گزارشی از حضور پُرشور زائران پیاده در آستانه شهادت امام رضا(ع)
می گویند این برنامه یک آیین روستایی است. اینکه کفش هایت را بند شانه ات کنی و با پای پیاده به پابوس سلطان خوبان بروی. کافی است به قدم های لرزان شان نگاه کنی که البته لرزه اش از سرمای طاقت فرسا، برف و بوران و زمستان زودرس نیست.
نگاه کنی تا متوجه شوی پاهایشان همچون پلک هایشان لرزان عشق به امام خوبی هاست. از میان گل و لای به جا مانده از برف این روزها که جاده را «سخت گذر» کرده است، ردپای عاشقانی را جست و جو می کنیم که با پای پیاده راه عاشقی باز کرده اند. راهی که از فرسنگ ها آن طرف تر که خانه شان باشد، کاشانه شان در هر کجای این مملکت آغاز می شود و به حرم امام هشتم(ع) ختم می شود. آن ها در راه به چیزی جز گنبد و گلدسته های حرم فکر نمی کنند. جز به رسیدن. رسیدن به عشق شان. رسیدن به حرم...
اینجا بهانه ها خودشان جور می شود
«اینجا بهانه ها خودشان جور می شوند...» کافی است به اطرافتان خوب نگاه کنید و ببینید چطور عاشقانه ها زیر لب زائران پیاده زمزمه می شود. یکی از عشق و ارادتش به امام رضا(ع) می گوید و دیگری مستاصل از روزگار می خواهد به امام مهربانی ها پناه ببرد. علی آقای اردبیلی با همان لهجه شیرین آذری زبانش می گوید از کیلومترها آن طرف تر آمده برای خدمت به آقا. او در ایستگاه میان راهی ملک آباد خدمت می کند در شب و روزهایی که ملک آباد میزبان قدوم زائران پیاده بارگاه منور رضوی است. می گوید: »عشق به امام رضا(ع). فقط همین. از اردبیل آمده ام خدمت کنم. من خادم امام رضا(ع) نیستم اما آمده ام بگویم آقا می خواهم این خدمت را از من قبول کنی.» علی آقای اردبیلی مان چشم هایش پُر اشک می شود. گویی همین مزد خدمتش باشد. اشک برای امام هشتم. اشک برای عشق.
وقتی سر و کله مسئولان پیدا می شود
مهندس منبتی، معاونت اماکن متبرکه و امور زائرین آستان قدس رضوی خودش را به ملک آباد رسانده است. ایستگاه پذیرایی از زائران پیاده آقا. آمده تا ببیند همه چیز رو به راه است. سرکشی و بازدید از این ایستگاه بهانه ای شد تا از او جزییات بیشتر این اقدام فرهنگی آستان قدس رضوی را جویا شویم. منبتی می گوید: «آستان قدس رضوی نزدیک به 42 ایستگاه درون شهری و برون شهری برای پذیرایی و استقبال از زائران پیاده حضرت رضا (ع) دایر کرده است که در این ایستگاه ها خدمات پزشکی، غذایی، پوشاک و حتی خدمات فنی برای تعمیرات ماشین هایی که در راه مانده اند، در نظر گرفته است.»
خادمان داوطلب و خدمتی ابدی
ایستگاه پذیرایی از زائران پیاده در محور ملک آباد متعلق به خادمان کشیک کفشداران حرم مطهر است. مهندس منبتی می گوید: «خدمه حضرت رضا(ع) همه در خدمت زائران هستند. ما در خود اماکن متبرکه هم روزانه میزبان زائران بی شماری هستیم که باز در آنجا هم خادمان امام رضا(ع) شبانه روزی خدمت رسانی می کنند.» معاون اماکن متبرکه و امور زائرین آستان قدس رضوی می افزاید: «باید از همین جا از همه زائران عذرخواهی کنم و بگویم اگر کم و کاستی وجود دارد، ما را ببخشند.»
عشق سرما نمی شناسد
محمدرضا با هیئت روستایشان به پابوس امام رضا(ع) می رود. او در حالی که برف در جاده شدت گرفته است، می گوید: «عشق که سرما نمی شناسد. اینجا همه چیز حرف عشق است. باور کنید اگر هر چقدر هم پول بدهند کسی حاضر نیست در این سرما پای پیاده در این جاده ها راه بیفتد. اما کسانی که امروز می بینید در این سرما و برف پای پیاده به پابوس آقا می روند، فقط عاشق هستند.» پیرزنی هم با کمک دخترش و چوب به دست می آید. اولش تصور می کنیم فیلم است اما واقعیت از هر زمانی واقعی تر است. نمی تواند چندان صحبتی کند فقط وقتی از عشق به امام رضا(ع) از او می پرسم می گوید: »امام رضا(ع) همه زندگی ماست.» و اشک امانش را می گیرد.
پذیرایی روزانه 20 هزار زائر پیاده
خاکشور، یکی از خادمانی است که در ایستگاه ملک آباد از زائران پیاده استقبال می کند. او خدمت رسانی کفشداران حرم مطهر را این طور توضیح می دهد: »ایستگاه جوادالائمه (ع) در ملک آباد متعلق به کفشداران بارگاه علی بن موسی الرضا(ع) است که افتخارشان این است به زائران پیاده ای که با اخلاص به زیارت ولی نعمت مان می آیند، خدمت رسانی کنند.» وی می افزاید: «روزانه بیش از 20 هزار پذیرایی از زائران پیاده داریم.» او می گوید قرار است این زائران از منظر معنوی آماده زیارت امام رضا (ع) شوند: «از سال 81 ما در اینجا مستقر شدیم. سال اول با 700، 800 نفر در تمام این چند روز، اما الان بیش از 100 هزار نفر را پذیرایی داریم. افتخارمان و تمام عشق و زندگیمان این است که خدمترسانی زائر علی بن موسی الرضا را می کنیم.»
و باز مشق عاشقی
هوا سرد است. اما قلب هایشان گرم گرم. آن ها پیاده می آیند تا عاشقی را در خانه دوست جست و جو کنند. جایی که قرار است همین روزها به حج فقرای زائران پیاده اش مبدل شود. یاد شعری می افتم از استاد محمدکاظم کاظمی. آن جا که می گویم: «غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت... پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت...»
منبع : http://news.aqr.ir/