
شناخت امامان (علیهم السلام)
حسن جهم گوید: روزی به مجلس مامون حاضر شدم در این مجلس علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نیز حاضر بود، در حالی که فقها و دانشمندان علم کلام دیگر فرقه ها نیز جمع شده بودند. یکی از حاضران پرسید: ای فرزند رسول خدا! کسی که مدعی امامت است به چه دلیل ادعایش ثابت می شود؟ حضرت پاسخ داد به نص و دلیل. [1]
با تأمل در این پاسخ معجزه آسای حضرت که در نهایت فصاحت و بلاغت راه شناخت امام را از غیر امام بیان می دارد، این موضوع به دست می آید که امام شناسی به لحاظ اهمیت جایگاهش بدون استدلال و دلیل و برهان قابل اثبات نیست و ضروری است بر هر خواهان این مکتب که قبل از هر واکنشی فارغ از احساسات و عواطف و تنها به محوریت براهین صادقه، به شناخت امامت نایل گردد. این ضرورت از آن جهت ارزشمند است که چنانچه پایه های باور پذیری از همان مراحله اولیه اصولی پی ریزی شده باشد سالک در مسیرش با هر گونه شبهه ای دچار تزلزل نمی شود و می تواند به برکت همان علم و باور مستحکمش به راه خود ادامه دهد.
بر این اساس شایسته است این پرسش را هر مومن مسلمان از خود بپرسد که آیا امامت را این گونه باور کرده است؟
امام شناسی به لحاظ اهمیت جایگاهش بدون استدلال و دلیل و برهان قابل اثبات نیست.
چیستی دلیل
همان شخص به حضرت گفت : دلیل آوردن امام در چیست؟ امام فرمود: در علم و استجابت دعای او (شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج1، ص 216، باب 46، ح1). در این فقره نیز امام دلیل هر امامی را بر امامتش در دو ویژگی معرفی می نماید:
الف) هر امامی باید دانشمند و صاحب علم باشد.
ب) هر امامی باید مستجاب الدعوه باشد.
این دو ویژگی هر یک ناظر به بخشی از ویژگی های ژرف امامت است در آن که هر امامی باید دانشمندترین مردم باشد. همگان بر این باورند کسی که ادعای امامت و رهبری جامعه را دارد باید به همه ی پرسش ها، مسایل، حوادث گذشته و آینده، مجهولات و بسیاری از رموز ویژه در کتاب خدا و خلقت دانایی داشته باشد، آگاه ترین فرد جامعه باشد و بتواند حوائج و خواسته های مشروع مردم را برآورده سازد، که در کلام امام رضا (علیه السلام) با همان عنوان مستجاب الدعوه بودن ممتاز گردیده است.
منشأ علم امام
با تأسف شاهدیم هر از چند گاهی با طرح پرسش هایی برخواسته از نشناختن امامت، این گونه مطرح می شود که چگونه امام (علیه السلام) عالم و آگاه به مجهولات است؟ و از همه مهمتر چیستی علم امام را با مقایسه با دیگر علوم بشری سنجیده و ارائه گر نتایجی گمراه کننده می شوند.
چنین شبهاتی در دوره امام رضا (علیه السلام) نیز مطرح بوده است که همان شخص در ادامه، پرسش هایی از امام رضا (علیه السلام) می کند :
دو ویژگی امام که دلیل بر امامت اوست: الف) صاحب علم بودن؛ ب) مستجاب الدعوه بودن.
چگونه به آنچه واقع می شود، خبر می دهید؟ امام رضا (علیه السلام) فرمود: این به برکت عنایتی است که از ناحیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر ما اهل بیت شده است.
همان فرد دوباره پرسید: به چه صورت از آنچه در دل مردم وجود دارد خبر می دهید؟
امام فرمود: آیا این سخن رسول خدا به تو نرسیده است؟ که فرمود:
از فراست و سرعت فهم و زیرکی مومن بپرهیزید که همانا او به نور خدا می بیند. کسی مومن نیست مگر اینکه از فراست و تیز هوشی برخوردار باشد، او به قدر ایمان و میزان بینادلی، حقایق را می بیند و خدا آنچه از این فراست را که در همه مومنان پخش و گسترانده است در ما ائمه از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یک جا گرد آورده است. خدای عزوجل در کتابش گفته است: «ان فی ذلک لایات للمتوسمین: همانا در این قرآن نشانه هایی برای متوسمین[2]عیون اخبار الرضا , ج 1، ص 216، باب 46، ح 1). است» (حجر: 75). نخستین فرد از متوسمین پیامبر خداست و پس از آن حضرت امیر مومنان علی (علیه السلام) و سپس امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) و دیگر امامان از فرزندان امام حسین (علیه السلام) تا روز قیامت (عیون اخبار الرضا , ج 1، ص 216، باب 46، ح 1).
این پاسخ امام رضا (علیه السلام) همگان را به ژرف نگری وا می دارد که اگر هر مومنی به برکت نور ایمانش در ولایت خدا وارد می شود، پس چگونه است درباره کانون انوارالهی و صاحبان ولایت کامل یعنی امام (جوادی آملی-تفسیر موضوعی قرآن –ج7-ص328).
«از فراست و سرعت فهم و زیرکی مومن بپرهیزید که همانا او به نور خدا می بیند.»
با سیر در زندگی عرفا و بزرگان اخلاق می بینیم که به پشتیبانی ایمان و اطاعت از خدا، گاه از مجهولات و غیر معلوم ها خبر می دهند؛ پس چگونه است که در دانش کامل و بی بدیل امامان دچار شبهه می شویم؟
کسانی هستند که با مولفه های علوم ظاهری و تجربی بشر امروزی به مقایسه با علوم معنوی و سراسر حکمت اهل بیت می پردازند و مصرانه پیگیر این پرسشند که امامان شیعه چنین علمی را از کجا آورده اند؟ آیا اکتسابی است یا لدنی؟! اگر لدنی است که با انقطاع وحی چنین علمی نیز منقطع شده است و اگر اکتسابی بوده است که باز هم مزیتی بر دیگر عالمان و دانشمندان ندارند.
در پاسخ چنین افرادی باید گفت: آیا می توان منظور این کلام معصوم (علیه السلام) را فهم کرد که فرمود «علم نوری است از سوی خدا و به هر کس که خواهد می دهد» (شیخ عباس قمی، مستدرک سفیه البحار، ج8، ص305؛ و محمدباقرمجلسی، بحارالانوار، ج67، ح140)
این چه نوری است؟ چه علمی است؟ باز هم باید در زندگی عرفا و صاحبان کرامت تامل کرد که آیا کرامت های آنان وامدار علم اکتسابی شان است یا اینکه منشأ، همان نور خدایی است که وجودشان را جلوه گر دانایی ها گردانیده است؟
پاسخی دیگر
راوی گوید: پس از شنیدن این مطالب ، مامون به حضرت رضا (علیه السلام) گفت: ای ابا الحسن از آنچه خدا به شما خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عطا کرده است بیشتر ما را بهره مند گردانید. حضرت فرمود: همانا خدای عزوجل ما را به روحی مقدس و مطهر از خودش تایید کرده که از نوع فرشته نیست. این روح با هیچ یک از پیامبران پیشین جز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نبود و همان روح با امامان از ما خاندان هست که آنها را به راستی و درستی در گفتار و کردار وا میدارد و موفق می گرداند آن روح ستونی است از نور بین ما و خدای عزوجل (شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج 1 ص 216 باب 46 ح 1)
«علم نوری است از سوی خدا و به هر کس که خواهد می دهد»
مامون به حضرت رضا (علیه السلام) گفت: ای اباالحسن! به من خبر رسیده که گروهی درباره شما غلو می کنند و از آن حد و مرتبه ای که دارید فراتر می روند. امام در پاسخ فرمود:
پدرم به نقل از امامان پیش از خود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرد که او فرمود: مرا بیش از حقم بالا نبرید که خدای متعال گفت هیچ بشری که خدا وی را به رسالت بر گزیند و به او کتاب و حکمت و نبوت بخشد حق ندارد که به مردم بگوید: مرا به جای خدا بپرستید. بلکه پیامبران به لحاظ وظیفه به مردم بگویند: خداشناس و خدا پرست باشید چنانچه از کتاب این را می آموزید و خود نیز می خوانید (همان).
جدم امام علی (علیه السلام) فرمود: درباره من دو گروه به خطا رفته و هلاک می شوند و هیچ تقصیری به عهده من نیست دوستانی که افراط می کنند و دشمنانی که تفریط می کنند (محمد باقر مجلسی ، بحار الانوار ، ج 25 ، ص 135)
و من از کسانی که درباره ما غلو کرده و ما را بیش از حد بالا می برند بیزارم، همان گونه که عیسی بن مریم (علیه السلام) از نصرانیان بیزاری و دوری جست چنانکه خدای تعالی گفت: یاد کن آنگاه که خدا به عیسی پسر مریم گفت: آیا تو مردم را گفتی که من و مادرم را دو خدای دیگر به غیر از خدای عالم اختیار کنید؟ عیسی گفت: خدایا تو منزهی... هرگز مرا نرسد که چنین سخنی به ناحق گویم، چنانچه این گفته من بود تو می دانستی که تو از اسرار من آگاهی و من از سر تو آگاه نیستم، همانا تو فقط به همه اسرار غیب جهانیان کاملاً آگاهی من به آنها هرگز چیزی نگفتم جز آنچه تو مرا به آن امر کردی که خدای یکتا را بپرستید که پروردگار من و شماست و تو خود بر آن مردم گواه و ناظر اعمال بودی مادامی که من در میان آنها بودم، و چون از دنیا رفتم باز تو خود نگهبان و ناظر احوال آنان بودی و تو بر همه خلق جهان گواهی (مائده: 116 و 117)
«من از کسانی که درباره ما غلو کرده و ما را بیش از حد بالا می برند بیزارم.»
خدای عزوجل فرمود: هرگز از اینکه عیسی بنده خدا باشد ننگ ندارد و سرپیچی نمی کند (نساء: 72) و نیز خدای عزوجل فرمود: مسیح پسر مریم پیغمبری بیش نبود که پیش از او نیز پیامبرانی آمده اند و مادرش نیز زنی راستگو و با ایمان بود و هر دو به حکم بشریت، غذا تناول می کردند.
مقصود این است از آن رو که آن دو چون غذا می خوردند و فضولات داشتند پس شایسته خدایی نیستند. بنابراین هر کس برای پیامبران ادعای پروردگاری کند یا برای امامان ادعای خدایی یا پیامبری کند یا برای غیر امامان ادعای امامت کند ما در دنیا و آخرت از او بیزاریم.
بازنگری
به لحاظ دفاع از کیان تشیع ، همان گونه که در دوره امامان شیعه با مقوله «غلو» مبارزه می شده است، امروزه نیز باید مبارزه شود. چنین هشداری از سوی علما و دانشمندان در جامعه، نشان از اهمیت موضوع دارد که چنانچه ناسنجیده عده ای در پی رواج غلو در جامعه باشند، حقیقت انسان ساز و پویای تشیع گرفتار گرد و غبار پوچ خرافات نشود. به نظر نگارنده، این اهتمام قابل تقدیر است ولی چیزی که در این بیانیه ها و هشدارها ضرورتش احساس می شود، همانا تبیین مرزبندی غلو است و آن این که باید دید اهل بیت (علیهم السلام)، با چه نوع غلوی مبارزه می کردند؟ و آیا کسانی که امروزه تشیع را را به غالی گری متهم می سازند، همان غلو مشهور است و یا اینکه تنها با اشتراک این واژه در مواردی، به ناحق شیعه را اهل غلو می نامند؟ در صورت بررسی نشدن مفهوم واقعی غلو، این گمانه تقویت می شود که عده ای از سر ناسازگاری و عدم درک صحیح معارف اهل بیت (علیهم السلام) با هر آنچه عقل مادی و ظاهر بینشان قابل تطبیق نیست به مبارزه بر می خیزند و با شعار پرهیز از غلو داعیه تنقیح و پاکسازی عقاید شیعه را دارند.
آن چه ضرورتش احساس می شود، همانا تبیین مرزبندی غلو است.
نگارنده معتقد است همان گونه که ایجاد غلو در جامعه آفت زاست به موازات آن، نداشتن فهم صحیح از واژه غلو نیز بسیاری از ارزشهای غیر قابل انکار را زیر سوال می برد. چنانچه در سخنان امام رضا (ع علیه السلام) و دیگر خاندان عصمت به خوبی تامل شود، به دست می آید که آنان غلو را در این دایره معنا می کردند که هر کس پیامبر و امامان را به رتبه خدایی بالا ببرد؛ و به یقین منظور امیر مومنان (علیه السلام) نیز از دوستداران افراطی همین طایفه اند. غم انگیزتر آنکه عده ای نیز با آوردن آیاتی که خدا پیامبر را بشر و عبد و بنده خود معرفی می نماید، در پی این هستند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و جانشینان پس از او را در حد یک بشر عادی محدود نمایند! اثبات چنین حرفی بدین معناست که ناسنجیده و خام با استدلال به این گونه آیات، پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) او را از بسیاری از ارزش هایی که دیگر انسان ها ندارند، محروم نمایند. این همان است که عده ای به هر آنچه در مقام شامخ و عظمت ایشان است ،دشمنی می ورزند [3]
سخن از بزرگنمایی نیست ، بلکه صحبت از حقیقتی است که در لفافه شبهات گاهی اوقات حتی در بیان دفاعیه هایی نیز مخفی باقی می ماند. به راستی، اگر خداوند پیامبرش را قبل از رسالتش به عنوان عبد برگزید این چه عبد و چه بندگی است؟ چه خصوصیاتی این بنده ویژه داشته است که به مقام علم و نبوت رسیده است؟ آیا تنها با تشابه معنای ظاهری بنده بودن می توانیم هر آنچه را که امروزه برای خود ثابت می دانیم و به آن رسیده ایم برای آنان نیز همان را تطبیق کنیم پس منظور از بندگان خاشع و کامل درگاه الهی چه کسانی هستند؟
نداشتن فهم صحیح از واژه غلو نیز بسیاری از ارزشهای غیر قابل انکار را زیر سوال می برد.
اگر این مرزبندی تبیین نشود بسیاری از معتقدات اصیل و معارف والای اهل بیت (علیهم السلام) فدای مبارزه ای خام و سطحی می شود از این روست که با تعمیم واژه غلو، دیگر گوشی برای شنیدن روایات باقی نمی ماند و حتی همین سخنان ارزشمند علی بن موسی الرضا (علیه السلام) را که پاسخگوی شبهات بود با واژه غلو انکار می نمایند.
سخن آخر
سخن حق این است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) بندگانی ویژه در دایره خلقت خدایند که به عنوان رهبران جامعه از سوی خدا انتخاب شده اند و آنچه باید بر آن اصرار ورزید بیان و آشکار ساختن همان ویژگیهایی است که ایشان داشته اند.
نگارنده معتقد است که با تبیین معارف اهل بیت (علیهم السلام) می توان به شبهاتی که در جامعه مطرح می شود پاسخ مستدل داد و این خود شیوه علمای بزرگوار شیعه در گذشته بوده است که امروزه با ادبیاتی متفاوت و جذاب قابل عرضه است.
[1]- شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج1 ، ص 216 ، باب 46 ، ح 1
[2]- متوسم به کسی گفته می شود که فراست دارد و با نگاه به ظاهر اشیاء باطن آنها را در می یابد
[3]- نک: سوره کهف 17: آیه 110 سوره فصلت 41 آیه
منبع: (فصلنامه فرهنگی اجتماعی ژرفای آفتاب - محمد حسن پاکدامن)
به نقل از آستان قدس رضوی
منبع: (فصلنامه فرهنگی اجتماعی ژرفای آفتاب - محمد حسن پاکدامن)
به نقل از آستان قدس رضوی