تجربه به همه ی ما آموخته است که اگر کسی را در حال عمل کردن به گفته هایش ببینیم، سخنان او بیشتر در دلمان تأثیر گذار است تا کسی که حتّی به همان حرفهای خودش هم عمل نمی کند. مثال ساده اش می دانید چیست؟ دندانپزشکی که دائم به شما توصیه می کند که مراقب دندانهایتان باشید؛ در حالی که دندانهای خودش عاریه است!
امام رضا(ع)، از معلّمانی بودند که زندگی ایشان، آمیزه ای از علم و عمل به همراه هم بود. بی جهت نیست که به ایشان عالم آل محمّد (صلوات الله علیهم اجمعین) می گفتند. چرا که امام صادق(ع) فرمودند: «...هر كه عمل و سخنش موافق نباشد، عالم نیست.»(1)
در این مطلب به گوشه ای از توصیه های تربیتی امام رضا(ع) اشاره می کنیم که ایشان با عمل خود به مردم آموختند.
درس 1: همه ی انسانها محترمند؛ مخصوصاً تقواپیشگان
در چشم امام رضا(ع)، همه ی افراد، از نظر انسانی مقام و ارزش داشتند. امام رضا(ع) در عمل به مردم نشان می دادند که تحقیر و توهین و بی احترامی به انسانها، نادرست است. ایشان بردگان را هم مورد توجّه قرار می دادند. این موضوع را بگذارید در کنار اینکه امام(ع)، با اینکه امام بودند و از همه برتر، در برابر همه متواضعانه عمل می کردند. این هم نمونه هایش در تاریخ:
نمونه اوّل:
مردی از اهالی «بلخ» تعریف می کند:
در سفر امام رضا(ع) به خراسان، همراه ایشان بودم. روزی، سفره ی غذایی طلبیدند و همه ی خدمتکاران و غلامان را سر سفره جمع کردند. گفتم: «جانم به فدایت، کاش برای اینان سفره ای جدا می انداختی!»
حضرت فرمودند: «دست بردار! خدا یکی است. پدر و مادر همه یکی است. پاداش (در قیامت) به اعمال است.» (2)
نمونه ی دوم:
یاسر، خادم حضرت رضا(ع) می گوید:
امام رضا(ع) هرگاه تنها می شدند، تمام دور و بری های خود را، از کوچک و بزرگ، دور خودشان جمع می کردند. با آنان حرف می زدند. با آنان انس می گرفتند. آنان هم با ایشان مأنوس می شدند. و هرگاه بر سفره می نشستند، همه ی کوچک ها و بزرگ ها را صدا می کردند؛ حتّی کارپرداز و حجّام (حجامت کننده ها) را و همه را بر سفره ی خویش می نشانیدند...» (3)
نمونه ی سوم:
علّامه مجلسی روایت می کند:
حضرت رضا(ع) وارد حمام شدند. فردی (که ایشان را نمی شناخت) به ایشان گفت: مرا کیسه بکش.
حضرت شروع کردند به کیسه کشیدن او.
امام رضا(ع) را به آن مرد معرّفی کردند. مرد به شدّت ناراحت شد و شروع به عذرخواهی کرد؛ امّا امام رضا(ع) همچنان او را کیسه می کشیدند و او را دلداری می دادند.» (4)
2. درس دوم: نزدیک ترها باید بیشتر مراقب رفتارشان باشند
امام رضا(ع) بر شیعیان بسیار حسّاس بودند. طبیعتاً وقتی کسی شیعه و پیرو امامی شد، باید رفتار و اخلاقش نشانی از آنان داشته باشد. بدین ترتیب، امام رضا(ع) به دوستانشان سخت تر می گرفتند و به آنها توصیه های بیشتری می فرمودند. آنها را با ارزش های واقعی آشنا می کردند و به جدّیت داشتن در دین تشویق می نمودند. در نتیجه شیطان را بیشتر از آنان دور می کردند.
این هم نمونه هایش در تاریخ:
نمونه ی اوّل:
احمد بن محمّد بَزَنطی روایت می کند:
امام رضا(ع) مرکبی را نزد من فرستادند. سوار آن شدم و به حضور آن حضرت رسیدم و شب، پیش ایشان بودم. مقداری که از شب گذشت، وقتی خواستند برخیزند، فرمودند: «فکر نمی کنم الان بتوانی به شهر برگردی!»
گفتم: آری، جانم به فدایت.
فرمودند: «پس امشب پیش ما بمان و فردا صبح، به برکت خدای متعال برو.»
گفتم: چشم،جانم به فدایت.
آن گاه حضرت (ع) به کنیزشان فرمودند: «ای کنیز! رختخوابِ خودم را برایش بگستر و ملحف مرا بر روی او بکش و بالش مرا زیر سرش بگذار.»
پیش خودم گفتم: چه کسی به افتخاری که امشب نصیب من شد دست یافته است؟ خداوند موقعیت و منزلتی را برای من نزد امام رضا(ع) قرار داد که برای هیچ یک از اصحاب ما قرار نداده است.
در همین حال، که امام با من نشسته بودند و من در دلم این سخنان را می گذراندم، به من فرمودند: «ای احمد! امیرالمؤمنین(ع) روزی به عیادت زید بن صوحان که مریض بود رفت. زید، به واسطه ی آن به مردم فخر می کرد. مبادا نفس تو، تو را به فخر بکشد! در برابر خداوند فروتنی کن.»
و به دستانشان تکیه دادند و برخاستند. (5)
نمونه ی دوم:
احمد بن عمر الحلبّی می گوید:
در «مِنا»، خدمت امام رضا(ع) رسیدم و عرض کردم: ما خانواده ی بخششگر و خوش و دارای نعمت بودیم. خدا همه ی آنها را بُرد تا آنجا که اینک محتاج کسانی هستیم که به ما نیازمند بودند.
حضرت فرمودند: «ای احمد بن عمر! چه حال خوبی داری!»
گفتم: فدایت شوم، حال من چنان بود که خبر دادم.
حضرت فرمودند: «آیا دوست داری که تو بر حالتی باشی که این ستمگران هستند و حال و وضعیت آنان را داشته باشی و دنیای پر از طلا مال تو باشد؟»
گفتم: نه، یا بن رسول الله.
حضرت خندیدند و فرمودند: «از همین جا [به سوی ما] باز می گردی. چه کسی حالش بهتر از توست؟ در دستِ تو صنعت (و هنری) است که آن را به دنیایی پر از طلا نمی فروشی، آیا [بهتر از این] به تو بشارتی بدهم؟»
گفتم: آری چنین است یا بن رسول الله. خداوند مرا با تو و پدرانت شاد کند. (6)
درس سوم: با فاسدان مباش؛ حتّی اگر نزدیکانت هستند
امام رضا(ع) اگر در یکی از بستگان خودشان، خلاف و انحراف می دیدند، تذکّر می دادند، انتقاد می کردند و موضع می گرفتند. اینگونه نبود که اگر کسی با ایشان خویشاوند باشد، از این خویشی سوء استفاده ای بتواند بکند. نمونه هایش در تاریخ فراوان است. به این یک نمونه توجّه کنید:
نمونه: یاسر، خادم امام رضا(ع) روایت می کند:
زید بن موسی (برادر امام رضا(ع)) در مدینه خروج کرد و دست به کشتار و آتش سوزی (در خانه های بنی عبّاس) زد. از این جهت به «زیدالنّار» معروف بود. مأمون کسانی را در پی او فرستاد. او را گرفتند و پیش مأمون آوردند. مأمون گفت: او را پیش امام رضا(ع) ببرید.
وقتی او را نزد آن حضرت بردند، حضرت به او فرمودند: «ای زید! آیا سخن فرومایگان کوفه مغرورت کرده است که گفته اند: به خاطر عفّت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، خداوند، بر نسل او، آتش را حرام کرد؟ این سخن فقط درباره ی حسن و حسین (علیهما السلام) است. اگر خیال می کنی که گناه کنی، وارد بهشت می شوی و موسی بن جعفر(ع)، که اطاعت خدا را کرده است [هم] وارد بهشت می شود، پس با این حساب، [در گمانت] تو نزد خدا گرامی تر از موسی بن جعفر(ع) هستی!
به خدا سوگند، هیچ کس به پاداش خدا نمی رسد، مگر با طاعتِ او. اگر خیال می کنی که تو با معصیت خدا به پاداش می رسی، گمان بدی کرده ای!»
زید گفت: من برادر تو و پسر پدرت هستم.
حضرت فرمود: «تو تا وقتی برادر منی که خدای متعال را اطاعت کنی. نوح(ع) به خدا عرض کرد: «پسرم از خانواده من است و وعده ی تو راست است، خداوند [به او] فرمود: ای نوح! او از اهل تو نیست، او [مبتلا به] عملِ غیر صالح است»؛ خداوند او را به خاطر معصیتش از خاندان نوح اخراج کرد.»(7)
درس چهارم: بر کار زیردستان نظارت داشته باش
زیر نظر داشتن رفتار و اعمال غلامان و زیردستان، و تذکرات و هشدارهای لازم به آنان، از جمله دقّت های دیگر امام رضا(ع) بود؛ چه در مورد اعمال فردی شان، چه در مورد رفتار با دیگران. به این نمونه ی کوتاه توجّه کنید:
نمونه: یاسر، خادم حضرت رضا(ع) می گوید:
غلامان یک روز میوه خورده بودند، ولی بدون اینکه آن را کامل بخورند، دور انداخته بودند. حضرت رضا(ع) به آنان فرمودند: «سبحان الله! اگر شما از آن بی نیازید، کسانی هستند که به آن محتاجند. آن را به کسی بدهید که نیازمندِ آن است.»(8)
درس پنجم: خوش اخلاق باش!
ابراهیم بن عباس می گوید: «هرگز ندیدم که حضرت رضا(ع) به احدی با کلامش جفا کند. هرگز کلام کسی را قطع نمیکرد تا از سخن، فارغ شود. هرگز ـ اگر قدرت داشت ـ از برآوردن حاجتِ کسی روی برنمی گرداند. هرگز پایش را پیش همنشین، دراز نمی کرد. هرگز پیش همنشینان، تکیه نمی داد. هرگز غلامان و خدمتکاران را فحش و ناسزا نمی گفت. هرگز تف نمی کرد. هرگز قهقه سر نمی داد و خنده اش تبسّم بود[...] حضرت، بسیار کار خیر و صدقه ی پنهانی داشت و بیشتر در شب های تاریک این کارها را می کرد.» (9)
پی نوشت:
1. كلینى، محمّد بن یعقوب، أصول الكافی، ترجمه كمرهاى، قم، اسوه، چاپ سوم، 1375، ج1، ص101؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور 3/5.
2. بحار، ج49، ص101، به نقل از الکافی، ج4، ص23.
3. بحار، ج 49، ص 164؛ به نقل از عیون الأخبار الرضا، ج2، ص159.
4. ج 49، ص99، ح16، به نقل از مناقب ابن شهرآشوب.
5. بحار، ج49، ص36، ح18؛ به نقل از عیون، ج2، ص212؛ و مشابه این در مسند الأمام الرضا(ع)، ج2، ص427؛ رجال کشی، ص491.
6. بحار، ج49، ص48، ح48؛ نقل از الخرائج و الجرائح، ص237.
7. بحار، ج49، ص217، ح2؛ به نقل از عیون، ج2، ص234.
8. بحار، ج49، ص 106؛ به نقل از الکافی، ج5، ص288.
9. مسند الإمام الرضا(ع) ، ج1، ص299؛ به نقل از عیون، ج2، ص52.
با استفاده از محدّثی، جواد، «برخوردهاي تربيتي امام رضا ـ عليه السلام»، مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن http://www.iec-md.org/ahlulbayt/imam_ridha_barkhordhaaye_tarbiyati_mohaddethi.html؛ با تصرّف و تلخیص.