
من زمانی که به خواستگاری این خانم رفتم، با اینکه خانواده سرشناسی بودیم اما خانواده اش مخالفت کردند. بعد از یک هفته با مادرم مجدداً رفتیم، مادرم گفت: این بچه ام، عنایت امام رضا علیه السلام است من آن را می گویم و بعد شما تصمیم بگیرید. من قبل از این پسر همه بچه هایم می مردند، تا این که یک روز بی بی سیده ای که در محله ما زندگی می کرد و بانویی اهل عبادت و تقوا بود، برای تسلی به منزل ما آمد و گفت: هر چند شما زرتشتی هستید اما امام رضا علیه السلام کسی را ناامید نمی کنند. شما مقداری طلا یا نقره نذر حرم امام رضا علیه السلام کنید و بچه تان را به ایشان بسپارید، او زنده خواهد ماند. من همین کار را کردم و پسرم تا الان زنده و سرحال و اکنون مهندس است. حال شما خود می دانید، آنها به خاطر نام امام رضا علیه السلام موافقت کردند.
من به عنایت امام رضا علیه السلام، چهار فرزند دارم که همه دارای مناصب بالای علمی هستند.
من سالی یک بار با تمام مشکلات، خود را به ایران می رسانم و به زیارت امام رضا علیه السلام مشرف می شوم اما تلاش دارم که به خاطر هم جواری با امام رضا علیه السلام در ایران ساکن شوم.
او می گفت: به نظر من بزرگترین عنایت خداوند به ایرانی ها، این است که وجود مقدس حضرت رضا علیه السلام در ایران تشریف دارند.
منبع: کتاب ذره و آفتاب، معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس رضوی