(فصلنامه فرهنگی اجتماعی ژرفای آفتاب - حسین لطیفی)
چکیده
پس از شهادت موسی بن جعفر علیه السلام میان اصحاب و شیعیان آن حضرت پراکندگی و اختلاف نظر پدید آمد و در قبال معتقدان به امامت فرزندش علی الرضا علیه السلام، جریان های منحرفی شکل گرفت که خط امامت را به امام موسی بن جعفر علیه السلام پایان یافته می دانستند و بدین سان رد این جریان ها و اثبات امامت علی بن موسی علیه السلام و تداوم خط ولایت ، از اهمیت خاصی برخوردار شد . آنچه در پی می آید بررسی و تبیین ادله اثبات امامت آن حضرت می باشد .

کلید واژگان: امامت، نصوص امامت، راه تعیین امام، اثبات امامت، امام کاظم علیه السلام، امامت امام رضا علیه السلام
مقدمه
امامت و خلافت، واژه ای نام آشنا در نزد مسلمانان است و در مورد ضرورت وجود آن، تمام فرق اسلامی هم عقیده اند، ولی اختلاف درنحوه و چگونگی انتخاب زعامت و رهبری امت اسلامی بعد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است .
اهل سنت امامت را به عنوان منصبی از جانب خداوند باور ندارند. به باور اینان انتخاب زعامت و رهبری جامعه امری گزینشی است . آنها رهبری سیاسی را از رهبری اعتقادی جدا می کنند و به همین دلیل است که اجماع مسلمانان را در انتخاب رهبری واطاعت و پیروی از آن را حجت می دانند اما در باور شیعیان، امامت به معنی خلافت و رهبری پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است و تنها به کسی که منصوص از طرف خدا و پیامبر او باشد «امام» گفته می شود. از این رو، امامت را تداوم نبوت می دانند و معتقدند که وظیفه امام در جامعه تنها مدیریت و زمامداری مسلمانان که تنها یکی از شئون امامت است نیست؛ بلکه مسئولیت هدایت و رهبری عمومی جامعه در امور دینی و دنیوی به این عنوان که او جانشینی پیامبر خداست و بر عهده اوست . دلیل بر ضرورت امام در میان جامعه، همان ضرورت نبوت است پس به همان صورت که باید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در دریافت وحی و ابلاغ آن مصون از خطا و لغزش باشد بعد از او نیز کسی که مجری این دستورهاست باید همین ویژگی را داشته باشد . بدیهی است که این ویژگی را مردم در نمی یابند تا انتخابشان مصون ازخطا باشد بلکه این انتخاب تنها از خدا و پیامبر اوست که به این امر آگاه ترند، چرا که امامت منصبی الهی و موهبیت از جانب خداست و در هندسه معرفتی تشیع، امری شخصی و انتخابی از سوی مردم نیست . امام رضا علیه السلام در بیانی لطیف و ژرف به این حقیقت تصریح کرده، می فرماید :
آیا مردم به قدر و ارزش امامت و موقعیت آن در بین امت آگاهند تا انتخاب آنان در آن مورد ، قابل قبول باشد ؟ امامت، قدرش والاتر و شانش بزرگتر، کرانه هایش دورتر و عمقش ژرف تر از آن است که مردم با خرد خود، به آن دست یابند، یا به آراء و عقاید خود در آن را دریابند. یا بتوانند با انتخابی درست امامی برگزینند.[1]
همان گونه که روشن است ، بیان امام، منصب امامت را مانند مقام نبوت منصبی الهی است که باید امام نیز از جانب خداوند تعیین گردد و به وسیله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، یا امام قبلی به مردم معرفی شود چنان که امام علی علیه السلام مطابق با آیه تبلیغ در غدیر خم به وسیله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مردم معرفی شد و امامان بعدی نیز، علاوه بر آنکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، برابر احادیث موجود در کتب شیعه و اهل سنت ، امامان بعد از خود را تا امام دوازدهم با مشخصات کامل نام برده است ، هر امامی نیز امام بعد از خود را با نص صریح و قطعی معرفی می کرده است .
دلایل امامت علی بن موسی الرضا علیه السلام
با صرف نظر از شمول آیات قرآن مانند آیه ولایت[2]، آیه تبلیغ[3]، آیه اکمال دین[4] ، آیه تطهیر[5] و مانند آن که بر امامت ائمه معصومین دلالت دارند دلایلی نیز وجود دارد که بر اثبات امامت هر یک از ائمه دلالت دارند ، تصریح امام معصوم علیه السلام به امامت جانشین خود، اصل افضلیت، علم و دانش، پیراستگی از عیوب جسمی و روحی، حدیث دوازده خلیفه و بسیاری از احادیثی که در کتب فریقین آمده و معمولا در بحث امامت عامه مطرح می شوند از جمله این دلایل اند. اینک در این مجال برخی از این دلایلی را که می تواند به اثبات امامت امام رضا علیه السلام کمک کند یادآور می شویم.
دلیل اول: تصریح پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم
یکی از مهم ترین و متقن ترین دلایل اثبات امامت علی بن موسی الرضا علیه السلام روایاتی است که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است. حدیث معروف به دوازده خلیفه از جمله این روایت است . این مجموعه از روایات[6] در کتاب های روایی شیعه و اهل سنت با بیان هایی گوناگون آمده است که ملاحظه آنها هرگونه تردیدی می زداید و صدور چنین بشارتی را از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سل به مرز اطمینان و یقین می رساند.
از آن رو که طرح تفصیلی این روایات در این مقاله نمی گنجد، تنها به یک روایت از احادیث دوازده خلیفه بسنده می کنیم و آن همان روایتی روشن است که ابراهیم بن محمد جوینی شافعی، از طریق مجاهد و او از ابن عباس نقل کرده که گفت : فردی یهودی به نام «نعثل» نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمد و چنین گفت : یا محمد! از تو چیزهایی می پرسم که مدتی است در ذهن من خلجان می کند اگر جواب قانع کننده ای دادی، به دست تو مسلمان خواهم شد . حضرت فرمود: بپرس ای اباعماره! سوال کرد : وصی تو کیست ؟ چون هیچ پیامبری نیست مگر آنکه وصیی دارد و پیامبر ما موسی بن عمران، به یوشع بن نون وصیت کرد . حضرت فرمود: جانشین من علی بن ابی طالب است سپس دو سبط من، حسن و حسین، انگاه نه امام که از تبار حسین هستند که عبارتند از : علی فرزند حسین ، پس از علی فرزندش محمد، پس از او فرزندش جعفر ، سپس فرزندش موسی، پس از او فرزندش علی الرضا، سپس فرزندش محمد، آنگاه فرزندش علی، پس از او فرزندش حسن و بعد از او فرزندش مهدی امام خواهند بود. این دوازده نفر به عدد نقبای بنی اسرائیل می باشند.[7] و همچنین در این باره از جابر بن عبدالله انصاری نقل است که گفت : هنگامی که آیه شریفه یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم ...[8] بر پیغمبر اکرم نازل شد، عرض کردم: ای رسول خدا! خداو پیامبر را می شناسیم . این « اولوالامر» که پیروی از ایشان هم پای اطاعت از شما قرار گرفته است کیستند؟ فرمود: جابر! آنان جانشیان ایشان علی بن ابی طالب است آنگاه حسن و حسین ، سپس علی بن الحسین ، پس از وی محمد بن علی که در تورات به باقر شهره است ...، تو زمان او را درک کن. سپس جعفر بن محمد صادق است . پس از او به ترتیب: موسی بن جعفر، علی بن موسی ، محمد بن علی، علی بن محمد و حسن بن علی خواهند آمد...، در پایان هم نام و هم کنیه من است ، یعنی حجت خدا در زمین و بقیه الله در میان بندگان، فرزند حسن بن علی، همو که خدا به دست وی یاد خود را در خاور و باختر می گستراند، همو که از پیروان و شیعیانش پنهان می شود و غیبتی خواهد داشت که هر کس خدا دلش را برای ایمان به آزمون کشد ، امامت او را می پذیرد.[9]
دلیل دوم : تصریح امام کاظم علیه السلام به امامت امام رضا علیه السلام
طبق بینش مکتب تشیع که هر امامی باید به وسیله امام معصوم پیش از خود تعیین شود، ائمه ما یکی پس از دیگری به امامت امام پس از خود تصریح کردند. امام کاظم علیه السلام نیز به مناسبت های مختلف و در موارد گوناگون، به شناساندن امام بعد از خود، پرداخته و به امامت فرزندش علی الرضا علیه السلام تصریح کرده است .
علامه مجلسی در فصل دلایل امامت امام رضا علیه السلام، چهل و هشت روایت [10] را نقل کرده است که مفادشان حاکی از این است که امام موسی بن جعفر علیه السلام فرزند خود علی را به عنوان وصی و جانشین بعد از خود معرفی کرده است . از مجموع این احادیث به چند مورد بسنده می شود:
1- از جمله روایاتی که در این باره از امام کاظم علیه السلام روایت شده است ، روایت داوود رقی است که می گوید: به موسی بن جعفر عرض کردم پدرم فدای تو باد، من به سن کهولت رسیده ام و می ترسم پیش آمدی برایم روی دهد و دیگر شما را نبینم، لذا می خواهم مرام از امام بعد از خود خبر دهید . حضرت فرمود: پسرم علی امام بعد از من است.[11]
2- نصر بن قابوس می گوید : به موسی بن جعفر علیه السلام عرض کردم: من از پدرت پرسیدم که امام پس از شما کیست شما را معرفی کرد و هنگامی که آن حضرت رحلت فرمود مردم پراکنده شدند ولی من و یارانم به شما معتقد شدیم ، استدعا دارم شما نیز امام پس از خود را به من معرفی فرمایید امام فرمود: فرزندم علی.[12]
3- زیاد بن مروان قندی که خود از واقفان بود، گوید: خدمت ابوابراهیم (امام کاظم علیه السلام) رسیدم، فرزندش ابوالحسن نیز نزد او بود به او اشاره کرد و فرمود: ای زیاد! این فرزند من، گفته هایش گفته من ، نوشته هایش نوشته من و فرستاده اش به سوی شما، نماینده من است . هرچه گوید ، حق همان است .[13]
4- داود بن ذربی گوید: خدمت امام کاظم علیه السلام رسیدم، اموالی که در اختیار داشتم تقدیم آن حضرت کردم اما او تنها بخشی از آن را پذیرفت، پرسیدم: چرا همه را قبول نکردید؟ فرمود: یادت باشد امام شما در زمان خود آن را از شما مطالبه خواهد کرد . این بود تا اینکه امام کاظم علیه السلام به شهادت رسید، بعد از چند روز این حادثه بود که فرزندش ابوالحسن الرضا علیه السلام آن مال را از من مطالبه کردند و من نیز بر حسب وظیفه و فرموده امام کاظم علیه السلام آن را به ایشان تسلیم کردم.[14]
5- علی بن یقطین گوید: خدمت امام کاظم علیه السلام بودم و فرزندش علی هم نزد او بود . موسی بن جعفر فرمود: ای فرزند یقطین ! این فرزندم علی ، سرور فرزنانم است و من کنیه خود را به او بخشیدم . هشام بن سالم که این را از امام شنید دست بر پیشانی خود زد و گفت : به خدا سوگند که این سخن امام نوعی خبر از مرگ خود بود.[15]
6- حسین بن بشیر گوید: همان گونه که رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم در روز غدیر خم، علی بن ابی طالب علیه السلام را معرفی فرمود، امام کاظم علیه السلام نیز برای ما فرزندش علی را به عنوان امام بعد از خود معرفی کرد . ایشان به اهل مدینه و مردمان حاضر در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خطاب کرد و فرمود: ای مردم ! این وصی و پیشوای پس از من است .[16]
دلیل سوم: تصریح نیاکان امام رضا علیه السلام به امامت آن حضرت
افزون بر اینکه امام موسی بن جعفر علیه السلام، به امامت فرزندش علی الرضا علیه السلام تصریح کرده و آن حضرت را به جانشینی خود معرفی نموده است ده ها حدیث در این زمینه وجود دارد که نیاکان امام رضا علیه السلام نیز بر امامت آن حضرت تصریح کرده اند. موارد زیر از خیل این احادیث اند:
1- امام علی بن ابی طالب علیه السلام در حدیثی طولانی فرمود: این پیمانی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از من ستانده و فرموده که این امر را دوازده امام به پایان می رسانند...، و در ادامه فرمود: پس از موسی، فرزندش علی که او را رضا می خوانند آن پیمان را بر عهده می گیرد .[17]
2- امام حسن علیه السلام به نقل از پدرش علی بن ابی طالب علیه السلام آورده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به آن حضرت فرمود: یا علی ! تو وارث علم و حکمت و امام بعد از من هستی و بعد از تو فرزندت حسن و بعد از او فرزندت حسین، بعد از او فرزندش علی تا نه امام از فرزندان او جانشین من خواهند بود. پدرم از رسول خدا پرسید: اسامی آنهاچیست ؟ پیامبر فرمود: علی، محمد، جعفر، موسی، علی، محمد، علی ، حسن و مهدی[18]
3- امام حسین علیه السلام فرموده است : پشیوا وجانشین پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم امیرالمومنین علیه السلام است ، سپس برادرم حسن و پس از ایشان من و نه تن از فرزندان من که به ترتیب عبارتند از فرزندم علی، فرزند او محمد، فرزند او جعفر، پسرش موسی و پس از او فرزندش علی و ...[19]
4- امام سجاد علیه السلام فرمود: این نسخه ای از آن لوحی است که خداوند متعال به پیامبر خود هدیه داد و در آن نام پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم و امیرالمومنین علی ... امام کاظم علیه السلام و فرزندش علی معروف به رضاست .[20]
5- امام باقر علیه السلام فرمود: امامان پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دوازده تن هستند . نخست علی علیه السلام ... موسی بن جعفر علیه السلام و آنگاه فرزندش علی معروف به رضاست. [21]و نیز در کتاب الغیبه شیخ طوسی روایت شده است که جابر جعفی از امام باقر علیه السلام درباره تاویل آیه « ان عده الشهور عندالله اثنا عشر شهرا...» پرسید، امام نفسی عمیق کشید و فرمود: ... دوازده ماه همان دوازده امام اندو سپس در ادامه دوازده امام را نام بردند.[22]
6- از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: من به فرزندم موسی که جانشین من است وصیت کرده ام، پرسیدند: پس از او کیست ؟ فرمود: فرزندش علی که به رضا شهرت دارد و در سرزمینی دور به نام خراسان دفن خواهد شد .[23]
دلیل چهارم : تصریح امام رضا علیه السلام به امامت خود
امام رضا علیه السلام بعد از شهادت پدرش که در سال 183 ق رخ داد ، در سن 35 سالگی عهده دار زعامت و امامت شدند . آن حضرت در دوران امامت خود، دو دوران پر فراز و نشینی را سپری کردند . در دوره نخست به طور جدی با فرقه های منحرف درگیر بودند و به طور خاص با فرقه واقفیه که پیکان حمله خویش را به اصل امامت نشانه رفته بودند . دوره دوم که از آن به ماجرای ولایتعهدی یاد می شود هر چند کوتاه بود ولی تاثیری شگرف در شکل گیری و استحکام بنیاد فکری و عقیدتی جامعه شیعی داشت ، چرا که امام از این فرصت طلایی بیشترین استفاده را کردند و توانستند در احیای معارف دین و نشر معارف اهل بیت علیهم السلام گام هایی بلند و ارزشمند بردارند.
از جمله مسایلی که بیشترین مطالب درباره آن مطرح نمودند، موضوع اصل امامت بود. ان حضرت در مناسبت های مختلف در مقابل واقفیه، زیدیه،ناصبی ها و دیگر فرقه های منحرف، از اصل امامت و امامت خود دفاع کرد و به طور مکرر، امامت و حجت بودن خود بر اهل زمان را به صراحت بیان کرد .
صفوان بن یحیی می گوید : امام رضا علیه السلام پس از شهادت پدرش، امامت خود را آشکار کرد ، ما که از آشکار شدن این امر، بر جان آن حضرت ترس داشتیم عرض کردیم : شما امری بسیار مهم آشکار نمودید و ما ترس آن داریم که از ناحیه این طاغوت (هارون) به شما گزندی برسد. امام فرمود: او هر چه می خواهد تلاش کند ولی بر من راهی ندارد .[24]
محمد بن سنان که یکی از دوستان امام رضا علیه السلام است می گوید : به آن حضرت عرض کردم شما بعد از پدرتان چطور امامت خود را آشکار ساختید با اینکه از شمشیر هارون خون می چکد؟
امام فرمود: سخنی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مرا بر این کار جرات داد آنجا که فرمود: اگر ابوجهل بتواند از سر من تار مویی کم کند، گواهی دهید که پیامبر نیستم، من نیز می گویم : اگر هارون از سر من یک تار مو کم کند، گواهی دهید که امام نیستم.[25]
و همچنین در حدیث سلسله الذهب، پس از بیان اصل توحید ، موضوع امامت خویش را مطرح کرد و بر خلاف گمان مردم که پس از توحید، نبوت و بعد از آن ، خلافت را راه درست می دانستند، امامت خود را شرط ورود به حصن الهی و شرط اصلی تحقق توحید معرفی کرد .
دلیل پنجم : اصل افضلیت و برتری بر دیگران
دلیل پنجم : اصل افضلیت و برتری بر دیگران
فضایل امام علی بن موسی الرضا علیه السلام به قدری گسترده است که حتی شمار زیادی از عالمان اهل سنت را نیز وادار به اعتراف به برتری آن حضرت نموده است . در پایان این مقاله، به عنوان حسن ختام، سخن ابی طلحه شافعی را در توصیف امام رضا علیه السلام می آوریم که گفته است :
هر کس از سر انصاف درباره او بیندیشد و تامل کند می یابد که او وارث علی بن ابی طالب علیه السلام و سومین علی از اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم است که ایمانش بالنده، شانش بلند، مقامش رفیع، یارانش فراوان، برهانش اشکار و روشن، مکنتش گسترده است ... فضایلش عظیم و صفاتش بر طبق سنت پیامبر شکل گرفته بود /. مکارم اخلاق نبوی ، خوی و طبعش اخزمی، اخلاقش عربی و نفس شریفش هاشمی است . آن حضرت بزرگتر و فراتر از آن بود که امتیازهایش قابل شمار باش و بلندمرتبه تر از آن بود که مناقب و فضایل او توصیف گردد.[26]
نتیجه گیری
نتیجه گیری
در نگاهی کلی می توان گفت : ادله و شواهد کافی و قانع کننده درباره امامت علی بن موسی الرضا علیه السلام بسیارند. تصریح آشکار به امامت آن حضرت توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم و تصریح هر یک از ائمه – از امام علی تا امام کاظم علیهم السلام- بر امامت آن حضرت از جمله دلایل اثبات امامت آن حضرت است که برخی از آنها در این مقاله ذکر گردید. افزون بر موارد یاد شده ، برخورداری امام از اصل عصمت ، زهد و تقوی و علم و دانش فراوان و بی نظیر است و همچنین سیره منطبق با سیره نبوی و علوی، از جمله دلایلی هستند که امامت آن حضرت را گواهی می کنند.
کتابنامه
1- قرآن کریم.
2- ابن بابویه قمی ، محمد بن علی (شیخ صدوق)، إکمال الدین و إتمام النعمه، قم، موسسه النشر الاسلامی،1363 ش.
3- ابن بابویه قمی ، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون الأخبار الرضا، تحقیق سید مهدی الحسینی اللاجوردی، قم، رضا مشهدی، 1377 ق.
4- ابن حنبل، احمد، مسند احمد، بیروت، دار الصادر، بی تا.
5- ابی داوود، سلیمان بن اشعث سجستانی ، سنن ابی داود، تحقیق، سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، 1410 ق.
6- بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دار الفکر، بی تا.
7- بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، بغداد مکتبه الخانجی العربیه، 1349 ق.
8- ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، بیروت، دارالفکر، 1403 ق.
9- تستری، قاضی نور الله ، احقاق الحق ، قم ، منشورات مکتبه آیت الله مرعشی نجفی ، بی تا.
10- جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین، تحقیق محمد باقر المحمودی، بیروت، موسسه المحمودی للطباعه و النشر، 1390 ق
11- حر عاملی، محمد بن حسن، أثبات الهداه بالنصوص و المعجزات ، قم، دار الکتب الاسلامیه، 1364 ش.
12- خزاز، عل بن محمد، کفایه الأثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر، تحقیق عبد اللطیف کوه کمری، قم ، انتشارات بیدار، 1401 ق.
13- سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا.
14- طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبه، تهران، مکتبه نینوی الحدیثه ، 1385 ش.
15- عاملی ، علی بن یونس ،الصراط المستقیم ، تحقیق محمد باقر البهبودی ، قم ، المکتبه المرتضویه ، 1384 ش.
16- قندوزی حنفی ، سلیمان بن ابراهیم ، ینابیع الموده لذوی القربی ، تحقیق علی جمال اشرف الحسینی ، قم ، دار الاسوه لطباعه و النشر ، 1422 ق.
17- کلینی، محمد بن یعقوب ، الکافی ، تحقیق علی اکبر الغفاری ، دار الکتب الاسلامیه ، 1389 ش.
18- مجلسی ، محمدباقر ، بحار الانوار ، بیروت ، موسسه الوفاء ، 1403 ق.
19- مفید ، محمد بن محمد، الارشاد، بیروت موسسه الاعلمی ، 1979 م.
20- نصیبی، محمد بن طلحه ، مطالب السوول فی مناقب آل الرسول ، تحقیق عبد العزیز الطباطبایی، بیروت ، موسسه البلاغ ، 1419 ق.
[1]-کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 198- 203
[2]- مائده (5): 55
[3]- مائده (5) : 67
[4]- مائده (5) : 3
[5]- احزاب (33) : 33
[6]- نک : بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج 8، ص 127؛ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج 3، ص 340؛ ابی داوود، سلیمان بن اشعث سجستانیف سنن ابی داود، ج 2، ص 209؛ ابن حنبل، احمد، 5ج، ص 105؛ بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج 14، ص 252، ش 7673، سیوطی، جلال الدین ، تاریخ الخلفا، ج 7، فصل مده الخلافه ، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 286؛ تستری، قاضی نور ا لله ، احقال الحق، ج 13، ص 49؛ قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم ، ینابیع الموده، ج 3، ص 289
[7]- جووینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین، ج 2، ص 133؛ قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم ، ینابیع الموذه لذوی القربی ، ج3، ص 281
[8]- نساء (4): 59
[9]- ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق) اکمال الدین و اتمام النعمه، ص 253.
[10]- برای آگاهی بیشتر نک: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 49، ص 11-28
[11]- مفید، محمد بن محمد، الارشاد، 285، کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی ، ج 312، 1؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار ، ج49، ص 23
[12]- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 313؛ مفید ، محمد بن محمد، الارشاد، 286؛ طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبه، ص 29، مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 49، ص 25
[13]- ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق) عیون اخبار الرضا ، ج1، ص 30؛ مجلسی، محمدباقر ، بحارالانوار، ج 49، ص 25
[14]- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 313؛ مفید ، محمدبن محمد ، الارشاد، ص 286؛ طوسی، محمد بن حسن ، کتاب الغیبه، 29؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 49 ص 25
[15]- ابن بابویه قمی، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 21؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 49، ص 13
[16]- ابن بابویه قمی، همان، ج 1، ص 28 و 29؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 49، ص 17
[17]- خزاز، علی بن محمد، کفایه الاثر ، ص 217، حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداه، ج 1، ص 598
[18]- خزاز، علی بن محمد، کفایه الاثر ، ص 167
[19]- خزاز، علی بن محمد، کفایه الاثر، ص 233؛ عاملی، علی بن یونس، الصراط المستقیم ، ج 2ٌ ص 156
[20]- حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداه ، ج1، ص 651
[21]- خزاز، علی بن محمد ، کفایه الاثر ، ص 246
[22]- طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبه، ص 96
[23]- خزاز، علی بن محمد ، کفایه الاثر، ص 263، حر عاملی، محمد بن حسن ، اثبات الهداه، ج1، ص 603
[24]- ابن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا ، ج 2، ص 246
[25]- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 8، ص 258
[26]- نصیبی، محمد بن طلحه، مطالب السوول، فی مناقب آل الرسول، ص 295