احاديث , سخنان تصادفي امام رضا (ع)

نقل شده که : مردی از اصحاب امام رضا علیه السلام رنجور و بیمار شد ، امام به عیادت وی رفت و نشست و از احوال وی جویا شد . بیمار گفت : ای فرزند رسول خدا (ص) پس از تو مرگ را دیدم ( یعنی شدت مرض )

امام پرسیدند : چگونه دیدی ؟ بیمار گفت : رنجی سخت دیدم .

امام فرمودند : آن چه تو دیدی ، در حالت خاصی بود ( درباره ی ما شک داشتی ) و مردم بر دو گونه هستند . بعضی پس از آن که بمیرند راحت می شوند و برخی هستند که مردم از مرگ آنان راحت می شوند . ایمان و ولایت با اهل بیت علیهم السلام را تجدید کن تا به راحتی افتی .

بیمار چنان کرد . آن گاه گفت : ای پسر رسول خدا اینک ملائکه آمدند با تحیت و هدایا و بر تو سلام می گویند و پیش تو بر پا ایستاده اند ؛ اجازت ده تا بنشینند . امام فرمود : ای ملائکه خدا بنشیند ( بحارالانوار جلد 49 صفحه 72 )

دعا برای بیماران :

اسماعیل بن مهران گوید : زنم سخت بیمار و نزدیک به مرگ بود . خدمت امام رضا علیه السلام رفتم و از آن حضرت خواستم تا دعا نماید . امام دعا کرد و فرمود : برای طولانی شدن عمرش دعا کردم . آن گاه به من نگاه کرد و لبخندی زد . من برخاستم و به منزل رفتم و همسر خود را صحیح و سالم دیدم . از وی سبب را پرسیدم گفت : فلان روز ، در فلان ساعت شفا یافتم . هنگامی که حساب کردم همان ساعتی بود که امام برای سلامتی او دعا کرده بود . ( دلایل الامامه صفحه 194 )

عیادت از علی بن عبیدالله :

سلیمان بن جعفر گوید : علی بن عبیدالله علوی که از اولاد امام سجاد علیه السلام بود گفت : دوست دارم خدمت حضرت رضا علیه السلام برسم .

گفتم : پس چرا به ملاقات او نمی روی ؟ گفت : عظمت و بزرگی او مانع ملاقات شده است .

راوی گوید : حضرت رضا علیه السلام در این هنگام کسالتی پیدا کرد ، مردم از آن حضرت عیادت می کردند .

من ، علی بن عبیدالله را دیدار کردم و به او گفتم : اکنون می توانی آن امام را دیدار کنی ؛ زیرا وی بیمار است و مردم از او عیادت می کنند .

راوی گوید : همراه من خدمت حضرت رضا علیه السلام آمد ، امام از وی بسیار تجلیل و احترام نمود و بر مقام و منزلت وی افزود تا این که پس از مدتی علی بن عبیدالله بیمار گردید و در منزلش بستری شد .

امام رضا علیه السلام به عیادت او رفت و من نیز همراه امام بودم . آن حضرت در منزل وی نشست تا این که همه ی مردم بیرون رفتند .

پس از آن که از منزل بیرون شدیم ، یکی از کنیزان ما گفت : ام سلمه زن علی بن عبیدالله از اندرون خانه بیرون آمد و جایی را که امام نشسته بودند ، بوسید .

سلیمان گوید : پس از آن که این موضوع را شنیدم ، بار دیگر به منزل علی بن عبیدالله رفتم و او نیز جریان زنش را نقل کرد . من نزد امام رضا علیه السلام رفتم و این ماجرا را نقل کردم . حضرت فرمود :

ای سلیمان ! علی بن عبیدالله و زنش اهل بهشتند . ای سلیمان ! فرزندان علی علیه السلام و فاطمه سلام الله هرگاه اقرار به ولایت ما نمایند ، مانند دیگر مردم نیستند (امتیازات بیشتری در این راستا دارند) ( اخبار و آثار حضرت رضا صفحه ی 67 )

منبع : http://www.razavi.ir/