لأنّه لم یرد أحداً و لم یسأل أحداً غیر الله عزّوجلّ
نساء / 125. علل الشرایع 34.
صدوق از احمد بن زیاد بن جعفر همدانی(رض) از علی بن ابراهیم بن هاشم، از پدرش، از علی بن معبد، از حسین بن خالد، از ابوالحسن الرضا(ع) روایت کرده است که فرمود: شنیدم پدرم(ع) از پدرش(ع) روایت کند که فرمود: «خداوند ابراهیم را دوست و خلیل خود برگزید» ، چون دست رد به سینه احدی نزد، و از هیچ کس هم، بجز خدای عزّوجلّ، چیزی نخواست.
5
العیّاشى عن أبان أنّه دخل علی أبى الحسن الرضا علیه السلام قال: فسألته عن قول الله «یا أیها الّذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرّسول و أولى الأمر منکم» فقال: ذلک علىّ بن أبى طالب علیه السلام ثمّ سکت، قال: فلمّا طال سکوته، قلت: ثمّ من؟ قال: ثمّ الحسن، ثمّ سکت فلمّا طال سکوته، قلت: ثمّ من؟ قال: الحسین، قلت: ثمّ من؟ قال: ثمّ علىّ بن الحسین و سکت، فلم یزل یسکت عند کلّ واحد حتّی اُعید المسألة، فیقول: حتّی سمّاهم إلی آخرهم.
نساء / 59. تفسیر عیّاشى 1/ 251.
عیاشی از أبان روایت کرده است که گفت: خدمت ابوالحسن الرضا (ع) رسیدم و از آیه شریفه «ای کسانی که ایمان آورده اید خداوند و رسول او صاحب امر خود را پیروی کنید» پرسیدم، فرمود: مقصود (از اولی الامر) علی بن ابیطالب(ع) است، و آنگاه سکوت کرد، ابان گوید: چون سکوت آن حضرت به درازا کشید عرض کردم: بعدش چه کسی؟ فرمود: بعدش حسن، باز سکوت کرد، چون سکوتش طولانی شد عرض کردم: سپس چه کسی؟ فرمود: حسین، عرض کردم: بعد چه کسی؟ فرمود: بعد علی بن الحسین، و باز سکوت کرد، به همین ترتیب هر یک را که نام میبرد سکوت میکرد تا این که من دوباره میپرسیدم، و آن حضرت جواب میداد تا آن که همگی را تا آخرین نفرشان نام برد.
6
العیّاشی: فى روایة محمّد بن الفضیل عن أبى الحسن علیه السلام [فى قوله تعالی «أن تؤدّوا الأمانات إلی أهلها»] هم الأئمّة من آل محمّد یؤدّى الإمام، الإمامة إلی إمام بعده، و لایخصّ بها غیره ولایزویها عنه.
نساء / 58. تفسیر عیّاشى 1/ 249.
عیاشی در روایت محمد بن فضیل از حضرت ابوالحسن الرضا (ع)[درباره آیه شریفه «که امانات را به اهلش برسانید»] آمده است که مقصود امامانِ از آلِ محمد هستند که باید هر امامی امانت امامت را به امام پس از خود بسپارد، نه حق دارد آن را به شخص دیگری بسپارد و نه از او مخفی و دریغ بدارد.
7
الکلینى بإسناده عن محمّد بن یحیى، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن الحسن بن محبوب قال: سألت أباالحسن الرضا علیه السلام عن قوله عزّوجلّ «و لکلّ جعلنا موالى ممّاترک الوالدان و الأقربون و الّذین عقدت أیمانکم» قال: إنّما عنى بذلک الأئمّة علیهم السلام بهم عقد الله عزّوجلّ أیمانکم.
نساء / 33. اصول کافى 1/ 216.
کلینی به اسنادش از محمد بن یحیی، از احمد بن محمد بن عیسی، از حسن بن محبوب روایت کرده است که گفت: از حضرت ابوالحسن الرضا(ع) درباره آیه شریفه «و برای همه میراث برانی قرار دادیم از آنچه که والدین و نزدیکان و کسانی که پیمان بستید بجا می گذارند» سؤال کردم، فرمود: مقصود از (کسانی که پیمان بستید) ائمه(ع) هستند که خداوند میان شما و آنان پیمان (بیعت و عهد میثاق) بسته است.
8
الصدوق، عن أبیه، عن سعد بن عبدالله، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن الحسین بن سعید، عن محمّد بن الفضیل، عن أبى الحسن الرضا علیه السلام فى قول الله عزّوجلّ "إن تجتنبوا کبائر ماتنهون عنه نکفّر عنکم سیّئاتکم" قال: من اجتنب ما أوعد الله علیه النار إذا کان مؤمناً کفّر عنه سیّئاته.
نساء / 31. ثواب الأعمال 158.
صدوق از پدرش، از سعد بن عبدالله، از احمد بن محمد بن عیسی، از حسین بن سعید، از محمد بن فضیل، از حضرت ابوالحسن الرضا(ع) روایت کرده است که آن حضرت درباره آیه (اگر از گناهان کبیره ای که از آنها نهی شده اید اجتناب کنید گناهانتان را تخفیف می دهیم) فرمود: هرکس از گناهانی که خداوند برای ارتکاب آنها وعده آتش داده است، اجتناب ورزد، مشروط به آن که مؤمن باشد، خداوند از سایر بدیها و گناهان او در گذرد.
9
العیّاشى بإسناده عن العباس بن هلال، عن أبى الحسن الرضا علیه السلام أنّه ذکر قول الله «إن تجتنبوا کبائر ماتنهون عنه» عبادة الأوثان، و شرب الخمر، و قتل النفس، و عقوق الوالدین، و قذف المحصنات، و الفرار من الزّحف، و أکل مال الیتیم.
نساء / 31. تفسیر عیّاشى 1/ 238.
عیاشی به اسنادش از عباس بن هلال از حضرت ابوالحسن الرضا (ع) روایت کرده است که آن بزرگوار آیه «اگر از گناهان کبیره ای که از آنها نهی شده اید اجتناب کنید» را تلاوت کرد و فرمود: مقصود از کبایر بتپرستی، شرابخواری، قتل نفس، عقوق والدین (نافرمانی و آزار دادن پدر و مادر)، تهمت زدن به زنان پاکدامن، فرار از میدان جهاد، و خوردن مال یتیم است.
10
الصدوق عن علىّ بن أحمد قال: حدّثنا محمّد بن أبى عبدالله عن محمّد بن إسماعیل عن علىّ بن العباس، قال: حدّثنا القاسم بن الربیع الصحاف عن محمّد بن سنان أنّ أباالحسن علىّ بن موسی الرضا علیه السلام کتب إلیه فیما کتب من جواب مسائله، حرّم أکل مال الیتیم ظلماً لعلل کثیرة من وجوه الفساد، أوّل ذلک إذا أکل مال الیتیم ظلماً فقدأعان علی قتله إذ الیتیم غیر مستغن و لامحتمل لنفسه، و لاقائم بشأنه، و لا له من یقوم علیه و یکفیه کقیام والدیه، فإذا أکل ماله فکأنّه قدقتله و صیّره إلی الفقر و الفاقة، مع ما خوّف الله عزّوجلّ من العقوبة فى قوله «و لیخش الّذین لوترکوا من خلفهم ذریّة ضعافاً خافوا علیهم فلیتّقوا الله»، و لقول أبى جعفرعلیه السلام: إنّ الله عزّوجلّ وعد فى أکل مال الیتیم عقوبتین، عقوبة فى الدنیا، و عقوبة فى الآخرة، ففى تحریم مال الیتیم استبقاء الیتیم و استقلاله بنفسه، و السلامة للعقب أن یصیبه ماأصابهم لما وعد الله فیه من العقوبة مع ما فى ذلک من طلب الیتیم بثأره إذا أدرک و وقوع الشحناء و العداوة و البغضاء حتّی یتفانوا.
نساء / 9.علل الشرایع 480-481.
صدوق از علی بن احمد، از محمد بن ابی عبدالله، از محمد بن اسماعیل، از علی بن عبّاس، از قاسم بن ربیع صحاف، از محمد بن سنان روایت کرده است که از جمله پاسخهایی که حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضا(ع) در جواب پرسشهای او نوشت این بود که بنا حق خوردنِ مال یتیم را از آن جهت حرام فرمود که مفاسد فراوانی در این کار است. اول این که اگر مال یتیم را بناحقّ بخورد با این کار بر قتل او کمک کرده است; زیرا یتیم نه مستغنی است و نه میتواند خود را تأمین و امور زندگیش را اداره کند، و نه کسی را دارد که همچون والدینش، او را سرپرستی و کفایت کند. پس هر گاه کسی مال او را بخورد چنان است که او را کشته و به فقر و پریشانی انداخته باشد. این در حالی است که خداوند عزّوجلّ خورنده مال یتیم را بیم کیفر داد، و فرموده است «و لیخش الذین لوترکوا من خلفهم ذریّه ضعافا خافوا علیهم فلیتّقوا الله» ، حضرت ابوجعفر (باقر) (ع) فرموده است: خداوند عزّوجلّ برای خوردن مال یتیم بیم دو مجازات داده است، مجازاتی در دنیا، و مجازاتی در آخرت. پس تحریم خوردن مال یتیم اولا باعث میشود که یتیم به زندگی خود ادامه دهد و روی پای خود بایستد (و محتاج دیگران نشود)، ثانیا اعقاب شخص از بلایی که بر سر فرزندان یتیم آمده است در امان بمانند، چون خداوند در این باره وعده عقوبت داده است (که هر کس مال ایتام را بخورد، فرزندان و اعقاب او چون ایتام نیازمند شوند و مالشان را دیگران بخورند) به علاوه خوردن مال یتیم باعث میشود که یتیم وقتی بزرگ شود در صدد گرفتن انتقامش برآید و عداوت و دشمنی و کینه میان آنها به وقوع بپوندد به حدّی که یکدیگر را از بین ببرند.
منبع : پایگاه بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی