جناب شیخ طوسی از حضرت رضا(ع) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «در خراسان بقعهای است و زمانی خواهد آمد که آن بقعه همواره محل رفت و آمد و مطاف فرشتگان میشود تا روز قیامت که در صور دمیده شود و قیامت فرا رسد.» پرسیدند: «ای پسر رسول خدا! این کدام بقعه است؟» فرمود: «این بقعه در سرزمین طوس است. به خدا سوگند! آن زمین باغی از باغهای بهشت است. هر که مرا در این بقعه زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا را زیارت کرده است و برای او پاداش هزار حج مقبول و هزار عمره مقبول نوشته خواهد شد و من و پدرانم روز قیامت شفاعت کننده او خواهیم بود.»
آقای دینی، همینطور که پشت میزش نشسته بود، اینها را برایمان میخواند و هیچ خجالت نمیکشید در مقابل چشم ما بچههای کلاس اول الف، اشک حسرت دیدار از پشت عینک ته استکانی و کنج چشمهایش جوانه بزند.
آقای دینی معلم خوب ما بود. کسی که در طول سه سال راهنمایی، از همه بیشتر از او آموختیم. نه تنها معلم که پدر، دوست و همدم غصههامان بود. کسی که بذر محبت به اهل بیت را در دلهامان بارور کرد.
سالها از آن روزها میگذرد. حالا من اینجا روی مقدسترین زمین خدا نشستهام. با دلی که عجیب گرفته است. به رسم تمام زیارتهای مشهد و درسی که از آقای دینی آموختهام، اول از همه، سراغ زیارتنامه میروم تا فضیلت این زیارت الهی را با خودم مرور کنم. یادم باشد بعد از آن، حتما به نیابت از آقای دینی نمازی بخوانم. یادم باشد بعد از اینکه مهر و تسبیح متبرک خریدم، یکی هم برای همسر آقای دینی ببرم. یادم باشد حتما وقتی رشت برگشتم، سری به قبرستان تازهآباد بزنم و به معلمی که بزرگترین آرزوی برآورده نشدهاش در روزهای پایان عمر، زیارت دوباره امام هشتم بود بگویم: «آقای دینی! اگر از طرف شما نایبالزیاره شدم. اگر لایق بدانید»
عکس: احمد حسنی
متن: هدیه سادات میرمرتضوی