راوی: مرحوم آیت الله درافشان
سالهای قبل از 1320 من مسئول توزیع وجوهات مرحوم آیت الله مجتهد سیستانی بودم و روزانه تا حدود بیست هزار تومان سهم امام را از طرف ایشان، بین طلاب توزیع می کردم.

پس از ارتحال ایشان، با این که همگان مرا به آن منصب می شناختند آنقدر در مضیقه مالی قرار گرفتم که به شدت گرفتار و بدهکار شدم.
روزی بدهی های خود را حساب کردم مبلغ 45 تومان شد که در آن زمان مبلغ فوق العاده ای بود.
در نهایت ناراحتی، برای استغاثه، عازم حرم مطهر حضرت ثامن الحجج علیهم السلام شدم.
در حرم با عصبانیت عرض حاجت کردم و مشغول توسل شدم. فردی نزدم آمد و از من خواست برایش زیارتنامه بخوانم، با عصبانیت گفتم: من زیارت نامه خوان نیستم و به حضرت عرض کردم: آقاجان نیامده ام زیارتنامه بخوانم.
فرد دیگری آمد که برایش روضه بخوانم، با عصبانیت او را هم رد کردم و به حضرت عرض کردم: آقاجان فقط از خود شما پول می خواهم، مبلغ بدهی ام را، بدهی من با این پولها درست نمی شود. من از فتّوت و کرامت شما پول می خواهم، نه از زیارت نامه خواندن و روضه خواندن.
به داخل صحن آمدم، یکی از کسانی که سالها به توصیه ی مرحوم آیت الله مجتهد سیستانی در منزل ایشان روضه می خواندم و پول هم نمی گرفتم، تا مرا دید فورا دستش به میان کیسه رفت و گفت: مادر خورشید(همسرش) برای شما پول فرستاده و من به دنبال شما می گشتم.
امتناع کردم و گفتم قرار نبوده من پول بگیرم، مرا به حضرت رضا علیه السلام قسم داد و پول را در جیب من گذاشت. بلافاصله فرد دیگری را دیدم که قبلا به همراه عده ای از طلاب، میهمانش شده بودیم و از من خواسته بود گاهی اوقات در منزلش روضه بخوانم، او هم به همین نحو پولی در جیب من گذاشت و من راهی حوزه شدم.
در حوزه پولها را بیرون آوردم و شمردم، پنجاه تومان بود، با این که 45 تومان از حضرت خواسته بودم اما پنج تومان هم حواله حضرت برای نیازهای دیگرم بود.
منبع: کتاب ذره و آفتاب، معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس رضوی