1
العیّاشى عن أحمد بن محمّد عن أبى الحسن الرضا علیه السلام یقول فى الإسراف «فى الحصاد و الجذاذ» أن یصّدّق الرجل بکفّیه جمیعاً و کان أبى إذا حضر شیئاً من هذا فرأی أحداً من غلمانه تصدّق بکفّیه صاح به و قال: أعطه بید واحدة، القبضة بعد القبضة، و الضغث بعد الضغث من السنبل .
تفسیر عیّاشى 1/ 379
عیاشی از احمد بن محمد، از ابوالحسن الرضا(ع) روایت کرده است که آن حضرت فرمود (إسراف) در «صدقه دادن در هنگام» درو کردن و چیدن محصول این است که فرد با هر دو مشتش صدقه بدهد. پدرم هر گاه در موقع درو و یا چیدن محصول، یکی از غلامانش را میدید که با دو مشتش صدقه میدهد فریاد میزند و میفرمود: با یک دست بده، یک مشت یک مشت، و یک دسته یک دسته خوشه .
2
علىّ بن إبراهیم عن أحمد بن إدریس، عن أحمد البرقى، عن سعد بن سعد، عن الرضا علیه السلام [عن قوله تعالی «آتوا حقّه یوم حصاده»] قال: قلت: فإن لم یکن یحضر المساکین و هو یحصد، کیف یصنع؟ قال: لیس علیه شىء .
تفسیر قمّى 1/ 218. اشاره به آیه 141 از سوره أنعام
علی بن ابراهیم از احمد بن ادریس، از برقی، از سعید بن سعد، از حضرت رضا(ع)[درباره آیه «حقّش را در روز درویدنش بدهید»] روایت کرده است که گفت: عرض کردم: اگر در هنگام درو مستمندان حاضر نشوند، چه بکند؟ فرمود: چیزی بر عهده او نیست .
3
. العیّاشى عن الحسن بن علىّ، عن الرضا علیه السلام، قال: سألته عن قول الله عزّوجلّ «و آتوا حقّه یوم حصاده» قال: الضغث و الاثنین تعطى من حضرک
أنعام / 141. تفسیر عیّاشى 1/ 377
عیاشی از حسن بن علی روایت کرده است که گفت: از حضرت رضا(ع) درباره آیه شریفه «حقّش را در روز درویدنش بدهید» سؤال کردم، فرمود: یکی دو دسته (از خوشههای درو شده) به کسی که (در هنگام درو محصول) حاضر شود میدهی .
4
الصدوق عن عبدالواحد بن محمّد بن عبدوس العطّار بنیسابور سنة اثنتین و خمسین و ثلاثمائة قال: حدّثنا علىّ بن محمّد بن قتیبة، عن حمدان بن سلیمان النیسابورى قال: سألت أباالحسن علىّ بن موسی الرضا علیه السلام عن قول الله عزّوجلّ «فمن یرد الله أن یهدیه یشرح صدره للإسلام» قال: من یرد الله أن یهدیه بإیمانه فى الدنیا إلی جنّته و دار کرامته فى الآخرة یشرح صدره للتّسلیم للّه و الثقة به و السکون إلی ما وعده من ثوابه حتّی یطمئن إلیه، و من یرد أن یضلّه عن جنّته، و دار کرامته فى الآخرة، لِکُفره، و عِصیانه له فى الدنیا، یجعل صدره ضیّقاً حرجاً حتّی یشکّ فى کفره و یضطرب من اعتقاده قلبه، حتّی یصیر کأنّما یصّعّد فى السّماء، کذلک یجعل الله الرجس علی الّذین لایؤمنون .
أنعام / 125. معانى الأخبار 145
صدوق از عبدالواحد بن محمد بن عبدوس که در سال 352 در نیشابور عطاری داشت، از علی بن محمد بن قتیبه، از حمدان بن سلیمان نیشابوری روایت کرده است که گفت: از حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضا(ع) درباره آیه شریفه «هر کس را خداوند اراده کرده باشد که هدایت کند سینه اش را برای اسلام گسترش می دهد» سؤال کردم، فرمود: هرکس که خداوند بخواهد او را به واسطه ایمانش در دنیا، به سوی بهشت خود و سرای کرامتش در آخرت رهنمود شود سینهاش را برای تسلیم در برابر خداوند و اطمینان به او و اعتماد به وعده ثواب که به او داده است، فراخ میگرداند، و هر کس که خداوند بخواهد او را، به واسطه کفر و عصیانش در دنیا، از بهشت خویش و سرای کرامتش در آخرت گمراه (و محروم) گرداند، سینه او را تنگ و محدود میسازد تا در کفر خویش شک کند و اعتقاد قلبی او متزلزل گردد تا به حدی که (از شدت فشار روحی و مضیقه روانی) گویی در آسمان بالا میرود. خداوند اینچنین ناباوران را در پلیدی قرار میدهد .
منبع : پایگاه بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی
5
البرقى عن محمّد بن عیسی، عن أبى هاشم الجعفرى، قال: أخبرنى الأشعث بن حاتم أنّه سأل الرضا علیه السلام عن شىء من التوحید، فقال: ألا تقرأ القرآن؟ قلت: نعم، قال: اقرأ «لاتدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار» فقرأت، فقال: ما الأبصار؟ قلت: أبصار العین، قال: لا، إنّما عنى الأوهام لاتدرک الأوهام کیفیّته، و هو یدرک کلّ فهم .
أنعام / 103. محاسن .
برقی به اسنادش از محمد بن عیسی، از ابوهاشم جعفری، از اشعث بن حاتم روایت کرده است که گفت: از حضرت رضا(ع) راجع به چیزی درباره توحید پرسیدم، فرمود: مگر قرآن را نمیخوانی؟ عرض کردم: چرا، فرمود: بخوان «چشمها او را درک نمی کنند اما او آنها را درک می کند» من خواندم. حضرت فرمود: ابصار چیست؟ عرض کردم: چشم، فرمود: نه، بلکه مقصود اوهام است، اوهام به چگونگی خداوند پی نمیبرند، اما خداوند همه افهام (و افکار) را درک میکند .
6
العیّاشى عن الأشعث بن حاتم قال: قال ذوالریاستین: قلت لأبى الحسن الرضا علیه السلام: جعلت فداک أخبرنى عمّا اختلف فیه الناس من الرؤیة، فقال بعضهم: لایری، فقال: یا أباالعباس من وصف الله بخلاف ما وصف به نفسه فقد أعظم الفریة علی الله، قال الله «لاتدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار و هو اللطیف الخبیر» هذه الأبصار لیست هى الأعین، إنّما هى الأبصار الّتى فى القلب، لایقع علیه الأوهام، و لایدرک کیف هو .
أنعام / 98. تفسیر عیّاشى 1/ 372-373
عیاشی از اشعث بن حاتم روایت کرده است که: ذوالریاستین گفت: به ابوالحسنالرضا(ع) عرض کردم: قربات گردم، نظرتان را درباره اختلاف نظری که مردم راجع به رؤیت (خداوند) دارند بیان فرمایید; زیرا بعضیها معتقدند که (خداوند) دیده نمیشود. حضرت فرمود: ای ابوالعباس، هر کس خداوند را بر خلاف وصفی که خود از خویشتن کرده است، وصف کند هر آینه افترای بزرگی به خداوند بسته است. خداوند فرموده است «چشمها او را درک نمی کنند اما او آنها را درک می کند و او ریز بین و آگاه است» مقصود از چشمها دیده سر نیست، بلکه دیدگان دل است. اوهام او را درک نکنند، و به چگونگی او پی نبرند .
7
العیّاشى عن أحمد بن محمّد قال: وقف علی أبوالحسن الثانى علیه السلام فى بنى زریق فقال لى و هو رافع صوته: یا أحمد، قلت: لبّیک، قال: إنّه لمّا قبض رسول الله صلّی الله علیه و آله جهد الناس علی إطفاء نور الله فأبی الله إلّا أن یتمّ نوره بأمیرالمؤمنین، فلمّا توفى أبوالحسن جهد ابن أبى حمزة و أصحابه علی إطفاء نور الله فأبى الله إلّا یتمّ نوره، و إنّ أهل الحق إذا دخل فیهم داخل سرّوا به، و إذا خرج منهم خارج لم یجزعوا علیه، و ذلک أنّهم علی یقین من أمرهم، و إنّ أهل الباطل إذا دخل فیهم داخل سرّوا به، و إذا خرج منهم خارج جزعوا علیه. و ذلک أنّهم علی شکّ من أمرهم، إنّ الله یقول «فمستقر و مستودع» قال: ثمّ قال: قال أبو عبدالله علیه السلام: المستقرّ الثابت، و المستودع المعار .
أنعام / 98. تفسیر عیّاشى 1/ 372-373
عیاشی از احمد بن محمد روایت کرده است که گفت: حضرت علی بن موسی الرضا ابوالحسن ثانی در میان بنی زریق ایستاد و با صدای بلند مرا صدا زد و فرمود: ای احمد! عرض کردم: بله فرمود: چون رسول خدا(ص) درگذشت مردم سعیکردن نور خدا را خاموش سازند، اما اراده خداوند این بود که نور خود را با (وجود) امیرالمؤمنین کامل گرداند، و چون ابوالحسن (کاظم)(ع) وفات یافت، پسر ابیحمزه و پیروانش کوشیدند نور خدا را خاموش گردانند، اما اراده خداوند این بود که نور خویش را تمام گرداند. همانا پیروان حق هرگاه یکی به جمع ایشان افزوده شود از ورود او خوشحال میشوند، و هرگاه یکی از جمعشان خارج شود از رفتنش بی تابی و ناراحتی نمیکنند; چرا که اهل حق به حقانیت خود یقین دارند. اما اهل باطل هرگاه یکی به آنان بپیوندند خوشحال میشوند و چنانچه یکی از جمع آنان خارج شود از رفتنش ناراحت میشوند; چرا که درباره خود شک و تردید دارند. خداوند میفرماید «مستقرّ است و مستودع» احمد بن محمد گوید: حضرت سپس فرمود: ابوعبدالله (صادق) فرموده است: مستقر یعنی (ایمان) ثابت و پایدار، و مستودع یعنی (ایمان) عاریتی.
8
العیّاشى عن صفوان قال: سألنى أبوالحسن، و محمّد بن الخلف جالس، فقال لى: مات یحیی بن القاسم الحذّاء؟ فقلت له: نعم، و مات زرعة، فقال: کان جعفر علیه السلام یقول: «فمستقرّ و مستودع» فالمستقرّ قوم یعطون الإیمان و یستقرّ فى قلوبهم، و المستودع قوم یعطون الإیمان ثمّ یسلبونه .
أنعام / 98. تفسیر عیّاشى 1/ 372.
عیاشی از صفوان روایت کرده است که گفت: ابوالحسن(ع) در حالی که محمد بن خلف هم آن جا نشسته بود، از من پرسید: یحیی بن قاسم حذاء مرد؟ عرضکردم: آری; زرعه هم مرد. حضرت فرمود: جعفر(صادق)(ع) میفرمود «مستقرّ است و عاریتی» مستقرّ قومی هستند که ایمان میآورند و این ایمان در دلهایشان ثابت و پایدار میماند; و مستودع گروهی هستند که ایمان میآورند و سپس آن را از دلهای خود سلب میکنند.
9
العیّاشى عن محمّد بن الفضیل عن أبى الحسن علیه السلام فى قوله «هو الّذى أنشأکم من نفس واحدة فمستقرّ و مستودع» قال: ما کان من الإیمان المستقرّ، فمستقرّ إلی یوم القیامة [أو أبداً] و ما کان مستودعاً سلبه الله قبل الممات .
أنعام / 98. تفسیر عیّاشى 1/ 371-372.
عیاشی از محمد بن فضیل روایت کرده است که حضرت ابوالحسن(ع) درباره آیه «او کسی است که شما را از نفس واحدی ایجاد کرد پس مستقرّ است و عاریتی»11 فرمود: ایمانی که مستقرّ (ثابت و پایدار) باشد تا روز قیامت [یا تا ابد] پایدار است، و ایمانی که ناپایداری و عاریتی باشد خداوند، پیش از مرگ صاحبش، آن را میگیرد.
10
العیّاشى عن الحسن بن علىّ ابن بنت إلیاس قال: سمعت أبا الحسن الرضا علیه السلام یقول: إنّ الله «جعل اللیل سکناً» و جعل النساء سکناً، و من السنّة التزویج باللیل و إطعام الطعام .
أنعام / 96. تفسیر عیّاشى 1/ 371.
عیاشی از حسن بن علی بن بنت الیاس روایت کرده است که گفت: شنیدم ابوالحسن الرضا(ع) میفرماید: خداوند «شب را مایه آرامش قرار داد» و زنان را نیز مایه آرامش قرار داده است، و ازدواج در شب و اطعام کردن از سنت است.
11
العیّاشى عن العباس بن هلال عن الرضا علیه السلام أنّ رجلا أتی عبدالله بن الحسن و هو [إمام] بالسبالة، فسأله عن الحجّ، فقال له: هذاک جعفر بن محمّد قد نصب نفسه لهذا، فأسئله، فأقبل الرجل إلی جعفر فسأله، فقال له: لقد رأیتک واقفاً علی عبدالله بن الحسن فما قال لک؟ قال: سألته، فأمرنى أن آتیک و قال: هذاک جعفر بن محمّد قد نصب نفسه لهذا، فقال جعفرعلیه السلام: نعم أنا من الّذین قال الله فى کتابه «اولئک الّذین هدی الله فبهداهم اقتده» سَلْ عمّا شئت، فسأله الرجل، فأنبأه عن جمیع ما سأله.
أنعام / 90. تفسیر عیّاشى 1/ 368-369.
عیاشی از عباس بن هلال از حضرت رضا(ع) روایت کرده است که: مردی نزد عبدالله حسن که در سباله [پیشوا] بود، آمد و درباره حج از او سؤالاتی کرد، عبدالله گفت: این تو و این جعفر بن محمد که متولی پاسخ دادن به این گونه سؤالات است، برو از او بپرس، آن مرد نزد حضرت جعفر (صادق)(ع) آمد و از او سؤالکرد. حضرت به او فرمود: دیدمت که در کنار عبدالله حسن ایستادهای، او به تو چه گفت؟ مرد گفت: از او سؤالاتی پرسیدم، دستور داد نزد شما بیایم، و گفت: این تو و این جعفربن محمد که متولی پاسخ دادن به این گونه سؤالات است، جعفر(ع) فرمود: من از آن کسانی هستم که خداوند در کتابش فرموده است «آنها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده پس به راهنمایی آنها اقتدا کن» هر چه میخواهی بپرس، آن مرد سؤالات خود را پرسید و حضرت صادق(ع) به همه پرسشهای او پاسخ داد.
12
العیّاشى عن الحسین بن خالد، قال: سألت أباالحسن علیه السلام عن قول الله «ما تسقط من ورقة إلّا یعلمها و لاحبّة فى ظلمات الأرض و لارطب و لایابس إلّا فى کتاب مبین»فقال: الورقة السقط یسقط من بطن أمّه من قبل أن یهلّ الولد، قال: فقلت: و قوله (و لاحبّة)؟ قال: یعنى الولد فى بطن اُمّه، إذا أهلّ و یسقط من قبل الولادة، قال: فقلت: قوله (و لارطب)؟ قال: یعنى المضغة إذا اُسکنت فى الرحم قبل أن یتمّ خلقها قبل أن ینتقل قال: قلت: قوله (و لایابس) قال: الولد التامّ؛ قال: قلت (فى کتاب مبین)؟ قال: فى إمام مبین.
أنعام / 59. تفسیر عیّاشى 1/ 361-362.
عیاشی از حسین بن خالد روایت کرده است که گفت: از حضرت ابوالحسن(ع) درباره آیه شریفه «هیچ برگی به زمین نمی افتد مگر آنکه خداوند از آن با خبر است و هیچ دانه ای در تاریکی شب بر روی زمین و هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن است» سؤال کردم، فرمود: مقصود از برگ جنینی است که پیش از رسیدن کامل، سقط شود، عرض کردم: دانه؟ فرمود: مقصود جنینی است که خلقت آن کامل شده باشد اما پیش از به دنیا آمدن سقط شود، عرضکردم: تر؟ فرمود: مقصود مضغه است آن گاه که در رحم آرام گیرد پیش از آن که خلقت آن کامل گردد و (به مرحله بعد) انتقال یابد. عرض کردم: خشک چیست؟ فرمود: بچه کامل است، عرض کردم: کتابی روشن به چه معناست؟ فرمود: یعنی در امامی آشکار.
13
البحرانى عن العیّاشى بإسناده عن هشام المشرقى قال: کتبت إلی أبى الحسن الخراسانى علیه السلام، رجل یسأل عن معان فى التوحید، قال: فقال لى: ما تقول: إذا قالوا لک: أخبرنا عن الله شىء هو أم لاشىء؟ قال: فقلت: أنّ الله أثبت نفسه شیئاً، فقال «قل أى شىء أکبر شهادة قل الله شهید بینى و بینکم» أقول شیئاً کالاشیاء، أو تقول: إنّ الله جسم، فقال: و ما الّذى یضعف فیه من هذا إنّ الله جسم لا کالأجسام و لایشبهه شىء من المخلوقین قال: ثمّ قال: إنّ للناس فى التوحید ثلاثة مذاهب، مذهب نفى، و مذهب تشبیه، و مذهب إثبات بغیر تشبیه، فمذهب النفى لایجوز، و مذهب التشبیه لایجوز، و ذلک أن الله لایشبهه شىء، و السبیل فى ذلک الطریقة الثالثة و ذلک أنّه مثبت لایشبهه شىء، و هو کما وصف نفسه أحد، صمد، نور.
أنعام / 19. البرهان فى تفسیر القرآن 1/ 519.
بحرانی از هشام مشرقی نقل که گفت: به ابو الحسن خراسانی (امام رضا(ع)) نوشتم: مردی از معانی توحید سوال می کند، راوی می گوید: حضرت فرمود: اگر از تو بپرسند: آیا خداوند عزّوجلّ شیء است یا شیء نیست، چه جواب میدهی؟ عرض کردم: خداوند عزّوجلّ خودش را شیء دانسته است آنجا که میفرماید « بگو چه چیز در شهادت بزرگتر است، بگو خداوند بین من و شما شاهد است» و میگویم خداوند شیء است اما نه چون اشیاء (دیگر)، زیرا نفی شیئیت از خداوند متضمن نفی و ابطال اصل وجود اوست. حضرت به من فرمود: درست است، آفرین. حضرت رضا(ع) سپس فرمود: مردم در باب توحید بر سه مذهبند: نفی و تشبیه و اثبات بدون تشبیه. مذهب نفی نارواست، مذهب تشبیه هم ناروا و (باطل) است; چرا که هیچ موجودی مانند و شبیه خدای تبارک و تعالی نمیباشد. راه درست راه سوم است: اثبات (وجود خدا) بدون تشبیه (او به موجودی دیگر).
14
علىّ بن إبراهیم قال: حدّثنى یاسر عن الرضا علیه السلام [فى قوله تعالی «هو الّذى خلقکم من طین ثمّ قضی أجلاً و أجل مسمّی عنده»] قال: ما بعث الله نبیّاً إلّا بتحریم الخمر وأن یقرّ له بالبداء أن یفعل الله ما یشاء و أن یکون فى تراثه الکندر.
أنعام / 2. تفسیر قمّى 1/ 194.
علی بن ابراهیم از یاسر، از حضرت رضا(ع)[در باره آیه «او کسی است که شما را از گل خلق کرد سپس حکم کرد اجلی را که آن اجل نزد مشخص است»1] روایت کرده است که فرمود: خداوند هیچ پیامبری را نفرستاد مگر با حکم تحریم شراب، و اعتقاد به بداء در حق خداوند که او آنچه بخواهد انجام میدهد، و این که جزئی از میراث آن پیامبر کندر باشد.
منبع : پایگاه بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی