محمد زائرنیا را با لحظههای نابی که در عکسهایش خلق میکند، میشناسیم. کسی که از سال 1387 عکاسی را به صورت حرفهای برای حریم ملکوتی رضوی، آغاز کرده است و اعتقاد دارد حسن همجواری با امام هشتم(ع)، به آفرینش آثارش کمک شایانی کرده است. حس و حال او را نسبت به یکی از زیباترین عکسهایش میخوانیم:
«همه گروهی سفر میکردند و او تنها. اعضای کاروانهای پیادهی زائران رضوی را میگویم. تنهاییاش در جادهی طولانی قدیم نیشابور، خیلی به چشم میآمد.
با او همقدم شدیم. با جوان سی و چند سالهی اصفهانی که خنده از لبانش دور نمیشد. در آن خشکه سرمای آذر ماه، سبکبال قدم برمیداشت. انگار نه انگار توی دستش پرچمی با دو کیلو وزن پارچه و یک و نیم متر طول، دارد. پرچمی که اگر فقط چند لحظه در دست میگرفتی و با آن راه میرفتی، پاها و دستهایت بیحس میشد. با این پرچم، از خمینیشهر، چیزی حدود 600-1500کیلومتر راه را پیاده و تنها به عشق مولایش آمده بود. با دو کبوتر سپیدبال، نذر هرسالهی حرم امام مهربانیها. کبوترها تنها همقدم و همنفسش در طول سفر بودند و سند آزادی و رهاییشان با وصال مولایشان امضا میشد.
میگفت سالهاست، زائر پیادهی حریم حضرت رضا(ع) است. توشهاش پرچمی بود به نشانهی ارادت و کیف کوچکی که در آن یک لباس گرم دیگر جا گرفته بود برای تحمل شبهای سرد سفر. بغبغوی کبوترهای قفس پشت سرش، به او که همصحبتی نداشت، پشتگرمی میداد. به مرد تنهایی که10، 12 شبانهروز، جادهها، کوهها و کویرها را درنوردیده بود تا عمق ارادت، اعتقاد و خلوصش را به حضرت علیبن موسیالرضا(ع) نشان دهد».
منبع : http://photo.aqr.ir/Portal/home/