مرحله چهارم :
در اين مرحله كه عباسيان به پيروزى نزديك شده بودند، خلافت را ميراث خود مدعى شدند. ولى هنوز رابطه انقلاب خود را با اهلبيت از دو سو هنوز نگسسته بودند:
نخست: آنكه ادعاى موروثى بودن خلافت را براى خود از طريق على (عليه السلام ) و محمد بن حنفيه ثابت مى كردند.
دوم : آنكه مى گفتند علت قيام ما به انگيزه خونخواهى علويان است .

سفاح در نخستين خطابه خود در مسجد كوفه پس از ذكر بزرگى خدا و ارجمندى پيغمبر (ص ) گفت كه ولايت و وراثت (ميراث خوارى ) راه خود را گشود و سرانجام هر دو به او رسيدند، و سپس به مردم وعده هاى نيكو داد.(38)
داود بن على نيز در نخستين خطابه اش در مسجد كوفه گفت : (شرافت و عزت ما زنده شد و حق و ميراثمان به ما بازگشت.)(39)
منصور نيز در خطبه اى چنين گفت : (... خدا ما را به خلافت گرامى داشت ، يعنى همان ميراثمان كه از پيامبرش به ما رسيده ..)(40)
اما پس از منصور و حتى در ايام خود منصور چنانكه توضيح خواهيم داد مجراى ميراثخوارى را هم تغيير دادند، يعنى به جاى آنكه از طريق على (عليه السلام ) بدانند، عباس را واسطه و عامل ميراثخواريشان قرار دادند.
منتها بيعت با على را نيز جايز مى شمردند، چه عباس نيز آن را جايز شمرده بود. بنابراين ، از منصور گرفته تا خلفاى بعدى همه عباس را واسطه دريافت ارث ادعايى خويش مى پنداشتند.
در نامه اى به محمد بن عبدالله بن حسن ، منصور مى نويسد:
منتها بيعت با على را نيز جايز مى شمردند، چه عباس نيز آن را جايز شمرده بود. بنابراين ، از منصور گرفته تا خلفاى بعدى همه عباس را واسطه دريافت ارث ادعايى خويش مى پنداشتند.
در نامه اى به محمد بن عبدالله بن حسن ، منصور مى نويسد:
خلافت ارثى بود كه عباس آن را همراه با چيزهاى ديگر از پيغمبر به ارث برد، لذا بايد در اولادش باقى بماند..(41)
رشيد هم مى گفت :
رشيد هم مى گفت :
((از پيغمبر ارث برده ايم ، خلافت خدا در ميان ما باقى مى ماند))(42).
امين نيز پس از مرگ پدرش رشيد كه براى خود بيعت مى گرفت ، مى گفت :
امين نيز پس از مرگ پدرش رشيد كه براى خود بيعت مى گرفت ، مى گفت :
((... خلافت خدا و ميراث پيامبرش به امير مؤ منان رشيد، رسيد.))(43)
و از اين قبيل مطالب بسيار است كه ما در اينجا فرصت بازگويى همه آنها را نداريم .
....................
38- تاريخ ابن خلدون / 3 / ص 129 مروج الذهب / 3 / ص 256 طبرى / 10 / ص 37 (ليدن ).
39- طبرى / 10 / ص 32 (ليدن ) الكامل ، ابن اثير / 4 / ص 325.
40- مروج الذهب / 3 / ص 301 طبرى / 10 / ص 432.
41- طبرى / 10 / ص 215 العقد الفريد / 5 / ص 81 تا 85 (دارالكتاب ) صبح الاعشى / 1 / ص 333 ببعد الكامل مبرد، طبيعة الدعوة العباسية .
42- البداية و النهاية / 10 / ص 217
و از اين قبيل مطالب بسيار است كه ما در اينجا فرصت بازگويى همه آنها را نداريم .
....................
38- تاريخ ابن خلدون / 3 / ص 129 مروج الذهب / 3 / ص 256 طبرى / 10 / ص 37 (ليدن ).
39- طبرى / 10 / ص 32 (ليدن ) الكامل ، ابن اثير / 4 / ص 325.
40- مروج الذهب / 3 / ص 301 طبرى / 10 / ص 432.
41- طبرى / 10 / ص 215 العقد الفريد / 5 / ص 81 تا 85 (دارالكتاب ) صبح الاعشى / 1 / ص 333 ببعد الكامل مبرد، طبيعة الدعوة العباسية .
42- البداية و النهاية / 10 / ص 217