1
الصدوق قال: حدّثنا محمّد بن علىّ بن ماجیلویه قال: حدّثنا محمّد بن یحیى عن حنظلة عن میسر، قال: سمعت أباالحسن الرضاز یقول: لا یرى منکم فى النّار إثنان لا والله و لاواحد، قال: قلت: أین ذا من کتاب الله فأمسک هنیئة؟ قال: فإنى معه ذات یوم فى الطواف، إذ قال: یا میسر أذن لى فى جوابک عن مسألتک کذا. قال: قلت: فأین هو من القرآن؟ فقال: فى سورة الرحمن، و هو قول الله عزّوجلّ «فیومئذٍ لایسئل عن ذنبه [منکم] إنس و لاجانّ» فقلت له: لیس فیها (منکم) قال: إنّ اوّل من قد غیّرها ابن أروى و ذلک أنّها حجّة علیه و علی أصحابه، و لو لم یکن فیها (منکم) لسقط عذاب الله عزّوجلّ عن خلقه، إذا لم یسأل عن ذنبه إنس و لاجانّ فمن یعاقب الله إذاُ یوم القیامة.
الرحمن / 39. فضائل الشیعة1/ 41-42
صدوق از محمد بن علی بن ماجیلویه از محمد بن یحیی، از حنظله، از میسر روایت کرده است که گفت: از ابوالحسن الرضا(ع) شنیدم که میفرماید: از شما (شیعه) دو نفر در آتش (دوزخ) دیده نخواهند شد، نه به خدا، حتی یک نفر، میسر گوید: عرض کردم: این مطلب در کجای کتاب خدا آمده است؟ حضرت لختی درنگ کرد، میسر گوید: روزی با آن حضرت در طواف بودم که فرمود: ای میسر، اینک اجازه دارم که پاسخ آن سؤالات را بگویم. عرض کردم: پس بفرمایید که در کجای قرآن آمده است؟ فرمود: در سوره رحمان، آن جا که میفرماید «پس در آن روز انس و جنّی از گناهش سوال نمی شود» عرض کردم: در این آیه کلمه (از شما) وجود ندارد. فرمود: اولین کسی که آن را تغییر داد ابن اَروی بود؛ زیرا این آیه دلیلی بود بر ردّ او و یارانش اگر کلمه (از شما) در این آیه نبود معنایش این بود که عذاب خداوند عزّوجلّ از خلقش ساقط شود، (زیرا) اگر هیچ انس و جنّی از گناهانش بازخواست نشود پس روز قیامت خداوند چه کسی را کیفر میدهد؟
2
الصدوق قال: حدّثنا محمّد بن عمر الحافظ، قال: حدّثنا الحسن بن عبدالله التمیمی، قال: حدّثنى أبى قال: حدّثنى سیّدى علىّ بن موسی الرضا علیه السلام عن أبیه عن آبائه عن علىّ علیه السلام فى قول الله عزّوجلّ «و له الجوار المنشأت فى البحر کالاعلام» قال: السفن.
الرحمن / 24. عیون اخبارالرضا 2/ 66.
صدوق گوید محمد بن عمر حافظ ما را حدیث کرد که حسن بن عبداللّه تمیمی ما را روایت کرده است که گفت: پدرم مرا حدیث کرد که آقایم علی بن موسی الرضا(ع) از پدرش از پدرانش از علی(ع) روایت کرد که آن حضرت درباره این سخن خدای عزّوجلّ (و برای اوست کشتی های رونده در دریا همچون کوهها) فرمود: (مقصود از الجوار المنشآت)کشتیهاست.
3
علىّ بن إبراهیم عن أبیه عن الحسین بن خالد عن أبى الحسن الرضا علیه السلام فى قوله «الرحمن علّم القرآن» قال علیه السلام: الله علّم محمّداً القرآن، قلت: (خلق الإنسان) قال: ذلک أمیرالمؤمنین علیه السلام، قلت: (علّمه البیان) قال: علّمه تبیان کلّ شىء یحتاج الناس إلیه، قلت: «الشمس و القمر بحسبان» قال: هما یعذّبان، قلت: الشّمس و القمر یعذّبان؟ قال: سألت عن شىء فأتّقنه إنّ الشمس و القمر آیتان من آیات الله، یجریان بأمره مطیعان له، ضوؤهما من نور عرشه، و حرّهما من جهنّم. فإذا کانت القیامة عاد إلی العرش نورهما و عاد إلی النّار حرّهما، فلاتکون شمس و لاقمر، و إنّما عناهما لعنهما الله، أو لیس قد روى النّاس أنّ رسول الله صلّی الله علیه و آله قال: إنّ الشمس و القمر نوران فى النار؟! قلت: بلى، قال: أما سمعت قول الناس فلان و فلان شمسا هذه الاُمّة و نورها؟! فهما فى النّار، والله ما عنى غیرهما، قلت: «و النجم و الشجر یسجدان»قال: النجم رسول الله صلّی الله علیه و آله، و قدسمّاه الله فى غیر موضع، فقال (و النجم إذا هوى) و قال (و علامات و بالنجم هم یهتدون) فالعلامات الأوصیاء، و النجم رسول الله صلّی الله علیه و آله، قلت: «یسجدان»، قال: یعبدان، قوله «و السماء رفعها و وضع المیزان» قال: السماء رسول الله صلّی الله علیه و آله رفعه الله إلیه، و المیزان أمیرالمؤمنین علیه السلام نصبه لخلقه، قلت: «ألّا تطغوا فى المیزان» قال: لاتعصوا الإمام، قلت:«و أقیموا الوزن بالقسط»، قال: أقیموا الإمام بالعدل، قلت: «و لاتخسروا المیزان»، قال: لاتبخسوا الإمام حقّه، و لاتظلموه، و قوله «و الأرض وضعها للأنام»قال: للناس «فیها فاکهة و النخل ذات الأکمام» قال: یکبر ثمر النخل فى القمع ثمّ یطلع منه، و قوله «و الحبّ ذوالعصف و الریحان» قال: الحبّ الحنطة و الشعیر و الحبوب و العصف التین و الریحان مایؤکل منه، و قوله «فبأىّ آلاء ربّکمان تکذّبان»قال: فى الظاهر مخاطبة الجنّ و الإنس و فى الباطن فلان و فلان.
تفسیر قمّى2/ 343 - 344 ؛ و آیات در سوره الرحمن /1 - 13.
علی بن ابراهیم از پدرش، از حسین بن خالد از حضرت ابوالحسن الرضا(ع) روایت کرده است که درباره آیه شریفه «الرحمن، تعلیم داد قرآن را» فرمود: یعنی خداوند قرآن را به محمّد آموخت، عرض کردم: «انسان را خلق کرد» فرمود: (آن انسان) امیرالمؤمنین (ع) است، عرض کردم: به او بیان را آموخت) فرمود: بیان هر چیزی را که مردم به آن نیازمندند به وی آموخت، عرض کردم: «خورشید و ماه به حسابند» فرمود: یعنی عذاب میشوند، عرض کردم: خورشید و ماه عذاب میشوند؟ فرمود: حال که از این موضوع سؤال کردی، پس خوب دقت کن، همانا خورشید و ماه دو نشانه از نشانههای خداوندند که به فرمان او در حرکتند و فرمانبردار اویند، روشنایی آن دو از نور عرش خداست، و گرمایشان از دوزخ، پس چون روز قیامت شود، روشناییشان به عرش باز میگردد، و گرمایشان به آتش دوزخ، بنابر این نه خورشیدی میماند و نه ماهی، مقصود خداوند از خورشید و ماه هم آن دو ملعون هستند. آیا نه این است که مردم روایت میکنند که رسول خدا(ص) فرمود: خورشید و ماه دو نورند در آتش (دوزخ)؟ عرض کردم: چرا، فرمود: آیا نشیندهای این سخن مردم را که میگویند فلانی و فلانی خورشید و ماه این امت و نور آن هستند؟ پس آن دو در آتشند، و قصد خداوند کسی جز آن دو نفر نیست، عرض کردم: «و ستاره و درخت سجده می کنند» فرمود: مقصود از ستاره رسول خداست، خداوند در چند جا از آن حضرت به نام ستاره یاد کرده است، مثلاً فرموده است «و ستاره هنگامی که فرو رود و بر آید» و نیز فرموده است و علامت ها و بوسیله ستاره هدایت می شوند) علامات همان اوصیاء (رسول خدا) هستند، و خود رسول خدا است، عرض کردم: ( آن دو سجده می کنند)؟ فرمود: یعنی میپرستند، و آیه: «و آسمان را بلند گردانید و میزان قرار داد» مقصود از آسمان رسول خداست که خداوند او را به سوی خود بالا برد، و مقصود از میزان (ترازو) امیرالمؤمنین است که خداوند آن حضرت را برای (سنجش) خلق خود نصب کرد، عرض کردم: «که در میزان تعدّی نکنید» فرمود: یعنی از امام سرپیچی نکنید. عرض کردم: (و وزن و اندازه گیری را با عدل بپا دارید) فرمود: یعنی امام را به عدل بر پا دارید «حق امام را چنان که باید ادا کنید». عرض کردم: «و میزان را کم نکنید» فرمود: یعنی حق امام را کم مگذارید و نسبت به او حقکشی و ستم روا مدارید، و آیه: «و زمین را برای انام قرار داد» مقصود از انام، مردم است، «در آن میوه و درخت خرما با غلافهای خوشه وجود دارد» میون درخت خرما در غلاف رشد میکند و بزرگ میشود و آن گاه از غلاف بیرون میآید، و آیه«و دانه همراه برگدار و ریحان» مقصود از دانه، گندم و جو و سایر حبوبات است، و از برگدار انجیر، و از ریحان آنچه از اینها قابل خوردن است، و آیه «پس کدام نعمت پروردگارتان را تکذیب می کنید»در ظاهر خطاب به جن و انس است، و در باطن خطاب به فلانی و فلانی.
منبع : پایگاه بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی