1
العیّاشى عن ابن الفضیل عن أبى الحسن علیه السلام قال: سألته عن قول الله «إذا حضر أحدکم الموت حین الوصیّة اثنان ذوا عدلٍ منکم أو آخران من غیرکم» قال: اللّذان منکم مُسْلِمان، و اللّذان من غیرکم من أهل الکتاب، فإن لم تجدوا من أهل الکتاب فمن المجوس، لأنّ رسول الله صلّی الله علیه و آله قال: سنّوا بهم سنّة أهل الکتاب، و ذلک إذا مات الرجل المسلم بأرض غربة [فطلب رجلین مسلمین یشهدهما علی وصیة فلم یجد مسلمین یشهدهما فرجلین من أهل الکتاب، قال حمران: قال أبوعبدالله علیه السلام و اللّذان من غیرکم من أهل الکتاب و إنما ذلک إذا مات الرجل المسلم فى ارض غربة فطلب رجلین مسلمین یشهدهما علی وصیة] فلم یجد مسلمین فلیشهد رجلین ذمّییّن من أهل الکتاب مرضیّین عند أصحابهما.
مائده / 106. تفسیر عیّاشى 1/ 349.
عیاشی از ابن فضیل روایت کرده است که گفت: از حضرت ابوالحسن(ع) درباره آیه «هنگام فرا رسیدن مرگ وصیت کنید و دو نفر عادل یا دو نفر از غیر خودتان را شاهد بگیرید» پرسیدم، فرمود: مقصود از آن دو شاهد خودی دو مسلمان است، و مقصود از دو شاهد غیر خودی دو نفر از اهل کتاب است اگر شاهدی از اهل کتاب نیافتند، از بین مجوسیان انتخاب کنید; چرا که رسول خدا(ص) با آنان معامله اهل کتاب فرمود. این (انتخاب دو شاهد اهل کتاب) در صورتی است که شخص مسلمان در دیار غربت بمیرد [در این صورت باید در پی دو مرد مسلمان برآید که آنها را بر وصیت خود گواه گیرد، و چنانچه دو مسلمان نیافت دو مرد از اهل کتاب را گواه گیرد. حمران گوید: حضرت ابوعبدالله (صادق)(ع) فرمود: پس دو مرد مسلمان برای گواه گرفتن بر وصیت خود طلب کند] و اگر دو مسلمان نیافت دو نفر مرد ذمی از اهل کتاب را که مورد اعتماد و رضایت هم کیشانشان باشند گواه گیرد.
2
العیّاشى عن أحمد بن محمّد قال: کتبت إلی أبى الحسن الرضا علیه السلام، و کتب فى آخره: أو لم تنتهوا عن کثرة المسائل فأبیتم أن تنتهوا إیّاکم، و ذاک فإنّما هلک من کان قبلکم بکثرة سؤالهم، فقال الله تبارک و تعالی «یا أیها الذین آمنوا لاتسئلوا عن أشیاء - إلی قوله- کافرین..»
تفسیر عیّاشى 1/ 346-347، آیه در سوره مائده / 101-102.
عیاشی از احمد بن محمد روایت کرده است که گفت: به ابوالحسن الرضا(ع) نامه ای نوشتم و آن حضرت نامهای نوشت و در پایان آن مرقوم فرمود: مگر از زیاد پرسیدن نهی نشدهاید؟ پس چرا باز نمیایستید، از این کار بپرهیزید، زیرا پیشینیان شما به سبب همین زیاد پرسیدنشان به هلاکت در افتادند. خداوند تبارک و تعالی میفرماید «ای کسانی که ایمان آوردهاید سؤال نکنید از چیزهایی که... کافران»
3
الصدوق عن الحاکم أبوعلىّ الحسین بن أحمد البیهقى، قال: حدّثنا محمّد بن یحیی الصولى، قال: حدّثنى سهل بن القاسم النوشجانى، قال: قال رجل للرضاعلیه السلام: یا بن رسول الله إنّه یروى عن عروة بن الزبیر، أنّه قال: توفّى رسول الله صلّی الله علیه و آله و هو فى تقیّة، فقال: أمّا بعد قول الله تعالی «یا أیّها الرسول بلّغ ما أنزل إلیک من ربّک و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته و الله یعصمک من الناس» فإنّه أزال کلّ تقیّة بضمان الله عزّوجلّ و بیّن أمر الله تعالی و لکن قریشاً فعلت ما اشتهت بعده، و أمّا قبل نزول هذه الآیة فلعّله.
مائده / 67. عیون اخبار الرضا 2/ 130.
صدوق از حاکم ابوعلی حسین بن احمد بیهقی، از محمد بن یحیی صولی، از سهل بن قاسم نوشجانی روایت کرده است که گفت: مردی به حضرت رضا(ع) عرض کرد: یا بن رسول الله، از قول عروه بن زبیر نقل میشود که گفت: رسول خدا(ص) در حال تقیه رحلت فرمود، حضرت رضا(ع) فرمود: بعد از آیه «ای رسول آنچه را خدایت به تو فرستاد ابلاغ کن و اگر این کار را نکنی پس رسالت او را انجام نداده ای و خداوند تو را از شرّ مردم حفظ می کند» ، که خداوند حفظ جان رسول خدا(ص) را تضمین فرموده که آن حضرت هر گونه تقیهای را کنار گذاشت و امر خدای تعالی را بیان فرمود، لیکن پس از رحلت آن جناب، قریش آنچه خواستند کردند، قبل از نزول این آیه، شاید تقیه میفرمود.
4
العیّاشى عن هشام بن المشرقى عن أبى الحسن الخراسانى علیه السلام قال: إنّ الله کما وصف نفسه أحد، صمد، نور، ثمّ قال: «بل یداه مبسوطتان» فقلت له: أفله یدان هکذا؟ - و أشرت بیدى إلی یده - فقال: لوکان هکذا کان مخلوقاً.
مائده / 64. تفسیر عیّاشى 1/ 330.
عیاشی از هشام بن شرقی از ابوالحسن الخراسانی(ع) روایت کرده است که فرمود: خداوند، همان گونه که خود خویشتن را وصف کرده، یگانه است و بی نیاز است و نور است. سپس فرمود « بلکه دست خداوند باز است» ، هشام گوید: من با دست خود به دست آن حضرت اشاره کردم و گفتم: آیا خداوند هم چنین دستهایی دارد؟ فرمود: در این صورت او یک مخلوق بود.
5
الصدوق عن الفقیه المروزى، عن أبى بکر النیسابورى، عن الطائى عن أبیه عن الرضا علیه السلام عن آبائه عن علىّ بن أبى طالب علیه السلام فى قول الله عزّوجلّ «أکّالون للسحت» قال: هو الرجل الّذى یقضى لأخیه الحاجة ثمّ یقبل هدیّته.
مائده / 42. عیون اخبار الرضا 2/ 28.
صدوق از فقیه مروزی، از ابوبکر نیشابوری، از طائی، از پدرش، از حضرت رضا از پدرانش، از علی بن ابیطالب(ع) روایت کرده است که امیرالمومنین(ع) درباره این سخن خدای عزّوجلّ «خورندگان حرام» فرمود: او کسی است که برای برادرش کاری انجام میدهد و آن گاه هدیه او را میپذیرد.
6
العیّاشى عن أبى إسحاق المداینى قال: کنت عند أبى الحسن علیه السلام إذ دخل علیه رجل فقال له: جعلت فداک إنّ الله یقول «إنّما جزاء الّذین یحاربون الله و رسوله - إلى- أو ینفوا». فقال: هکذا قال الله، فقال له: جعلت فداک فأى شىء إذا فعله استحقّ واحدة من هذه الأربع؟ قال: فقال له أبوالحسن علیه السلام: أربع، فخذ أربعاً بأربع، إذا حارب الله و رسوله و سعى فى الأرض فساداً فقَتَل، قُتِلَ، فإن قَتَلَ و أخذ المال قُتِلَ و صُلِبَ، و إن أخذ المال و لم یقتل، قُطِعَتْ یده و رجله من خلاف، و إن حارب الله و رسوله و سعى فى الأرض فساداً و لم یقتل و لم یأخذ المال نفى من الأرض. فقال له الرجل: جعلت فداک وما حد نفیه؟ قال: ینفی من المصر الّذى فعل فیه ما فعل إلی غیره، ثمّ یکتب إلی أهل ذلک المصر أن ینادى علیه بأنّه منفیّ، فلاتؤاکلوه، و لاتشاربوه، و لاتناکحوه، فإذا خرج من ذلک المصر إلی غیره کتب إلیهم بمثل ذلک فیفعل به ذلک سِنَة، فإنّه سیتوب من السنة و هو صاغر، فقال له الرجل: جعلت فداک فإن أتى أرض الشرک فدخلها؟ قال: یضرب عنقه إن أراد الدخول فى أرض الشرک.
مائده / 33. تفسیر عیّاشى 1/ 317.
عیاشی از ابواسحاق مدائنی روایت کرده است که گفت: در خدمت ابوالحسن(ع) بودم که مردی وارد شد و عرض کرد: قربانت گردم، خداوند میفرماید «همانا کیفر کسانی که با خداوند و رسولش محاربه می کنند . . . یا نفی شوند» ، حضرت فرمود: اینچنین خداوند فرموده است، عرض کرد: فدایت شوم، چه کاری است که اگر انجامش دهد سزاوار یکی از این چهار کیفر است؟ حضرت ابوالحسن(ع) فرمود: چهار کار، چهار به چهار حساب کن، اگر با خدا و پیامبرش به جنگ برخیزد و در زمین به فساد کوشد و آدم بکشد، کیفرش این است که کشته شود; اگر آدم بکشد و غارت کند باید به دار آویخته شود; اگر غارت کند و کسی را نکشد باید دست و پای او بر خلاف یکدیگر (یکی از راست و دیگری از چپ) بریده شود، و اگر با خدا و رسول او بجنگد و دست به تبهکاری در جامعه بزند ولی آدم نکشد و مالی را غارت نکند باید تبعید شود. آن مرد عرض کرد: فدایت شوم، حدّ تبعید چه اندازه است؟ فرمود: باید از شهری که در آن مرتکب آن کارها شده است به جایی دیگر تبعید شود و به مردم آن شهر هم بنویسند که جارچی اعلام کند که این مرد تبعیدی است و کسی حق ندارد به او غذا و آب و زن بدهد. اگر از آن شهر به شهری دیگر رفت به اهالی آن شهر نیز همین مطالب را بنویسند، و یک سال با وی چنین رفتار شود، بعد از یک سال بناچار توبه خواهد کرد، آن مرد عرض کرد: قربانت گردم ، اگر به خاک مشرکان رفت چه؟ فرمود: اگر بخواهد وارد خاک مشرکان شود باید گردنش را بزنند.
7
العیّاشى عن صفوان، قال: سألت أباالحسن الرضا علیه السلام عن قول الله «فاغسلوا وجوهکم و أیدیکم إلی المرافق و امسحوا برؤسکم و أرجلکم إلی الکعبین» فقال: قد سأل رجل أباالحسن عن ذلک، فقال: سیکفیک أو کفتک سورة المائدة یعنى المسح علی الرأس والرجلین، قلت: فإنّه قال: اغسلوا أیدیکم إلی المرافق، فکیف الغسل؟ قال: هکذا أن یأخذ الماء بیده الیمنی فیصبّه فى الیسری، ثمّ یفیضه علی المرفق، ثمّ یمسح إلی الکفّ، قلت له: مرّة واحدة؟ فقال: کان یفعل ذلک مرّتین، قلت: یرد الشعر؟ قال: إذا کان عنده آخر فعل، و إلّا فلا.
مائده / 6. تفسیر عیّاشى 1/ 300.
عیاشی از صفوان روایت کرده است که گفت: از حضرت ابوالحسن الرضا(ع) در باره آیه شریفه «پس صورتهایتان و دستانتان را تا آرنج بشویید و سرهایتان و پاهایتان را تا برآمدگی آن مسح بکشید» سؤال کردم، فرمود: مردی در این باره از ابوالحسن پرسید، آن بزرگوار فرمود: سوره مائده پاسخ تو را داده است یا خواهد داد، . . . مقصود مسح کردن سر و دو پاست، عرض کردم: خداوند فرموده است: دستهایتان را تا آرنجها بشویید، نحوه شستن چگونه است؟ فرمود: بدین ترتیب که با دست راست خود آب برمیدارد و در دست چپ خالی میکند و آنگاه روی آرنج میریزد و سپس تا کفِ خود دست میکشد. عرض کردم: یک بار کافی است؟ فرمود: (ابوالحسن) این کار را دو بار انجام میداد، عرض کردم: آیا میتواند بر عکس (به شیوه مخالفان) وضو بگیرد؟ فرمود: اگر کسی (از مخالفان) نزد او باشد این کار را بکند و إلّا نه.
منبع : پایگاه بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی