تاریخ در مورد زندگانی امام رضا علیه السلام در کودکی و جوانی تا حد بسیاری سکوت کرده است، زیرا که تاریخ نویسان به حوادث پر آوازه یا افرادی که مورد توجه عموم باشند علاقه مند هستند، نه افراد بی ادعا و به دور از جنجال و سر و صدا، به ویژه در مورد اهل بیت علیهم السلام که بنای حکومت بر مهجور کردن آنان بوده و دانشمندان آن زمان نیز به جهت مخالفت مذهبی سعی در کمرنگ کردن نقش آنها داشتند. این امر سبب شده است که نسل های آینده از اطلاعات مربوط به زندگانی اهل بیت علیهم السلام قبل از امامت و چه بسا بعد از امامت، تا حد زیادی محروم بمانند.

آن چه در تاریخ آمده است که حضرت رضا علیه السلام در کودکی به شدت مورد توجه پدر گرامی خویش بود، یکی از یاران موسی بن جعفر علیه السلام به نام مفضل گوید: نزد حضرت رفتم، دیدم فرزندش علی در دامن اوست، حضرت او را می بوسید و او را بر دوش خود می نهاد و به خود می چسباند و می فرمود:
پدرم به فدایت! چه خوش بویی، چه خلق تو پاکیزه و فضل تو آشکار است.
عرض کردم: فدایت شوم، در دلم نسبت به این کودک، چنان محبتی افتاد که برای هیچ کس جز شما نیفتاده است.
حضرت فرمود: ای مفضل، او نسبت به من، مثل من است نسبت به پدرم، فرزندانی که برخی از برخی هستند و خداوند شنوا و داناست.
عرض کردم: آیا او صاحب این امر بعد از شماست؟ فرمود: آری هر که از او اطاعت کند به حق رسیده است و هر که او را نافرمانی کند، کافر شود.[1]
و گاهی می فرمود: علی، بزرگ ترین فرزندم، از همه بیشتر نسبت به سخن من شنوا و فرمانبردار است. او با من به جفر و جامعه (که دو کتاب مهم از منابع علوم اهل بیت علیهم السلام است) نگاه می کند، و در آن جز پیامبر و وصی او نمی نگرد.[2]
منبع: کتاب حکایت آفتاب، سید محمد نجفی یزدی، معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس رضوی
1- عیون اخبارالرضا علیه السلام، ج1، ص26
2- بصائر الدرجات، جزء 3، باب 14، ج24، ص20