یکروز صبح زود، ازل بود یا ابد
فرقی نمی کند، سر این راه نا بلد
پا کردم عقل را و بسی راه دور شد
نزدیک بود گُم کُندم کفش بی خرد
یکروز صبح زود رسیدم که: السلام
یکروز، صبح، جای صنم، گفتم : الصّمد
ای آن ستاره ای که تمام منجّمان
حتّی نکرده اند شبی هم تو را رصد
دریا کنار مرقد تو موج می زند
ماهی و پادشاهی تو حکم جزر و مد
از یک شروع می شوی و هفت مرتبه
در جلوه می روی بشوی هشتمین عدد
هرکس که می دهد به تو از دور یک سلام
وقت جواب، مضربی از هشت می شود
اینجا فقط توئی و توئی این "توئی" چه خوب!
آنجا منم، منم، منم و این "منم" چه بد!
من قصد کردم بروم مشهد الرضا
من قصد کرده ام بروم یا علی مدد
شیخ رضا جعفری