زهرا ابو و میلاد عباسی
چکیده:
عهد در لغت به معناى با هم دیگر پیمان بستن است و وفا در اصطلاح استواری در هر قرارداد و پیمانى که عمل و مراعات آن به طور مداوم و در همه حال لازم است. وفا از ریشه «وفی» و به معنای چیزی را به تمام و کمال رساندن است.

پایبندی به عهد از صفات یک انسان مؤمن است که در همه حال باید نسبت به عهدی که با دیگران بسته است پایبند باشد. انسان باید همه عهدهایی که با دیگران در همه سطوح بسته است به خاطر داشته باشد و در جهت وفای به عهد رفتار مناسب را انجام دهد. در این نوشتار می خواهیم جایگاه وفای به عهد را در سیره امام رضا (علیه السلام) مورد بررسی قرار دهیم.
کلید واژه: وفا، عهد، سیره رضوی (علیه السلام)، ولایت، خلف وعده، وعده خدا.
سیره رفتاری امام رضا (علیه السلام) در وفای عهد با مأمون
بعد از این که عبدالله مأمون (لعنت الله علیه) حضرت رضا (علیه السلام) را بدون رضایت ایشان و بعد از تهدید آن حضرت به قتل، ولیعهد قرار داد. امام (علیه السلام) با گریه و حزن و اندوه ولایت عهدى را از مأمون قبول کردند مشروط بر این که کسى را عزل و نصب نکنند، هیچ آداب و رسوم و سنّتى را تغییر ندهند و فقط دورادور کارها را نظارت نموده و اظهار نظر فرمایند.[1] کنند که کسانی که مورد وثوق ایشان هستند را برای حکومت آن نواحی معرفی نمایند. در جواب او حضرت رضا (علیه السلام) فرمودند: «اى امیر! تو با آنچه با من عهد بسته اى وفا می کنى من هم به آنچه با تو پیمان بسته ام پایدار می مانم، من شرطم در قبول ولایتعهدى این بود که متعرض این امور نباشم نه آمر باشم نه ناهى، نه کسى را عزل کنم و نه کسى را به کار گمارم و یا کسى را در پى کارى گسیل بدارم تا اینکه خداوند پیش از تو مرا از دنیا ببرد، به خدا سوگند خلافت را هیچ گاه با خود حدیث نفس نکرده ام و فکر آن را در سر نپرورانده ام، مأمون تصدیق کرد و گفت: من هم به آن عهدنامه وفا خواهم کرد.»[2] در ماجرای انتخاب حکام برخی نواحی طاغی، مأمون (لعنة الله علیه)، از امام رضا (علیه السلام) درخواست می
در اینجا شهامت امام (علیه السلام) و استواری ایشان در مورد حرف و پیمانی که در ابتدا با مأمون (لعنت الله علیه) بسته اند را نظاره گر هستیم که این پایداری، دشمن سرسخت و قدرتمند را به عقب نشینی و سکوت وا می دارد و به وفای عهد می کشاند.
عهد و ضرورت پایبندی به آن و تبعات نقض عهد از دیدگاه امام رضا (علیه السلام)
وقتی که مردم با حضرت رضا (علیه السلام) به ولایتعهدى بیعت کردند، اجتماع کرده او را تهنیت مى گفتند، حضرت در خطبه ای به عهد و ضرورت پایبندی به آن و تبعات نقض عهد اشاراتی فرمودند که به گوشه ای از آن می پردازیم. ایشان خطاب به مردم فرمودند: «بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ سپاس خداوندى را که آنچه بخواهد انجام می دهد. بر حکمش کسى را حقّ اعتراض نیست و قضایش را احدى توان رد کردن نخواهد بود، می داند خطاى دیده ها و نهان شده در دل ها را و درود خداوند بر محمد (صلی الله علیه و آله) در اولین و آخرین مخلوقات و بر آل و فرزندان پاک و پاکیزه اش، آنگاه فرمود: من علی بن موسى بن جعفرم و می گویم که امیر مؤمنین (مأمون) که خداوند در درستکارى او را یارى کند و او را به راه راست موفّق دارد، از حقوق ما خاندان حقّى را شناخت که دیگران آن را نشناختند و رحمى را که دیگران قطع کرده بودند، وى وصل نمود و نفوسى را که با ترس و وحشت می زیستند امان داد و مطمئن ساخت، بلکه زنده گردانید و از مردگى و یأس نجات بخشید و آرامش داد و نیازمندشان را اگر بود بى نیاز کرد، در همه این امور رضایت پروردگار خود را می خواست، از کسى جزاى عمل نمى خواست مگر از خدا و خداوند هم شاکرین را جزا خواهد داد و اجر نیکوکاران را ضایع نخواهد گذاشت و به درستی که وى عهد خود را به من واگذارده و خلافت و امارت را پس از خود به من سپرده، پس هر کس عقد و پیمانى را که خداوند به حفظ و نگهدارى آن امر فرموده بگشاید و گره اى را که خداوند محکمى آن را خواسته سست کند و بشکند، حریم و قرق گاه خدا را ناچیز گرفته و تعدّى نموده و شکسته و محرمات الهى را حلال دانسته است، زیرا بدین کار، حقّ پیشوا را ضایع کرده و امرش را اطاعت ننموده و به اسلام و آیین خداوند بى حرمتى کرده است، چنان که در گذشته این کار صورت گرفت (حرمت وصایت رسول خدا (صلى الله علیه و آله) نگهداشته نشد) و شخص وصى بر آن نابکاری ها و اعمال خلاف صبر نمود و پس از آنهم در دوران قدرت متعرّض آن نشد از بیم آنکه مبادا تفرقه ایجاد شود و اسلام سست گردد و رشته وحدت و اتّحاد مسلمین بگسلد، زیرا که افکار زمان جاهلیت در مغزها باقى بود و بدان نزدیک و قریب العهد بودند و منافقین کاملاً کمین کرده و در راه یافتن فرصت نشسته بودند تا دستاویزى پیدا کرده و شر بپا کنند و اکنون هم نمى دانم سرانجام با من و شما چه رفتارى خواهد شد، قلم قضا نیست مگر به دست خدا و او به درستی آشکار سازنده حقّ است و بهترین فصل کننده و جدا سازنده حقّ از باطل است.»[3]
در این خطبه امام (علیه السلام) بعد از حمد و ثنای الهی، ابتدا با زیرکی خاصی خطاب به مأمون (لعنة الله علیه)، ظاهر کار وی را از هر گونه ظلم و جور مبرا کرده و او را به سمت حقوق اصلی اهل بیت (علیهم السلام) دعوت می کنند. چون ولایتعهدی برای ایشان معنا ندارد و در شأن ایشان نیست. بعد در لفافه، شجره طیبه و اجداد مطهر (علیهم السلام) خود را به یاد مردم می اندازند که در ابتدا با پیغمبر عهد کرده بودند که هر چیز که او آورد را اخذ کنند و هر چیز که ایشان نهی کردند ترک کنند؛ و ایشان ولایت بلافصل اهل بیت (علیهم السلام) را از مردم بیعت گرفته بودند که مردم این بیعت را ترک گفتند و با این کار حریم خدا را کوچک دانسته و حرام الهی را حلال کردند. حق امام (علیه السلام) را ضایع کرده و در اصل به اسلام و آیین خداوند بی حرمتی کردند. امام رضا (علیه السلام) با این خطبه نشان دادند که این ماجرا همچنان ادامه دارد و موقعیت مردم را به ایشان نشان دادند که با نقض عهد ولایت نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) جامعه دچار چه سقوط هولناکی خواهد شد؛ و هم چنین از وجهی دلایل قیام نکردن اهل بیت (علیهم السلام) را مطرح کردند که یکی از آن ها این بود که رشته وحدت و یک دستگی مسلمانان از هم جدا نشود.
امام رضا (علیه السلام) در مورد صبر در وفای به عهد می فرمایند: «خداوند (جل ذکره) از دوستان خود عهد و پیمان گرفته که در دولت باطل صبر پیشه سازند؛ بنابراین تو هم به حکم پروردگارت صبر کن، که چون سرور مردم قیام کند پیروان باطل را از قبر بیرون آورده انتقام دوستان مظلوم ما را از آن ها بگیرد در آن موقع است که آنها مى گویند: ﴿ قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ﴾[4] یعنى: چه کسى ما را از گورمان بیرون آورد؟ این است آن روزى که خداوند وعده داده و فرستادگان خداوند راست گفتند.»[5]
از وشّاء نقل کرده اند که وى گفت: شنیدم از امام رضا (علیه السلام) که مى فرمودند: هر امامى در گردن دوستان و شیعیانش عهدى دارد و زیارت قبورشان از مصادیق وفا به عهد و حسن ادا وظیفه محسوب مى شود[6]از جمله، عهدی که در عالم ذر برای نصرت اهل بیت (علیهم السلام) در دنیا بسته ایم، باید در دنیا به آن عهدها وفادار داشته باشیم؛ و یکی از این وفای به عهدها به زیارت ایشان رفتن است.؛ لذا کسى که از روى رغبت و میل به زیارتشان رود ایشان در روز قیامت شفیع او خواهند بود. امام (علیه السلام) در این حدیث وفای به عهد شیعیان را نسبت به امامان (علیهم السلام) در هر عصری مورد توجه قرار می دهند.
یاران و دوستان خداوند متعال نتیجه وفای به عهد خود را نسبت به وعده های الهی به واسطۀ رسولان (علیهم السلام) در نشئه ظهور خواهند دید و خداوند به واسطه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وعده های خویش وفا کرده و تمام نا ملایمت هایی را که همه خوبان در دنیا بر آن صبر کردند، جبران کرده و سیر صعودی بشر را به سوی خویش سرعت می دهد. امام (علیه السلام) حیطه انسان های باوفا را گسترش داده و ابعاد مختلف وجودی آن ها در نظام الهی ولایت کرده و رفعت می دهد.
کتابنامه:
* قرآن مجید
1- ابن بابویه، محمد بن على ، ترجمه عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، 2 جلد، نشر صدوق، ایران، تهران
2- گلستانه، سید علاء الدین محمد، منهج الیقین، 1 جلد، انتشارات دارالحدیث، ایران، قم، 1387 ش
3- مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مهدى موعود (ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، 1 جلد، انتشارات اسلامیه، ایران، تهران.
[1]- بن بابویه، محمد بن على، ترجمه عیون أخبار الرضا (علیهالسلام)، ج 1، ص 36
[2]- ابن بابویه، محمد بن على، ترجمه عیون أخبار الرضا (علیهالسلام)، ج2، ص: 166
[3]- ابن بابویه، محمد بن على، عیون أخبار الرضا (علیهالسلام)، ج2، ص: 146
[4]- قرآن، سوره یس، آیه 52
[5]- مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مهدى موعود (ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، ص 1210
[6]- گلستانه، سید علاء الدین محمد، منهج الیقین، ص 147