امام رضا(ع) در معاشرت با یاران همواره متبسّم و خوشرو بود و در معاشرت نیکو سرآمد و مثال زدنى بود؛ ابراهیم بن عباس مىگفت:
«امام رضا (علیهالسلام) با سخن هرگز به هیچ کس جفا نکرد و کلام کسی را نبرید تا مگر شخص از گفتن باز ایستد. و حاجتی را که میتوانستبرآورده سازد رد نمی کرد.»
یکی از امتیازات معاشرت یاران با امام، راحتی آنان با امام بود که این نکته نشان از چیرگی صمیمت در رفتار امام با یاران بود ؛ اسماعیل بن مهران مىگوید: روزى من و احمد بزنطى در صریا خدمت امام رسیدیم و در باره سن مبارک آن حضرت بحث مىکردیم. احمد گفت: وقتى که بر امام رضا- علیه السّلام- وارد شدیم به یاد من آور تا از حضرت، سن شریفش را بپرسم. من مکرر خواستهام از سن او بپرسم اما فراموش کردهام. وقتى که خدمت حضرت رسیدیم، بر او سلام نموده و نشستیم. حضرت رو به احمد کرد و فرمود: اى احمد! چند سال دارى؟ احمد گفت: 39 سال.حضرت فرمود: ولى من 43 سال دارم.
به گفته احمد بزنطى ، روزی .حضرت رضا علیه السّلام الاغ خود را برایم فرستاد تا خدمتش برسم . در صریا خدمتش رسیدم تمام شب را آنجا بودم پس از شام خوردن فرمود رختخواب بیاندازید ، برایم بالشى طبرى و روکشى خوشبو و شاهانه و لحافى مروى آوردند پس از صرف شام، فرمود چه تصمیم دارى می خوابى. عرض کردم بلى فدایت شوم. با دست خود لحاف یا روکشى را برویم کشید بعد فرمود شبت بخیر باشد ما روى بام بودیم.
وقتى آقا پائین رفت با خودم گفتم چه مقام و موقعیتى در نزد امام علیه السّلام پیدا کردهام که هیچ کس را چنان مقامى نیست ناگاه یک نفر صدا زد: احمد! صدا را نشناختم، چیزى نگذشت که غلام آقا آمده گفت بیا خدمت مولایم، پائین رفتم دیدم آن جناب بطرف من مىآید. فرمود دستت را بده بمن. دست خود را دادم فشرد سپس فرمود امیر المؤمنین علیه السّلام بعیادت و دیدن صعصعة بن صوحان رفت وقتى خواست از جا حرکت کند فرمود: صعصعه مبادا عیادت و دیدار من از تو موجب بخود بالیدن تو شود متوجه خود باش، مثل اینکه چنین جریانى نیز براى تو پیش آمد مبادا فریب آرزو را بخورى ترا به پناه خدا می سپارم و از برایت سلامتى می خواهم.
به هنگام بیماری یاران ، امام به عیات ایشان می آمد ؛ یحیى بن محمد بن جعفر وقتی از بیماری پدرش یاد می کند از عیادت حضرت رضا علیه السلام اشاره دارد .
منبع : http://www.aqr.ir/