گفتار اول : چرا به امام رضا علیه السلام عالم آل محمد صلی الله علیه و آله می گویند مگر همه ائمه علیهم السلام از نظر علم یکسان نیستند ؟
دلیل اول : همانطورکه جزو اعتقادات ماست ائمه معصومین علیهم السلام « کلهم نور واحد » هستند و همه یکپارچه یک حقیقت هستند. ائمه به صورت الهام که نوعی از مسیر وحی است با عالم غیب در ارتباطند و هرگاه اراده کنند دریافت علم برای ایشان محقق می شود. اما این که امام رضا علیه السلام در بین ائمه علیهم السلام به این لقب ممتاز شده اند مربوط به بحث تجلی خاص است و همه علوم برای همه ائمه علیهم السلام به یک صورت است، اما اینکه امامی به یک صفت مشهور می شود به لحاظ خصوصیات زمانی و مکانی خاص ایشان است. امام علیه السلام در عصری زندگی می کردند که توانستند آن همه معارف بلند توحیدی و فقهی و مسائل اجتماعی بخصوص شناخت پروردگار متعال و پیامبر صلی الله علیه و اله را برای مردم تبیین نمایند و ما از برکت معارف رضوی می بینیم که در عیون اخبارالرضا چقدر مسائل سنگین و با ارزش ذکر شده است.
موارد بسیاری در مسائل فقهی از آن حضرت بیان شده است و از این جهت ایشان به عالم آل محمد (ص) ملقب شدند، به واسطه اینکه ایشان کلام ائمه قبل از خویش را تشریح کردند ، مواردی بوده که کلماتی از امیرالمومنین علیه السلام و دیگر ائمه علیه السلام در محضر ایشان خوانده می شد و مردم تلقی درستی نسبت به آن مطلب نداشتند و حضرت با بیانات کافی و شافی خود گره از فهم این مطالب بر می داشتند؛ همچنین در مباحث معرفتی، حضرت معارف توحیدی را چقدر زیبا بیان نموده اند و اگر این بیانات نبود، این مقدار معارف توحیدی گسترش پیدا نمی کرد؛ آنقدر از امام علیه السلام معارف بلندی صادر شد که جناب صدوق با اینکه کرسی تدریس برای چهار فرقه اهل سنت داشتند، اما درس را رها کرد و از بغداد به ایران آمدند تا روایاتی که از ایشان نقل می شد را جمع آوری کنند و این مطالب را تحت عنوان چند کتاب گردآوری نمودند.
دلیل دوم : عصر علمی زمان امام علیه السلام و برگزاری مناظرات
پس از آنکه امام رضا علیه السلام بعد از پدر مسئولیت رهبرى و امامت را به عهده گرفت، نخستین مسافرت را از مدینه به بصره آغاز فرمود تا بتواند به طور مستقیم با پایگاه هاى مردمى خود دیدار کند و درباره همه کارها به گفتگو پردازد . عادت او چنین بود که پیش از آنکه به منطقه اى حرکت کند، نماینده اى به آن دیار گسیل می داشت تا مردم را از ورود وى آگاه کند تا وقتی وارد می شود مردم آماده دیدار او باشند. سپس در اجتماعات مردمی درباره امامت و رهبرى خود با مردم گفتگو می فرمود. آن گاه از آنان می خواست تا از او پرسش کنند تا پاسخ آنان را در زمینه هاى گوناگون معارف اسلامی بدهد. سپس می خواست که با دانشمندان علم کلام و اهل بحث و سخنگویان، همچنین با دانشمندان غیرمسلمان ملاقات کند تا در همه باب مناقشه به عمل آوردند و با او به بحث و مناظره پردازند. پس از پایان کار به مردم کوفه خبر می داد که تا سه روز دیگر نزد آنان خواهد بود و با پایگاه هاى خود تماس می گرفت و با بحث کنندگان و متکلمان و یهود و نصارى و کسانی که در آن زمان در جهان اسلام یک خط فکرى داشتند، تماس می گرفت تا در هر باب گفتگو کنند. به گروه اخیر از آن روى توجه مى فرمود و به جنبش و افکارشان اهمیت میداد که از راه ترجمه ها و مجادله هاى کلامى، توجه جهان اسلام را بخود جلب کرده بودند.
امام علیه السلام در این مسافرت ها با همه گروه ها و مکتب هاى علمى، بحث ها و گفتگوهاى متعدد می داشت. محمد بن عیسی یقطینی گوید : «مسائلی که از امام علیه السلام مى پرسیدند گرد آوردم، به هیجده هزار مساله رسید که به آنها پاسخ گفته بود.» ابراهیم بن عباس صورى می گوید: «هرگز ندیدم که از رضا علیه السلام پرسشى کنند و او پاسخ آنرا نداند.»
پدران امام رضا علیه السلام به همه این فعالیت هاى آشکار مبادرت نمی کردند. آنان شخصا به مسافرت نمى رفتند تا بتوانند بطور مستقیم و آشکار با پایگاه هاى مردمی خود تماس حاصل کنند. اما در مورد امام رضا علیه السلام مسئله امرى طبیعى بود. زیرا دراین مرحله پایگاه هاى مردمی بسیار شده بود و نفوذ مکتب امام على علیه السلام از نظر روحی و فکرى و اجتماعی در دل مسلمانان که با امام رضا علیه السلام به طور آگاهانه همیارى می کردند افزایش یافته بود. اما حادثه اى روى داد.گروهی از یاران امام علیه السلام میان این تحول و دگرگونی ظاهرى که در خط پدران او بود، با شرایط و اوضاع جدید نتوانستند رابطه اى برقرار کنند و ازین روى بود که اعتراضاتی به امام علیه السلام وارد مى آوردند. علاوه بر بحث و مناظره خود حضرت با گروه ها و مکتب های مختلف، مامون نیز در سیاست مزورانه ى خود علیه امام علیه السلام، توطئه هاى دیگرى اندیشیده بود. او که از عظمت مقام معنوى امام در جامعه رنج مى برد مى کوشید با روبرو کردن دانشمندان با آنحضرت، و به بهانه بحث و مناظره ى علمی و استفاده از دانش امام علیه السلام شکستی بر آن گرامى وارد سازد تا شاید بدین وسیله از محبوبیت او در جامعه بکاهد و در نظر مردم امام علیه السلام را بی مایه و بی مقدار سازد، اما این خدعه و مکر مامون نتیجه یى جز افزایش عظمت امام علیه السلام و شرمسارى مامون نداشت و آفتاب دانش الهی امام علیه السلام در مجالس علمی چنان مى درخشید که خفاش مزورى چون مامون را هر بار در آتش حسد کورتر مى ساخت. شیخ صدوق فقیه و محدث بزرگوار شیعه که پیش از هزار سال پیش مى زیسته است، مى نویسد: «مامون از متکلمان گروه هاى مختلف و گمراه افرادى را دعوت می کرد، و حریص بر آن بود که آنان بر امام غلبه کنند و این به جهت رشک و حسدى بود که نسبت به امام علیه السلام در دل داشت. اما آن حضرت با کسی به بحث ننشست جز آن که در پایان به فضیلت امام علیه السلام اعتراف کرد و به استدلال امام علیه السلام سر فرود آورد.» نوفلى مى گوید: مامون عباسی به فضل بن سهل فرمان داد سران مذاهب گوناگون همچون جاثلیق (رئیس اسقفان مسیحى) و راس الجالوت (رئیس علماى یهود) و بزرگان صابئین (فرشته پرستان یا ستاره پرستان یا کسانی که به نبوت و شریعتی ایمان نداشتند) و هربذ اکبر (معرب « هربد » است و به خادم آتشکده و قاضى گبران و آتش پرستان گفته مى شود و پیروان زرتشت) و نسطاس رومى (پزشک رومى) و متکلمان (کسانی که در علم عقائد مهارت داشتند) را جمع کند. فضل ایشان را گرد آورد. مامون به وسیله ى یاسر متصدى امور امام رضا علیه السلام از امام علیه السلام تقاضا کرد درصورت تمایل با سران مذاهب سخن بگوید و امام علیه السلام پاسخ داد فردا خواهم آمد. چون یاسر بازگشت امام به من فرمود: «اى نوفلى ! تو عراقی هستى و عراقی هوشیار است از اینکه مامون مشرکان و صاحبان عقائد را گردآورده است چه مى فهمى؟» گفتم: فدایت شوم مى خواهد شما را بیازماید و میزان دانش تان را بشناسد. فرمود: «آیا مى ترسی آنان دلیل مرا باطل سازند؟» گفتم: نه به خدا سوگند هرگز چنین بیمی ندارم و امید مى دارم خدا تو را بر آنان پیروز گرداند. فرمود: « اى نوفلى ! دوست دارى بدانی مامون چه وقت پشیمان مى شود؟» گفتم: آرى. فرمود: «آنگاه که من بر اهل تورات با تورات شان، و بر اهل انجیل با انجیل شان، و بر اهل زبور با زبورشان، و بر صابئین با زبان عبرى خودشان، بر هربذان با زبان پارسی شان، و بر رومیان با زبان خودشان، و بر اصحاب مقالات با لغت شان استدلال کنم و آنگاه که هر دسته یی را محکوم کردم و دلیلشان را باطل ساختم، و دست از عقیده و گفتار خود کشیدند و به گفتار من گراییدند، مامون درمى یابد مسندى که بر آن تکیه کرده است حق او نیست و در این هنگام مامون پشیمان مى گردد و بعد امام علیه السلام فرمود و لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم . . . »
در عصر امام رضا علیه السلام در مرحله اول علمای دینی پرچمدار تحول علمی بودند و بعد مأمون با هر نیتی که داشت در ترجمه کتابهای یونانی کوشش فراوانی کرد. نهضت ترجمه تأثیر فراوانی در شکوفایی علمی مسلمانان گذاشت، اما این تأثیرگذاری عاری از مسایل نگران کننده نبوده است؛ چرا که مترجمان متعصب فرق غیر اسلامی مانند زرتشتیان که کار ترجمه را انجام می دادند در کار خود حسن نیت نداشتند. عده ای هم سعی داشتند از بازار داغ ورود علوم بیگانه برای نشر عقاید خود استفاده کنند، لذا متون ترجمه شده خالی از خرافات و عقاید انحرافی نبود.
این وضعیت به وجود آمده مسؤولیت امام رضا علیه السلام را چند برابر کرد، چون ایشان باید مردم را از این ورطه نجات می دادند.
عقلگرایی مفرط که نتیجه توجه بیش از اندازه به مباحث عقلی کتابهای یونانی بود، بسیاری از مسلمانان را به معتزله سوق داد. البته نقش مأمون در این راستا بسیار مهم بوده است.
عقلگرایی محض در آن زمان تا جایی پیشرفت که عده ای گمان کردند تنها عقل است که سرچشمه معرفت است و خود را از وحی بی نیاز می دانستند.
دکتر طه حسین اندیشمند مصری در همین رابطه می گوید: همین عقلگرایی افراطی بود که درهای اختلاف را به روی مسلمانان گشود. هر جمعیتی به استدلال های واهی استناد کردند، بدین وسیله شمار فرق اسلامی از هفتاد هم گذشت.
این وضعیت وظیفه خطیر امام رضا علیه السلام را روشن تر می سازد. از این روست که می بینیم امام رضا علیه السلام در راستای تصحیح افکار مسلمانان به تبیین معارف دین می پردازد و با شرکت در جلسات مناظره و استفاده از بهترین شیوه ها در بیان عقاید دین راه و روش ترسیم حقایق دینی و تحقیق و تتبع را به دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان آموزش می دهد تا مسلمانان را از خطر انحراف نجات دهند.»
در یک نگاه کلی عصر امام علیه السلام به سطح مطلوبی از توسعه رسیده بود که عاری از انحرافات و خرافات عقیدتی نبود. لذا امام رضا علیه السلام باید با ایستادگی در برابر این عقاید به ارشاد اهل علم می پرداختند.
دلیل سوم :
این لقب را امام کاظم علیه السلام بر زبان جارى ساخت و آنرا به فرمایش پدر گرامی اش امام صادق علیه السلام مستند مى ساخت؛ اسحاق بن موسی برادر امام رضا علیه السلام مى گفت: پدرم به فرزندانش مى فرمود: «هَذَا أَخُوکُمْ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى عَالِمُ آلِ مُحَمَّدٍ فَاسْأَلُوهُ عَنْ أَدْیَانِکُمْ وَاحْفَظُوا مَایَقُولُ لَکُمْ فَإِنِّی سَمِعْتُ أَبِی جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ علیه السلام غَیْرَ مَرَّةٍ یَقُولُ لِی إِنَّ عَالِمَ آلِ مُحَمَّدٍ لَفِی صُلْبِکَ وَ لَیْتَنِی أَدْرَکْتُهُ فَإِنَّهُ سَمِیُّ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلِیٍّ ؛ این برادر شما على، عالم آل محمد است. مسائل خود را از وى بپرسید و مطالب او را نگهدارى کنید. من از پدرم جعفر بن محمد شنیدم مکرر مى گفت : عالم آل محمد صلی اللّه علیهم اجمعین در صلب تو است؛ کاش من او را مى دیدم. وى با امیرالمومنین هم نام است و علی نام خواهد داشت » .
این لقب را که امام کاظم علیه السلام به ایشان دادند از آن جهت بود که حضرت عصر و زمان امام رضا علیه السلام را می دیدند و می دانستند مامون فرد عالمی است و می خواهد از طریق علمی با امام مقابله کند و امام رضا علیه السلام با علمشان جلو او و انحرافات مسلمانان را خواهند گرفت و در عین حال باعث رشد اسلام می شوند.
دلیل چهارم : نقش امام رضا علیه السلام در تولید علم
توجه مسلمانان در عصر امام رضا علیه السلام به تولید علم به چند دلیل بوده است: یکی از عوامل توسعه علمی در عصر امام رضا علیه السلام همان بحث نهضت ترجمه است که به آن اشاره شد. قطعاً وقتی ترجمه کتابهای بیگانه با دامنه ای وسیع در محیط جامعه اسلامی رواج پیدا کند، فواید علمی فراوانی خواهد داشت که مهمترین آنها نقد و بررسی کتابهاست که همین نقدها و ارزیابی ها باعث باز شدن باب های علم شد و دانشمندان اسلامی در بعضی از علوم به شکوفایی هایی دست یافتند و فرآورده های ارزشمندی پیرامون مباحث مطروحه کسب نمودند که در آن متون یافت نمی شد. این مسأله یکی از عللی بود که اهل علم آن زمان را به سمت تولید علم کشاند.
ورود دانشمندان سایر بلاد به جامعه اسلامی نیز به توسعه علمی جامعه مسلمانان کمک کرد. محافل علمی که توسط این دانشمندان تشکیل می شد، مسلمانان را به تولید علم ترغیب می کرد. علت دیگر عملکرد مأمون عباسی در تشکیل جلسات علمی در خراسان و دعوت از دانشمندان مختلف به خراسان بود. همچنین وی مبالغ هنگفتی در ترجمه کتابهای یونانی هزینه کرد.
برخی از اهل نظر معتقدند مأمون انگیزه هایی غیر از توسعه علمی داشته است. به عقیده ایشان مغلوب کردن امام رضا علیه السلام در این جلسات و معرفی خود به عنوان شخصیت سیاسی طرفدار علم از جمله دلایل وی برای تشکیل جلسات مناظره علمی بوده است چرا که مأمون پس از شهادت حضرت رضا علیه السلام دیگر حاضر نشد تا به تشکیل این جلسات بپردازد.
در واقع مأمون با تشکیل این جلسات قصد داشت تا علاوه بر تخریب چهره علمی حضرت رضا علیه السلام که به لحاظ علمی بر جامعه اسلامی سایه افکنده بود، به تحکیم پایه های حکومت خود بپردازد. اما به هرحال مأمون با هر نیتی که به این اقدامات دست زد باعث رویکرد جامعه اسلامی عصر خود به توسعه علمی شده است.
اما اصلی ترین گزینه در این راستا وجود امام رضا علیه السلام به عنوان عالم آل محمد صلی الله علیه و آله بوده است. ایشان با توجه به برخورداری از قدرت تکلم در حوزه های مختلف علمی به عنوان شخصیت منحصر به فرد علمی در عصر خود و البته اعصار پس از خود شناخته شدند؛ بطوری که در هر حرکت علمی به عنوان منشأ اثر و تحول در آن حوزه حضور داشتند. تأثیر حضور ایشان در توسعه علمی و تولید علم در آن دوران غیر قابل انکار است.
طرح مسایل علمی که تا آن زمان از جانب کسی مطرح نشده بود، ارایه نظرات جدید و راهکارهای علمی در رشته های مختلف طبیعی و نیز در مباحث نظری و اندیشه ای، ورود اهل نظر را به حوزه تتبع و تحقیق شدت بخشید. لذا حضور مؤثر امام رضا علیه السلام باعث تحولی شگرف و جهشی بزرگ در عرصه تولید علم شد.
گفتار دوم : امام رضا علیه السلام چه نقشی در جهت دهی فکری و سالم سازی افکار اندیشمندان جامعه ایفا کردند؟
وجود فرق فکری مختلف در عصر امام رضا علیه السلام، نیاز جامعه آن روز را به وجود حضرت رضا علیه السلام روشن می سازد. حضرت رضا علیه السلام نیز در این راه اقدامات مؤثری انجام دادند. مسافرت های ایشان به بصره و کوفه برای پاسخگویی به عقاید باطل برخی فرق فکری یکی از این اقدامات است. کارآمدترین اقدام ثامن الحجج علیه السلام در وضعیت آن روز با توجه به آشفتگی های موجود، ترویج فرهنگ دینی و عقاید اصیل اسلامی با ارایه طرق شناخت حق و باطل و اقدام به یک کار معرفت شناختی در خصوص عقاید رایج و در راستای تثبیت عقاید حق بود.
یکی دیگر از اقدامات امام هشتم علیه السلام که در هدایت فکری مسلمانان مؤثر بود؛ ایجاد فضای علمی مناسب برای ارایه طرح و نظرات و اندیشه های مخالفان بود. با توجه به اینکه جامعه آن روز مملو از آرا و نظرات صحیح و سقیم بود و اهل علم با این آرا درگیر بودند، طبعاً اگر بطلان آن نظرات و اندیشه ها ثابت نمی شد، درصد تأثیرپذیری اهل علم از آن نظرات بیشتر می شد و تأثیر عمیقی بر نوع تفکر مردم می گذاشت. برای رهایی از چنین وضعیتی لازم بود اندیشه های مخالف مطرح و مورد نقد و بررسی منطقی و علمی قرار گیرد. عملی شدن این امر مستلزم ایجاد فضای مناسب علمی در سایه آزادی بیان و اندیشه است. امام رضا علیه السلام با اهتمام به همین روش و نقد آرای مخالفان تأثیر شگرفی در نگرش صحیح و منطقی مسلمانان در باب تحقیق گزاره های دینی و علمی و حتی نظرات ارایه شده گذاشتند.
یکی دیگر از موارد تأثیرگذاری امام رضا علیه السلام بر نوع تفکر جامعه آن زمان القای این نکته بود که دفاع از هر عقیده ای باید بر اسلوب منطق و روش عقلانی باشد. به عبارت دیگر دفاع عقلانی از یک مدعا امری بود که امام رضا علیه السلام در موارد متعدد آنرا مورد توجه قرار می داد.
با این رویکرد صاحب هر عقیده ای برای اثبات آن باید آن را با اسلوب منطقی منطبق می کرد. همه طرف های گفتگو در این امر مشترک بودند. در واقع این قاعده مناظره توسط حضرت رضا علیه السلام در جلسات مناظره پایه ریزی شد و نتیجه آن بسته شدن مغالطه و سفسطه در اثبات عقاید بود.
جامعه علمی در شناخت افکار و اندیشه های مختلف، آنرا با عقل محک می زد و همین مسأله باعث شد تا بسیاری از مذاهب و اندیشه های رایج آن دوران باطل شناخته شوند .
این مسأله بزرگترین تأثیر امام رضا علیه السلام در نگرش فکری جامعه آن دوران بود. در واقع امام علیه السلام جامعه خود را در مقابل این آرا واکسینه کردند.
تأثیر دیگری که بسیار مهم است ، مربوط به حوزه عمل است. امام رضا علیه السلام با شرکت در جلسات مناظره ای که قبل از دوران ولایتعهدی خود تشکیل می داد یا در دوران ولایتعهدی توسط مأمون برگزار می شد، عملاً روش منطقی بحث و مناظره و تحقیق و تتبع را نشان دادند و با ارایه آزادانه اندیشه های مخالف صاحبان ادیان مختلف، و پاسخگویی عقلانی و با استفاده از نظرات خود آنها که باعث مغلوب شدن آنها شد، نگرشی سالم در اهل نظر ایجاد کردند.
گفتار سوم : در خصوص سالم سازی محیط فکری توسط امام رضا علیه السلام و اثرگذاری ایشان بر جامعه علمی نقش ایشان در تولید علم چیست ؟
نقش حضرت رضا علیه السلام ایجاد نهضت علمی از جهات مختلف قابل توجه است. بیانات ایشان در امور مختلف مثل توحید، پیدایش زمین،پزشکی، فقه، حدیث، فلسفه احکام و مباحث اخلاقی، حاکی از گستردگی معلومات ایشان بوده است.
مسلماً شخصی با این گستردگی در علم و بینش، تأثیر شگرفی بر توسعه علمی جامعه خود خواهد گذاشت. به خصوص اینکه امام علیه السلام به لحاظ اجتماعی بسیار فعال عمل کردند و خود شخصاً به ارایه راهکار و نظرات خود پرداختند. احاطه ایشان به علوم پزشکی، بهداشت عمومی و میکروبیولوژی نمونه بارز این مسأله است که تأثیر بسزایی در علم پزشکی و بهداشت عمومی آن عصر گذاشت. چرا که تا آن زمان دانش پزشکی صورت علمی نداشت و این حرکت عظیم علمی امام علیه السلام در 1200 سال پیش نقطه جهشی برای توجه اندیشمندان به علم در حوزه های مختلف شد. خصوصاً وقتی این قواعد با کشفیات علمی منطبق شد. استفاده بهینه از فرصتهای موجود در تبیین معارف و تبلیغ دین و ترویج مسایل علمی از عمده فعالیتهای امام رضا علیه السلام در تولید علم به شمار می رود.
منبع : http://rezvanelm.aqr.ir/