در این رهگذر به دو مورد از ابعاد و گستره ی امامت در جهان شناسی و انسان شناسی اسلام بر اساس بیانات امام رضا علیه السلام می پردازیم:
امام، معصوم از گناه و نقص
(الامام المطهّر من الذنوب المبرّأ من العیوب) [1]
«امام از گناهان پاک و از عیبها به دور است.»
(الامام... معدن القدس و الطهارة) [2]
«امام منبع پاکی و طهارت است.»
(و هو معصوم مؤید موفق مسدّد قد امن الخطایا و الزلل و العثار یخصه الله عزوجل بذلک لیکون حجته علی عباده و شاهده علی خلقه) [3]
«امام، معصوم و مورد تأیید و موفق (به انجام وظایف الهی)، استوار در انجام وظایف به تأیید الهی است که از خطاها و لغزش ها مصون است، خدای متعال این ویژگی را به امام بخشید تا حجت خدا بر بندگانش و گواه بر آفریدگانش باشد.»
امامان جانشینان پیامبر صلی الله علیه و آله هستند و وظایف ایشان را در تبیین دین و ابلاغ و اجرای آن به عهده دارند، و حجت الهی بر مردم به شمار می آیند، یعنی سخن و عمل آنها الگوی مسلمانان است و باید طبق دستورات آنها عمل شود.
چنین کسی که در این مقام خطیر قرار دارد، اگر گرفتار خطا و گناه شود، اعتماد مردم از او سلب می شود و نمی تواند وظایف فوق را انجام دهد. از این رو عقل حکم می کند که باید امام معصوم باشد.
دعای امام، مستجاب است
(یکون دعاءوه مستجاباً حتی انه لو دعا علی صخره لا نشقّت بنصفین) [4]
«دعای امام مورد قبول خدای متعال قرار می گیرد، به طوری که اگر (بر فرض) در مورد صخره ای بخواهد (و دعا کند) به دو نیم تقسیم می شود.»
از این روست که ما از امامان معصوم علیه السلام می خواهیم که برای ما دعا کنند و واسطه شوند که خدا حاجات ما را برآورده کند.
چرا که آنان مقربان درگاه الهی هستند و دعایشان مستجاب است.
منبع: کتاب آیین محبت، معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس رضوی
----------------------------------------------------------------------
1- عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص219 و کمال الدین، ج2، ص678 و معانی الاخبار؛ ص98 و امالی شیخ صدوق، ص677 و احتجاج، ج2، ص435 و بحار ج25، ص124.
2- عیون، ج1، ص220 و کمال الدین، همان، معانی الاخبار، ص100 و امالی صدوق، همان و بحار، همان، احتجاج، ج2، ص435 و غیبة نعمانی، ص221.
3- عیون، همان و کمال الدین همان، غیبة نعمانی، همان، معانی الاخبار، همان، کافی، ج1، ص203، بحارالانوار، ج25، ص127.
4- عیون اخبار الرضا (ع)، صدوق ج 1، ص 212 و معانی الاخبار ، ص 102، و من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 418، و احتجاج، ج 2، ص 436، بحارالانوار، ج 25، ص 116.