شب است وخواب در چشمم شکسته
به مژگان خوشه اشکم نشسته
شب است و بغض سنگین در گلویم
ره این نای بی نایم ببسته
زیارت می کنم ارباب خود را
ز راه دور با این قلب خسته
کنار تربت شاه خراسان
نشسته یک جهان دل دسته دسته
خداوندا نصیب این گدا کن
طواف کوی آن شاه خجسته