پدید آورنده : مرتضی نجفی
اشاره
در شماره قبل، پس از بیان مفهوم، شرایط و ویژگی های معرفتی و رفتاری مدیر موفق، توانایی های یک مدیر از نگاه امام رضا علیه السلام بیان گردید اکنون در بخش دوم از نوشتار به توانایی های فرآیندی یا به اصطلاح «وظایف مدیریت» در فرهنگ رضوی می پردازیم.
3. توانایی های فرآیندی یا وظایف مدیریت در فرهنگ رضوی
در فرآیند مدیریت، وظایفی برای مدیر بیان شده که در ترتیب منطقی، برنامه ریزی بر همه مقدم است.
در مدیریت اسلامی و فرهنگ مدیریت رضوی همین برنامه ریزی را به وضوح می بینیم.
1 ـ 3. برنامه ریزی
برنامه ریزی شامل تعریف اهداف، تدوین راهبرد کلّی برای دست یابی به اهداف و تهیه برنامه های عملیاتی برای یکپارچگی و هماهنگی فعالیت هاست.
هدف نهایی در مدیریت اسلامی به کمال رسیدن انسان است و اهداف میانی عبارت اند از: مبارزه با ظلم، جلوگیری از پیشروی سیستم ظالمانه حاکم، زمینه سازی برای برقراری قسط و عدل در جامعه، و حفظ پایه های اسلام اصیل و به دور نگه داشتن آن از انحراف و....
نمونه های تاریخی از برنامه ریزی و عملکرد امام رضا علیه السلام، نشان دهنده مدیریت آن حضرت علیه السلام برای رسیدن به اهداف والای اسلامی به نحوی مناسب است. راهبردهای کارآمد امام رضا علیه السلام در برابر خدعه های دشمن، موجب بهره وری از فرصتها شد.
الف. راهبرد امام رضا علیه السلام در برابر هارون
امام رضا علیه السلام در برابر حکومتی قرار گرفته بود که با سوء استفاده از موقعیت ویژه اهل بیت و با شعار «خشنودی آل محمد صلی الله علیه و آله » سرکار آمده بود، ولی پس از استحکام پایه های خویش روی بنی امیه را سفید کرده و توحّش، شکم بارگی و عیاشی و فساد را به اوج خود رساند. هارون الرشید عباسی با کشتار بی مهابا و گرفتن مالیات های کلان، استبداد و خون آشامی را به نهایت رساند. هارون، امام کاظم علیه السلامرا با دسیسه به شهادت رساند و همین ستم و درندگی موجب بی اعتمادی مردم به دستگاه حاکم شد. مأمون خود می گوید: [شما عبّاسیان]. .. چگونه ممکن است عزت پیشه کنید؟! کسی که هدفش شکم و شهوت است و برای رسیدن به شهوت خویش از قتل هزار پیامبر مرسل یا فرشته مقرب باکی ندارد [هرگز به عزت نمی رسد!].[1]
بنابراین، از طرفی تزلزل سیاسی عباسیان و از طرفی محبوبیت امامان شیعه علیهم السلام و علویان در نزد مردم و هم چنین راهبرد امام در برابر ظالمان بی پروا مبنی بر مبارزه منفی، باعث شد هارون با امام رضا علیه السلاممدارا کند و امام نیز از این موقعیت به بهترین شیوه سود جست و با توجه به مقام علمی خویش همچون جدش امام باقر علیه السلام و امام کاظم علیه السلامبه تربیت نفوس و تعلیم آنان و کادرسازی در سراسر عالم اسلام همّت گماشت.
امام در مقابل تهاجم فرهنگی یونان و هند به مفاهیم درست دین از جمله توحید و یکتاپرستی، امامت و ویژگی های امام حق پرداخت. راهبرد حفظ پایه های دین اصیل و مبارزه منفی با دستگاه ظلم راهبرد تبلیغی آن حضرت علیه السلام بود. اقامه مراسم عزاداری بر سید مظلومان حسین بن علی علیهماالسلام، رفتن به زیارت آن امام مظلوم و ذکر فضایل یاران ظلم ستیز و مظلوم اهل بیت علیهم السلاممثل اباذر و مقداد، از برنامه های امام رضا علیه السلام در عصر قبل از هجرت است.
ب. برنامه امام بعد از هجرت به مرو
مأمون بعد از آنکه به حکومت دست یافت، با توجه به تهدیدات بالا و موقعیت متزلزل سیاسی خویش و از طرفی شورش علویان و مخالفت بنی عباس و نارضایتی اعراب، طرحی نو در انداخت. او به تدبیری دست زد تا هم این اهداف را عملیاتی کند و هم رهبر جامعه معنوی و شخصیت محبوب آن عصر، یعنی امام رضا علیه السلام را خلع سلاح کند. از این رو نامه ای به امام نوشت و او را به خراسان دعوت کرد. امام به دلایل مختلف از رفتن سرباز زد، ولی مأمون به نامه نگاری و دعوت خویش ادامه داد، تا نهایت مأمون فرستاده مخصوص خود را با اختیارات تام نزد امام فرستاد و با تهدید امام را به مرو آورد و در آنجا پیشنهاد خلافت به امام را مطرح کرد.
ج. راهبرد امام رضا علیه السلام در برابر مأمون
مدیر اسلامی در برابر بحران هایی که دشمنان می سازند بهترین راه را انتخاب می کند و تهدیدها را به فرصت تبدیل می کند. از این رو، امام در برابر این سیاست داهیانه مأمون فرمود: اگر این خلافت از آن تو است پس تو حق نداری این جامه خدایی را از تن بیرون آوری و بر قامت شخص دیگری بپوشانی و اگر خلافت از آنِ تو نیست، نمی توانی چیزی را که حق تو نیست به من ببخشی.[2]
امام رضا علیه السلام با این بیان، مشروعیت و جایگاه مأمون را از او سلب، و مشروعیت امامت را اعلام کرد. مأمون بر این امر اصرار داشت، ولی امام انکار می کرد. مأمون بعد از دو ماه که از پذیرش امام مأیوس شد برای اجرای سیاست خویش، پیشنهاد دیگری یعنی ولایت عهدی را مطرح کرد، امام در برابر این خواسته نیز مقاومت کرد. اما سرانجام با تهدید به قتل، به ناچار، با شرایطی آن را پذیرفت.
اتخاذ تصمیم به هنگام در هر موقعیتی، جامعه را از بحران نجات می دهد و امام رضا علیه السلام به زیبابی از این مسئله در آن لحظه های حساس استفاده کرد. ازاین رو، امام در برابر پذیرش ولایت عهدی یا قتل، با پذیرش ولایت عهدی آن هم مشروط، از قتل خویش و یارانش جلوگیری کرد و راه بیان حقایق در قالب نفوذ در ارکان حکومت را برگزید و فرمود: «قد علم الله کراهتی لذلک فلمّا خیرّت بین قبول ذلک و بین القتل، اخترت القبول علی القتل.»[3]
با نگاهی گذرا به سیره سیاسی امام رضا علیه السلام روشن می شود آن حضرت علیه السلامبرای رسیدن به هدف، مدیریت راهبردی خویش را دنبال می کند و در شرایط گوناگون، تاکتیک و تدبیر مؤر را پی می گیرد؛ وقتی مأمون از امام خواست از مدینه به مرو برود، امام این خواسته را نپذیرفت و زمانی که از آن حضرت، سفر به خراسان همراه با خانواده را خواستار شد، امام علیه السلام نه تنها با خانواده نیامد، بلکه با اهل خویش به گونه ای وداع کرد که همگی دانستند، این سفر امام، سفر شهادت خواهد بود، پس بر فقدان امام گریستند.[4] مأمون می خواست دین و توحید را از امامت جدا سازد، امام در نیشابور بر توحید و محوریت ولایت و امامت تأکید کرد.[5]
امام رضا علیه السلام معتقد بود تدبیر و برنامه ریزی قبل از عمل، انسان را از پشیمانی نجات می دهد[6] و امام رضا علیه السلام در توصیه های خویش می فرمود: برای زندگی خویش برنامه بریزید و اوقات خود را به چهار قسمت تقسیم کنید: بخشی برای ارتباط با خدا؛ بخشی برای امور معاش؛ بخشی جهت معاشرت با دوستان؛ و بخشی برای تفریح و لذت های مشروع.[7]
برنامه ریزی نیازمند استفاده از عواملی است تا تصمیمی موفقیت آمیز و از روی تفکر گرفته شود. تصمیمی که در مرحله عمل مناسب با نیازها و هماهنگ با شرایط باشد. برخی از این عوامل عبارت است از:
1 ـ 1 ـ 3. اندیشه ورزی و تفکر: فکر و فرآیند تفکر را چنین تعریف کرده اند: «فکر، حرکت ذهن بین معلوم و مجهول است.»[8]
باید دانست از چند جهت اندیشه ورزی از وظایف مدیر و از ابزار مدیریت به حساب می آید: تفکر در برنامه ریزی، اندیشه در اهداف، فکر در نیازها و سنجش آنها و اندیشه ورزی در شرایط موجود و ارزیابی و پیش بینی شرایط پس از این.
در کلام وحی و قرآن کریم به تفکر ترغیب زیادی شده و در کلام معصومین بر این امر تأکید گردیده است. اولیای خدا به تفکر بیشتر اهمیت می دادند و اکثر عبادات آنها به تفکر ختم می شد؛ چنان که در مورد اباذر گفته شده است. «اکثر عبادة أبی ذر التفکر.»[9]
امام رضا علیه السلام به یاران خویش شیوه اندیشه ورزی را آموزش می داد:
روزی یونس بن عبدالرحمان از دوستداران امام رضا غمگین و گریان نزد امام علیه السلام آمد. عدّه ای به او نسبت ناروا داده بودند که به شدت متأثّر شده بود. عرض کرد: یابن رسول الله، فدایت گردم با چنین افرادی معاشرت داشتم، در حالی که نمی دانستم به من چنین نسبت هایی می دهند. [و مرا به عقاید نادرست متّهم می کنند] امام رضا علیه السلام با مهربانی به وی فرمود: «ای یونس، بکوش همیشه با مردم به اندازه معرفت آنان سخن بگویی و معارف الهی را بیان تمایی. از بیان مسائلی که درک نمی کنند خودداری کن. ای یونس، هنگامی که تو دّر گرانبهایی را در دست داری، اگر مردم بگویند که سنگ یا کلوخی در دست تو است، یا آن که سنگی در دست تو باشد و مردم بگویند که درّ گرانبهایی در دست داری، چنین گفتاری چه تأثیری در اعتقادات و افکار تو خواهد گذاشت؟ آیا از چنین افکار و گفتار مردم سود و زیان می بینی؟»[10]
این جا امام رضا علیه السلام شیوه تفکر و اندیشه ورزی را به این گونه آموزش می دهد که باید ابتدا سخنان را شنید آن گاه با تجزیه و تحلیل اطلاعات و مطابقت آنها با معیارهای درست و با استقلال کامل، سره از ناسره را بازشناخت.
2 ـ 1 ـ 3. مشورت: اسلام به مشورت به عنوان دستوری فراگیر در زندگی سفارش کرده است؛ دستوری برای همه به خصوص مدیران و حاکمان. قرآن کریم از حاکمان خواسته است تا در مسائل به شور بپردازند: «وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکلْ عَلَی اللّهِ» (آل عمران: 159) و امت نیز به وظیفه مشورت اقدام کنند: «وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَینَهُمْ» (شوری: 38) امیرمؤنان علیه السلاماهل مشورت را شریکان در عقل و فکر دیگران می داند.[11]
با عنایت به مطالب بالا، یکی از پیش شرط های موفقیت در اداره جامعه، مشورت مدیران با دیگران، از جمله افراد زیر مجموعه است. مدیران باید مشاوران رسمی و غیر رسمی در کار خویش داشته باشند تا از منظر آنان به موضوعات نگاه کنند. برنامه ها، تصمیم ها و راهکارها را از دید آنان نیز بنگرند و در حقیقت از اندیشه آنان بهره ببرند تا با رسیدن به نظری درست از شکست های تلخ جلوگیری کنند و با موفقیت قرین گردند.
از امام رضا علیه السلام نقل شده است که گروهی خدمت آن حضرت رسیدند و ایشان یادی از پدر بزرگوارشان [امام کاظم علیه السلام ] کرد و فرمود:
با اینکه عقل وی بر همه مردم برتری داشت و هیچ عقلی با او برابری نمی کرد با این حال در بسیاری از وقت ها با یکی از غلامان سیاه پوست خود مشورت می کرد. به آن حضرت گفته شد: آیا با چنین کسی مشورت می کنی؟ در پاسخ فرمود: چه بسا خدای تبارک و تعالی مشکل را با زبان چنین شخصی برطرف نماید. آن حضرت بسیاری از اوقات درباره مزرعه یا باغ نظر می خواست و به سخن آنها عمل می کرد.[12]
معمر بن خلاد می گوید:
یکی از غلامان امام رضا علیه السلام به نام «سحر» در گذشت. امام فرمود: فرد با فضیلت وامانت داری را به من معرفّی کن. گفتم: من کسی را به شما معرفی کنم؟ امام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله با یارانش مشورت می کرد آن گاه درباره آن چه می خواست تصمیم می گرفت.[13]
3 ـ 1 ـ 3. تصمیم گیری: از مراحل حسّاس و دشوار مدیریت، تصمیم گیری است، زیرا هر نوع تصمیم گیری، نتایج ومسئولیت هایی را به همراه دارد که بر زندگی آدمی و حیات جامعه مورد نظر تأثیر می گذارد؛ نظیر تصمیم گیری در پذیرش مسئولیت، انتخاب همکاران، بودجه بندی و تصمیم به هنگام بحران ها و حوادث. درک اهمیت این مهارت بر دقت و حساسیت در تصمیم گیری می افزاید و از خطاها می کاهد. در این جا تذکر این نکته بایسته است که در تصمیم گیری و برنامه ریزی ها نباید آرمان گرایانه اندیشید بلکه باید بر اساس وضع موجود و اهداف مورد نظر، برنامه را تنظیم کرده تصمیم مقتضی را گرفت، آرمانگرایی متضمّن واقع نگری نیست، ولی تعیین هدف معطوف به واقعیت است؛ واقع نگری به تصمیم گیری صحیح و معقول انسان کمک می کند و توجّه به آرزوها و آمال بدون توجه به واقعیت، انسان را از هدف دور می کند و باعث ناکامی می گردد.
وقتی که پذیرش ولایت عهدی به امام رضا علیه السلام پیشنهاد شد، به طور طبیعی و با توجه به آرمان بلند امام، توقّع پذیرش از امام نبود. از این جهت برخی از خواصّ به امام اعتراض کردند، ولی امام در شرایط ویژه ای قرار گرفته بود که باید تصمیم مقتضی را می گرفت چون سه راه در پیش رو داشت:
اول ـ کشته شدن به دست مأمون، که در این صورت با شهادت خود و دوستداران و رهروان او، فرصت عظیم ترویج اسلام اصیل با نفوذ در هئیت حاکمه از دست می رفت.
دوم ـ پذیرش بی قید و شرط ولایت عهدی، که در این فرض مأمون به خواسته خویش می رسید و امام را در اعمال خویش شریک جلوه می داد.
سوم ـ پذیرش مشروط ولایت عهدی، که در این صورت هم اعمال نادرست حکومت از چشم امام دیده نمی شد و هم امکانی برای تبلیغ و ترویج آزادانه تشیع و رفع شبهات در ضمن نشست های علمی و مناظرات و در بین عالمان و نخبگان به وجود می آمد.
ازاین رو امام با واقع بینی و سنجیدن گزینه های موجود، ولایت عهدی را به گونه ای مشروط پذیرفت.
2 ـ 3. سازماندهی
سازماندهی، یعنی تعیین وظایف، گروه بندی آن و ابلاغ وظایف به افراد و حوزه کاری هر بخش در جهت تصمیم گیری برای عملی کردن برنامه ها. مهم ترین مسئله در سازماندهی، شناخت، گزینش و به کارگماری است. این امر است که محور اصلی سازماندهی را تشکیل می دهد و سرنوشت ساز است به گونه ای که اگر شناخت، گزینش و به کارگماری به خوبی صورت گیرد سازمان به خوبی اداره خواهد شد؛ و کمبودهای مربوط به عوامل دیگر، فرعی و جزئی بوده، به راحتی بر طرف می شوند. اینجاست که واژه هایی چون «اطاعت از امام»، «سلسله مراتب» و «نظم و انضباط» معنای خود را می یابند.
در سازمان بزرگ امّت اسلامی به ویژگی نظام مندی باید توجه ویژه داشت. امامت، مدیریت کلان جامعه و مایه نظام مسلمانان و استحکام دین است. امام رضا علیه السلام می فرماید:
این امام است که باعث می شود مسلمانان از همه گسسته نشوند و دین اصیل بر جای بماند.[14]
شکی نیست که در بحث مدیریت جامعه اسلامی، سلسله مراتب باید حفظ گردد و همه امور به ولّی خدا ختم شود؛ زیرا اگر این ارتباط قطع شود، تمام تصمیم های مدیر، مشروعیت خود را از دست می دهد.
از سویی دیگر، امام رضا علیه السلام در توجه به نیروی انسانی همّت می گماشت و به ریزترین مسائل اخلاقی در برخورد با آنان توجه داشت. در مقابل همه انسان ها، ادب را در بالاترین حد رعایت می کرد. ابراهیم بن عباس در بیانی از سیره عملی امام رضا علیه السلام چنین می گوید: (او) حتی دربانان و مهتران را بسیار احسان می کرد و صدقات فراوان می داد[15] امام با تذکراتی به مأمون وی را به رفتار تبعیض آمیزش و ظلمی که به مؤنان در حکومتش روا می شد، توجه می داد. امام رضا علیه السلام در ملاقات مأمون با وی، بعد از آنکه مأمون بر فتوحات جدید خود در کابل افتخار می کند، موضع می گیرد و می خواهد بگوید سازماندهی ناشیانه تو که برخاسته از مدیریت غاصبانه تو است، باعث شده گروهی در امّت اسلامی فراموش شوند و تو هنوز در فکر کشورگشایی هستی. امام علیه السلام در این بیان می فرماید: «درباره امت محمد و فرمانروایی که بر ایشان داری از خدا بترس، زیرا کارهای آنان را تباه کرده ای و کار را به دست کسانی سپرده ای که به غیر خداوند بلند مرتبه داوری می کنند و خود در این سرزمین ماندگار شده. .. بر مهاجر و انصار با نبود تو ستم می رود. .. روزگار بر مظلومان به سختی می گذرد و آنان برای زندگی به هزینه ای دسترسی ندارند و کسی را نمی یابند که نزد او از اوضاعی که دارند، شکایت کنند.»[16]
و نیز امام رضا علیه السلام در جواب نامه محمدبن سنان، با تأکید بر رسیدگی به بلادیدگان و گرفتاران و بیماران می فرماید:
خداوند توانمندان [و کسانی را که امکانات، قدرت و شرایطی در اختیار دارند] را مکلّف کرده است، تا امور زندگی زمین گیران و از کار افتادگان و بلادیدگان را سامان دهند.. ..[17]
3 ـ 3. رهبری و هدایت
رهبری، و هدایت هر سازمان اجتماعی با ایجاد انگیزه در کلیه افراد ذی نفع و رفع تعارض و تضادّ بین آنها. یکی از مؤفّه های تقویت رهبری یک مدیر، مهارت های ارتباطی اجتماعی اوست.
1 ـ 3 ـ 3. خودآگاهی لازمه مدیریت: زمانی دین در حیات بشر کارآمد است که آموزه های آن در عرصه های گوناگون به روشنی بیان شده باشد. مدیریت دینی، از مهارت ارتباط با خویشتن آغاز می گردد؛ به این علت که ارتباط صحیح با خویشتن (درون فردی) بر ارتباط با دیگران (بین فردی) تأثیر مثبت می گذارد. وقتی آدمی به قابلیت ها و کاستی های خویش آگاه می شود و به رابطه معقول و منطقی با خود دست می یابد، انتظاراتی متناسب با امکانات خود خواهد یافت که در برآوردن آن موفق به برقراری ارتباط انسانی مطلوب با دیگران خواهد شد.
امام کاظم علیه السلام می فرماید:
آن کس که هر روز به حسابش رسیدگی نکند و بد و خوب خود را نشناسد، از ما نیست.[18]
بدیهی است این خودآگاهی زمینه رفع بدی ها و رشد نیکی ها و استعداد افراد می شود و در نتیجه، فرد خودآگاه می تواند برای بالندگی و اعتلای ارتباط با زیر مجموعه بکوشد.
2 ـ 3 ـ 3. خداگرایی، زمینه ساز ارتباط مطلوب: در برخی روایات ارتباط با دیگران پیوسته با ارتباط با خدا دانسته شده است. امیرمؤنان علیه السلاممی فرماید: آن کس که درونش را اصلاح کند، خداوند ظاهرش را اصلاح می کند و هر کس برای دینش کار کند، خداوند امور دنیایش را کفایت می کند و آن کس که میان خود و خدا را اصلاح کند، خداوند بین او و مردم را اصلاح خواهد کرد.[19] امام رضا علیه السلام نیز به این امر مهم، توجه خاصی دارد. آن حضرت علیه السلام می فرماید:
هر که از خوبی مردم تشکرّ نکند، از خداوند متعال تشکر نکرده است.[20]
و نیز می فرماید:
فروتنی [در روابط انسانی] آن است که آن چه را دوست داری مردم به تو بدهند به آنان بدهی.[21]
3 ـ 3 ـ 3. انواع مهارت ها در ارتباط: روان شناسان برای ارتباط مطلوب با دیگران مهارت هایی را یادآور می شوند که در حیطه ارتباط مدیر با کارکنان جنبه کاربردی دارد:
الف. مهارت مردمداری: اگر انسان خود را مخلوقی مانند مخلوقات دیگر در آفرینش تلقّی کند و رسالت خویش را خدمت رسانی بداند در عمل قادر به برقراری ارتباط خواهد بود. چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آلهمی فرمود: «مردم همگی عیال و کسان خدایند و محبوب تر از همه پیش خداوند کسی است که برای کسان خدا سودمندتر باشد.»[22] یکی از یاران امام رضا علیه السلام می گوید:
... هرگز نیازمندی را که می توانست نیازش را برآورده سازد، رّد نمی کرد.[23]
یکی دیگر از یاران امام رضا علیه السلام می گوید:
... لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت می کرد خود را می آراست و لباس های متعارف می پوشید. .. شبی امام میهمان داشت در میان صحبت، چراغ ایرادی پیدا کرد. میهمان خواست تا چراغ را درست کند، امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: ما میهمانان خود را به کار نمی گیریم.[24]
ب. مهارت گوش دادن: از مهارت های مهم در حوزه ارتباطات اجتماعی گوش دادن فعال و یا هنر خوب شنیدن است. یک مدیر اسلامی هم باید از این مهارت برخوردار باشد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله به قدری در توجه به امّت خویش و شنیدن حرف های آنان اهمیت قائل بود که خدای متعال درآیه 61 سوره توبه می فرماید:
و یقولون هو أذن قل أذن خیر لکم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدن حرف های برادران دینی را از جوانمردی شمره شده است.[25] این امر در سیره عملی امام رضا علیه السلام نیز مورد اهتمام بوده است به گونه ای که هیچ گاه دیده نشده آن حضرت در سخن گفتن بر کسی جفا ورزد و سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند.[26]
ج. مهارت همدلی: یکی از لوازم هدایت و ایجاد انگیزه در افراد زیر مجموعه، مهارت های ارتباطی به خصوص مهارت همدلی است که باید مدیر از آن برخوردار باشد. همدلی، یعنی خود را در موقعیت شخص دیگری قرار دادن، احساسات او را درک کردن، در احساسات او مشارکت جستن.[27] زمانی که در سازمانی فردی در شرایطی روحی و روانی دشواری قرار می گیرد، نیازمند یاری دیگران است تا به نقطه تعادل و وضعیت مناسب بازگردد. همدلی یک از مهارت های اثرگذاری است که یاریگر مدیر در چنین شرایطی است.
یونس بن عبدالرحمان ناراحت از رفتار و گفتار نادرست اطرافیان به امام رضا علیه السلام گلایه برد، امام رضا فرمود:
ای یونس، غمگین مباش بگذار مردم هر چه می خواهند بگویند، این گونه مسائل وصحبت ها اهمیتی ندارد. زمانی که امام از تو راضی و خشنود باشد، جای هیچ نگرانی و ناراحتی نیست.[28]
یسع بن حمزه ـ که در برخی مجالس امام رضا علیه السلام حضور می یافت ـ از شخصی خراسانی حکایت می کند که وارد مجلس حضرت شد و گفت: در راه سفر، پول و آذوقه اش را از دست داده است و از ایشان درخواست کمک کرد. حضرت به گونه ای به وی تفقد فرمود و مایحتاج سفرش را داد که چشم در چشم هم قرار نگرفتند تا مبادا آن شخص احساس ذلّت و خواری کند.[29]
4 ـ 3. کنترل و نظارت
یکی از وظایف مدیر، کنترل و نظارت بر فعالیت ها برای اصلاح فعالیت اعضاست.
امام رضا علیه السلام به عنوان مدیر والای اسلامی، رفتار انسان ها را رصد می کند و به آنان برای اصلاح رفتارشان یاری می رساند. زکریا بن آدم از یاران امام رضا علیه السلام می گوید از امام پرسیدم: مردی از اهل ذمه (غیر مسلمان ساکن در سرزمین های اسلامی) که به فقر و گرسنگی مبتلا شده فرزندش را آورده و گفته است: فرزند مال تو؛ او را خوراک بده و او برده تو باشد. امام علیه السلام فرمود:
[انسان] آزاد خریده و فروخته نمی شود. این کار شایسته تو نیست و از ذمّیان نیز روا نخواهد بود.[30]
منطق آن حضرت نیز همانند جّدش امیرمؤنان علیه السلام است که می فرمود:
مردم یا برادر دینی تو هستند و یا همسان تو در آفرینش.[31]
عبدالله بن صلت می گوید:
نامه ای از نیشابور به این مضمون به مأمون رسید: مردی مجوسی در لحظات آخر زندگی وصیت کرده است اموال زیادی از دارایی اش را میان بینوایان تقسیم کنند قاضی نیشابور آن اموال را میان مسلمانان تقسیم کرده است. مأمون خطاب به امام رضا علیه السلام گفت: سرورم! در این باره چه می فرمایید؟ امام علیه السلام فرمود: مجوسیان به بینوایان مسلمان چیزی نمی دهند؛ نامه ای به آن قاضی بنویس تا همان مقدار از مالیات های مسلمانان را بردارد و به بینوایان مجوسی بدهد.[32]
[1] . ابن طاووس، علی بن موسی، الطرائف فی معرفة المذاهب، قم، مطبعة الخیام، 1400 ه . ق، ص 282.
[2] . عیون أخبار الرضا علیهالسلام ، ج 2، ص 139.
[3] . همان.
[4] . بحار الانوار، ج 49، ص 52 .
[5] . عیون أخبار الرضا علیهالسلام ، ج 2، ص 135.
[6] . همان، ص 54 .
[7] . تحف العقول، ص 409.
[8] . محمد رضا مظفّر، المنطق، تعلیق فیاضی، جامعه مدرسین، 1421 ق، ص 24.
[9] . قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، بی جا، بی تا، ج 2، ماده فکر، ص 383.
[10] . مسند الإمام الرضا علیهالسلام ، ج 2، به نقل از مهارتهای زندگی در سیره رضوی، ص 456.
[11] . آمدی، غررالحکم و دررالکلم، شرح خوانساری، تصحیح ارموی، دانشگاه تهران، تهران 1366 ش، ج 5 ، ص 340.
[12] . عیون أخبار الرضا علیهالسلام ، ج 2، ص 29.
[13] . برقی، احمد، المحاسن، ج 2، مجمع جهانی اهل البیت علیهمالسلام ، قم، 1416 ق، ص 437.
[14] . الکافی، ج 1، ص 198.
[15] . عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، ج 2، ص 184.
[16] . مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج 1، ص 85 .
[17] . من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 8 .
[18] . الکافی، ج 2، ص 453.
[19] . نهج البلاغه، حکمت 423.
[20] . مسند الإمام الرضا علیهالسلام ، ج 1، ص 299.
[21] . همان، ص 273.
[22] . نهج الفصاحة، ص 589 .
[23] . مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج 1، ص 45.
[24] . همان، ص 39 و ج 2، ص 331.
[25] . محمدی ری شهری، میزان الحکمة، دارالحدیث، ج 4، ص 2880.
[26] . مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج 1، ص 45.
[27] . برگرفته از محمدرضا شرفی، مهارتهای زندگی در سیره رضوی، انتشارات قدس رضوی، مشهد، 1388 ش.
[28] . همان، به نقل از مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج 2، ص 456.
[29] . مناقب آل ابیطالب، ج 2، ص 415.
[30] . شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، دارصعب للتعارف للمطبوعات، بیروت، 1410 ق، ج 7، ص 77.
[31] . نهج البلاغه، نامه 53 ، ص 427.
[32] . تهذیب الاحکام، ج 9، ص 202.