گذشت از جلودی ستمکار
نقل شده که پس از شهادت موسی بن جعفر علیه السلام ، هارون الرشید ، یکی از فرماندهان خود را به نام جلودی به مدینه فرستاد و دستور داد که به خانه های آل ابی طالب حمله کند و لباس زنان را غارت نماید و برای هر زنی فقط یک لباس بگذارد. جلودی به دستور هارون عمل کرد و نزدیک خانه ی حضرت رضا علیه السلام شد . حضرت همه ی زنان را در یک اطاقی قرار داد و درب اطاق ایستاد و نگذاشت جلودی وارد اطاق شود. جلودی گفت: باید حتما وارد شوم و زنان را غارت نمایم. امام به جلودی قول داد و قسم خورد که زیور و لباس زنان را بیاورد، به شرط این که جلودی از جای خود حرکت نکند. بر اثر اصرار امام ، وی پذیرفت. آن حضرت داخل شد و طلا و لباس ها و لوازم منزل را آورد تحویل جلودی داد. او نیز همه را نزد هارون برد .
هنگامی که مامون به خلافت رسید ، نسبت به جلودی خشمگین شد و تصمیم گرفت وی را بکشد. حضرت رضا علیه السلام در آن مجلس حاضر بود ، از مامون درخواست گذشت کرد. اما چون جلودی جنایت خود را نسبت به حضرت رضا علیه السلام به خاطر داشت ، چنین فکر می کرد که امام نزد مامون از او بدگویی می نماید! از این رو ، خطاب به مامون گفت : به خدا سوگند ! سخن این شخص را درباره ی من باور نکن!
مامون گفت : به خدا سوگند! حرفش را باور نمی کنم ؛ گردن او را بزنید. . . و گردن او را زدند.
* عیون اخبار الرضا جلد 2 صفحه ی 160 ؛ بحارالانوار جلد 49 صفحه ی 126 ؛ اعیان الشیعه جلد 1 صفحه ی 60
عدالت امام
برای امام رضا علیه السلام داشتن مسئولیت های حکومتی هیچ گاه فراهم نشده است تا بتوانیم روش عملی آن حضرت را در حکمرانی و اداره ی امور عرض یابی کنیم. جز این که می توانیم از میان بیانات آن حضرت برای برخی از اصحابش که اشتیاق داشتند امام علیه السلام قدرت را به دست گیرد، تا اندازه ای به این موضوع پی ببریم.
محمد بن عباده از امام علیه السلام پرسید:
چرا آن چه را امیرالمومنین گفت تاخیر انداختی و امتناع فرمودی؟
امام علیه السلام فرمود: وای بر تو ای اباحسن من از نپذیرفتن این امر نگران نیستم.
محمد بن عباده می گوید : امام علیه السلام اندوه مرا دریافت و فرمود :
منظور تو در این کار چیست؟ اگر امر حکومت ، چنان که می گویی به ما بازگشت کند ، و تو هم آن چنان باشی که اکنون هستی ، در آن روز هم چیزی نصیب تو نخواهد شد و مانند یکی از دیگران خواهی بود .
* تحلیلی از زندگی امام رضا علیه السلام صفحه ی 58
امام علیه السلام در پاسخ خود ، نخست او را از واقع امر ، آگاه فرمود و متذکر می شود تا موقعی که امر خلافت در همه ی زمینه ها به آن حضرت منتقل نشود ، سودی در قبول و اجابت نیست و چون بر اثر این پاسخ آثار اندوه در چهره ی سائل ملاحظه می کند ، روش خود را در امر حکومت و خلافت (اگر به دست او برسد) بیان و به طور خلاصه می فرماید که در آن هنگام نزد او ، هیچ کس را بر دیگری امتیاز و برتری نیست و رعایت قانون و عدل از طرف حکومت و اجرای اصل برابری میان مردم ، امری ضروری است و در چنین حکومتی ، اختلاف طبقاتی و تبعیض میان افراد و ریختن مال به جیب دوستان و یاران وجود ندارد . بلکه همه در حقوق اجتماعی با یکدیگر برابرند . بدون این که امتیازی میان افراد وجود داشته باشد یا بر کسی به خاطر مصلحت دیگری ، ستم شود.
بیان امام علیه السلام درباره ی چگونگی روش او برای اداره ی امور امت و حکومت ، عملا انتقاد آشکاری است بر شیوه ی نظام جابر زمان که بنای آن به هیچ روی ، بر اساس عدالت و برابری استوار نبود ، بلکه بر پایه ی حفظ مصالح ویژه ای که دوام حکومت و قدرت خلیفه و یاران و پیروان او را تضمین می کرد ، قرار داشت و خون و مال و آبروی مردم و همه ی دستگاه قدرت ، در خدمت اعمال خودسرانه و هوس های ستمگرانه ی حاکم و خویشان و یارانش و از اصول عدالت و برابری که اسلام با احکام و تعالیم انسانی خود ، آن را تضمین کرده ، اثری وجود نداشت .
منبع : http://www.razavi.ir/