جلوه های متعددی از آگاهی حضرت رضا علیه السلام نسبت به زبان حیوانات به ثبت رسیده است که به برخی از آن ها اشاره می شود. سلیمان بن جعفر گوید: نزد حضرت رضا علیه السلام در باغ بودم که ناگهان گنجشکی نزد حضرت آمد و شروع کرد به سر و صدا. حضرت فرمود: می دانی چه می گوید؟ عرض کردم: نه، خدا و رسول او و فرزند رسول او داناترند. فرمود: می گوید ماری می خواهد جوجه های او را بخورد. این عصا را بردار و به این خانه برو و مار را بکش. وی می گوید: داخل خانه شدم، دیدم ماری در حال حرکت بود، آن را کشتم.[1]

شخصی به نام هارون بن موسی گوید: با حضرت رضا علیه السلام در صحرایی بودم که اسب حضرت صدا کرد، ایشان (دهنه) اسب را رها کرد، اسب رفت و در (گوشه ای) ادرار و مدفوع کرد و آمد.
حضرت رضا علیه السلام (که متوجه تعجب راوی شده بود) به من نگاه کرد و فرمود: هیچ چیز به (جناب) داوود (پیامبر الهی) داده نشده مگر این که به محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم بیشتر از آن داده شده است.[2]] اشاره به این که داوود پیامبر علیه السلام زبان حیوانات را می دانست پس آگاهی ما تعجب ندارد[
منبع: کتاب حکایت آفتاب، سید محمد نجفی یزدی، معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس رضوی
[1]- بصائر الدرجات، ص365؛ دلائل الامامة، 343؛ بحارالانوار، ج49، ص88.
[2]- مناقب آل ابی طالب، ج4، ص334؛ بحارالانوار، ج49، ص57.