چكیده
این پژوهش، اصول سبك زندگی بر مبنای آموزههای قرآن كریم و معارف رضوی را ذیل چهار مبنای جهانشناسی، انسانشناسی، معرفتشناسی و ارزششناسی استخراج و تبیین و تحلیل كرده است.
یافتههای پژوهش حاكی از آن است كه ارائه بهترین طرح سبك زندگی برای بشر، تنها و تنها از كسی برمیآید كه خالق انسانها و آگاه از ویژگیها و عالم بر تمام مصالح زندگی آنها بوده، تمام تلاش او در جهت سعادت بشر خلاصه میشود و او كسی نیست، جز یكتا آفریننده هستی.
كلیدواژهها: مبانی سبك زندگی اسلامی، جهانبینی قرآن، معارف رضوی، مبانی هستیشناسی، مبانی معرفتشناسی.
مقدمه
برای مطالعهی سبك زندگی اسلامی میبایست به تبیین چگونگی تأثیر اسلام بر سبك زندگی افراد جامعه اسلامی پرداخت. در نوشتار حاضر سبك زندگی اسلامی با رویكرد «آنچه كه هست»، به مطالعهی متون و مأثورات اسلامی با محوریت قرآن و حدیث میپردازد تا در جامعه اسلامی به «آنچه كه باید باشد»، دست یازد.
آنچه پرداختن به این موضوع را ایجاب میكند، تمایزهای چشمگیری است كه در حال حاضر، میان سبك زندگی اسلامی و سبك زندگی عموم مسلمانان وجود دارد. اغلب جوامع اسلامی به تدریج با فاصله گرفتن از آموزههای مكتبی خود، سبك زندگیشان اگر نگوییم در تمامی زمینهها، دست كم در شمار فراوانی از آن، دستخوش دگرگونی و آمیختگی با شیوههای مرسوم جهانی گردیده است كه شاید پایه و اساس محكمی هم نداشته باشد.
امروزه تنوع فرهنگی بسیار زیاد و بالا رفتن میزان تسامح و تساهل كه از آن به كثرتگرایی تعبیر میشود و همچنین تبلیغهای سبكهای مختلف زندگی از سوی رسانههای جمعی، پرداختن به سبك زندگی را به یك ضرورت تبدیل كرده است. (2)
روش پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع تحلیل محتواست. جامعهی تحقیق شامل قرآن كریم و كلیه منابع غنی اسلامی و احادیث و روایتهایی از امام رضا (علیه السلام) و دربارهی زندگی ایشان است كه در كتابها، پایان نامهها، نشریات و پایگاههای شبكهای مذهبی و پژوهشها و تحقیقهای مرتبط با موضوع تحقیق موجود است.
مبانی و اصول سبك زندگی از منظر قرآن و معارف رضوی
در جهانبینی دینی و وحیانی به طور اعم، نگرش انسان به جهان هستی و انسان، برخاسته از وحی و نبوت است و در دین اسلام به طور اخص، قرآن و سنت زیربنای فكری- عقیدتی فرد بوده، هنجارهای زندگی فردی و اجتماعی او را مشخص میكنند. از آموزههای قرآن و سنت دانسته میشود كه یكم: در اسلام، هیچ اندیشهای در هیچ زمینهای قابل تفكیك از دیدگاه توحیدی نیست و اندیشههای اسلامی در كلیه زمینهها بر پایه جهانبینی توحیدی است (3)؛ دوم: در این آیین، بهتر از هر آیین دیگری، سعادت زندگی بشر تأمین و تضمین شده و موادّ دینی آن یك سلسله معارف اعتقادی و قوانین اخلاقی و عملی است كه ریشهی اصلی آنها در قرآن مجید میباشد (4)؛ سوم: برخلاف بیشتر یا همه روشها كه برنامه خداپرستی انسان را از برنامه زندگی تفكیك میكنند، اسلام، برنامه دینی را همان برنامه زندگی قرار داده، در همه شئون فردی و اجتماعی انسان مداخله نموده، دستورهایی مطابق واقع بینی (جهانبینی - خداشناسی) صادر میكند. (5) افزون بر اینها، سبك زندگی اسلامی، تابعی از ایدئولوژی و جهانبینی اسلامی است.
مهمترین اصول سبك زندگی اسلامی از منظر قرآن و معارف رضوی ذیل چهار مبنای هستیشناسی، انسانشناسی، معرفتشناسی و ارزششناسی است كه در ادامه به آن پرداخته شده است.
مبانی هستیشناسی
مهمترین اصول هستی شناختی از منظر قرآن و معارف رضوی عبارتاند از: 1- اصل توحید 2- اصل معاد 3- اصل امامت.
1. اصل توحید
توحید، یگانگی و یكتایی خداوند است كه ابعاد متعددی دارد؛ توحید ذاتی: «یكتایی ذات خداوند»، توحید صفاتی: «بی همتایی خداوند در صفات خود و اینكه صفات كمالی و ذاتی خداوند، عین ذات اویند.» توحید افعالی: «اِسناد همه افعال به حق تعالی». توحید در خالقیّت: «خالق و آفریننده بالذّات و مستقل جهان كسی جز خداوند نیست.» توحید در ربوبیّت: «تدبیر حكیمانهی نظام جهان زیر حاكمیت یك پروردگار» و توحید در عبادت: «كسی جز الله سزاوار پرستش نیست.» (6)
توحیدی بودن سبك زندگی به این معناست كه سبك زندگی، بسترساز «عبودیت الهی» در حیات انسانی باشد و اعمال و رفتار انسان بر هیأت توحید قرار گیرد. با این بیان، توحید، صرف یك اعتقاد نیست؛ بلكه یك سبك زندگی برای انسانهاست و خدا را در زندگی خود، حاكم كردن و دست قدرتهای گوناگون را كوتاه نمودن است. (7) چنانچه اگر اعتقاد به توحید باشد، اما در عمل، التزام به آن نباشد، رسم بندگی ادا نشده و به تعبیر شهید مطهری (8)، انسان گرفتار نوعی ماتریالیسم اخلاقی و شرك عملی است؛ یعنی عمل موحدانه نیست و فاصله میان اعتقاد و عمل زیاد است.
بدون تردید چنین بینشی پیامدهای نظری و عملی در سبك زندگی به دنبال دارد كه برخی از آنها عبارتاند از: خواست و اراده خدا را در نظر داشتن در همه حوادث: «إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (9). ریشه این باور در اعتقاد به توحید افعالی است كه انسان همه خوبیها و اعمال نیك را از خداوند بداند و او را دفع كنندهی بدیها بشناسد: «عَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ» (10). انسان موحدی كه خود را به خدا میسپارد، در او نشاط كار و تكاپو ایجاد میشود و میداند هر كار نیكی انجام دهد، خداوند از آن آگاه است: «وَ مَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ» (11) و هرگاه نتوانست كاری را كه میخواهد انجام دهد یا در امور خود، به نتیجه نرسد، احساس شكست نمیكند، زیرا میداند خدا انجام این كار را به صلاح و مصلحت وی ندانسته است «مَا شَاءَ اللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ» (12) در عین حال، تلاش خویش را به كار میبندد و مبتلا به خمودی و تنبلی نمیشود و اهل توكل به خداست و دیگر از چیزی یا كسی نمیترسد، (13) زیرا میداند «أَلاَ إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ» (14)؛ آگاه باشید (دوستان و) اولیای خدا، نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند؛ و مهمتر از همه، اینكه انسان معتقد به اصل توحید، میداند خداوند اعمالش را بی پاداش نمیگذارد و در دنیا یا آخرت، مزد كارهای شایسته او را عنایت خواهد كرد و این وعده، موجب امیدواری و لذت او در دنیا میشود؛ زیرا انسان در ذات خود، به گونهای آفریده شده كه همواره در پی كسب لذت میباشد (15) و حصول لذت برای او نشاطآور است.
فردی كه در عبادت، موحد است، از اسارت شهوت و مقام و مال و مخلوقاتی مثل خود، آزاد میشود و معبود و هدف او در زندگی خدا میشود؛ بنابراین، به خاطر غیرخدا، حاضر نیست ذلت را بپذیرد. پس توحید، روح آزادگی را در سبك زندگی انسان میدمد و چنین انسانی، دیگر فرمان بر زر و زور نیست. (16)
از منظر معارف رضوی، نوع نگرشها و باورهای هر فرد در هر عرصهای تعیین كننده سبك زندگی او و در نهایت، تعیین كننده رفتارها و فعالیتهای روزانه و جهتگیریهای او نسبت به زندگی است. حضرت رضا (علیه السلام) چه در قالب مناظرات و چه در شكل پرسش و پاسخ و مكاتبات و سخنرانیها به این امر اقدام كرده است، چنان كه خطبه آن حضرت دربارهی توحید كه در جمع عباسیان ایراد فرمود، مشهور است كه حضرت پس از حمد و ثنای الهی و درود فرستادن بر پیامبر و اهل بیتش با این كلمات آغازید: «اولُّ عبادَة الله تَعالی مَعرِفَته» (17). مرحله اول در عبادت خدا، شناخت اوست و پایه و اساس شناخت خداوند، منحصر به فرد دانستن اوست و قوام و اساس توحید، این است كه صفات را از ذات خداوند منتفی بدانیم.
امام رضا (علیه السلام) حاضران را به اهمیت شناختِ خداوند خوانده و در جاهایی دیگر از این خطبه فرموده است، كسی كه بخواهد به كنه ذات پروردگار دست یابد. در واقع، قائل به توحید نیست و همچنین كسانی كه برای خدا شریك قائل شوند و او را مانند و شبیه دیگر موجودات بدانند، در حقیقت، به سراغ خدای تعالی نرفته و او را نشناختهاند. چگونگی و چرایی و كجایی برای او معنا ندارد؛ سپس در پایان، دوباره به یكتایی خداوند، شهادت و به كسانی كه خداوند را همانند سایر موجودات میدانند، هشدار داد كه به راه خطا میروند و با درود بر پیامبر و اهل بیتش خطبه را به پایان رساند كه در این خطبه به نكتههایی كه گویا مبتلا به جامعه آن روز از قبیل تشبیه و چگونگی خدای تعالی بود، اشاره فرمود. علاوه بر سخنرانی، حضرت در جلسه پرسش و پاسخ نیز به چالشهای فكری در زمینه توحید پاسخ داد. بنابراین، كار انسان در سبك زندگی اسلامی، هنگامی ارزش دارد كه اصل توحید بر آن منطبق گردد و این، نصاب ارزش اخلاقی در اسلام است. (18)
2. اصل معاد
معاد، یكی دیگر از كاربردیترین مبانی هستی شناختی است كه میتواند در تمام ابعاد سبك زندگی تأثیرگذار باشد. اصل معاد از نظر دین مبین اسلام، بدان معناست كه انسان از مبدأیی نشئت گرفته است كه سرانجام به همان جا برمیگردد «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» (19)؛ بازگشت به آن مبدأ همان معاد است و هیچ چیز همانند اعتقاد به معاد، آموزنده نیست (20) و هیچ مسئلهای در اسلام بعد از توحید به اهمیت مسئله معاد نیست. (21) انسانهای شایسته با مرگ به ملاقات خداوند میرسند (22)؛ از نظر قرآن، زندگانی جاوید و سعادت ابدی در آخرت است. (23)
معتقدان به معاد، كسانی هستند كه به خدا دل بستهاند و زندگی دنیا را گذرگاهی برای زندگی جاویدان جهان آخرت میدانند و به این جهت، نه احساس تنهایی دارند و نه احساس پوچی در زندگی (24)، چرا كه مرگ به زندگیشان معنا میبخشد. (25) ایمان به معاد، ریشه نومیدی را میسوزاند و انسان را امیدوار میسازد كه هیچ یك از اعمال نیك او از صفحه هستی پاك نمیشود و مصیبتها و ناكامیهایش در این دنیا، هیچ كدام بی پاسخ نخواهد ماند. از سوی دیگر، یادآوری آن دادگاهی كه عدالت محض بر آن حكمفرماست و خداوند به لحظه لحظه زندگی انسان اجر میدهد، آرامش خاطر وصف ناشدنی به ارمغان میآورد. بدینگونه اعتماد به نفس و قدرت انسان بر صبر و تحمل سختیهای دنیا افزایش مییابد (26) و در نتیجه، احساس امنیت و آرامش در نفس او مستقر میشود.
در سخنان و مواعظ امام رضا (علیه السلام) نكتههای بسیاری میتوان یافت كه نشان دهندهی آن است كه امام رضا (علیه السلام) مردم را متوجه قیامت میكردند؛ مثلاً دربارهی بهشت و جهنم فرمود: هر كس خلقت بهشت و جهنم را انكار كند، پیامبر و ما را تكذیب كرده است.
امام رضا (علیه السلام) به مؤمنان سفارش میكند كه تعلق و وابستگی به دنیا نداشته، حیات اخروی را هدف و غایت نهایی خود، بدانند: «اِعْمل لدُنیاكَ كانّكَ تَعیشُ ابداً و اعْمَل لآخِرتكَ كانّكَ تَمُوتُ غَداً»؛ نسبت به امور زندگی و دنیا آن چنان باش كه گویا همیشه زنده خواهی بود و برای آخرت چنان باش كه گویا فردا خواهی مرد.
در جای دیگر فرمود: «إنَّ الدنیا سِجْنُ المُؤمِنِ و القَبرَ بَیتُهُ و الجنّةَ مأواهُ و الدُّنیا جَنَّةُ الكافِرِ وَ القَبرَ سِجْنُهُ و النّارَ مأواهُ»؛ دنیا زندان مؤمن است، قبر خانه او و بهشت قرارگاه جاودانیاش. ولی برای كافر، دنیا بهشت است، قبر زندان و آتش جایگاهش. (27)
برخی دیگر از مهمترین كاربردهای اعتقاد به معاد در سبك زندگی اسلامی عبارتاند از:
- اصلاح نگرش انسان به دنیا و بی اعتنایی به جلوههای فریبنده آن:
در سبك زندگی با مبنای معاد، دنیا برای انسان به عنوان ابزاری در جهت نیل به هدفهای والای انسانی و رسیدن به زندگی جاوید قرار دارد، چرا كه دنیا برای انسان آفریده شده و نه انسان برای دنیا، و شخصیت انسانی بسیار گران بهاتر از آن است كه بخواهد خود را به متاع دنیا و جلوههای فریبنده آن بفروشد. این گونه اعتقاد به معاد، بینش انسان را به عالم هستی وسعت میبخشد. (28)
-كنترل غرایز و شهوات:
انسان در سبك زندگی اسلامی با توجه به مبانی قرآنی، در پرتو اعتقاد به سرای باقی درمی یابد كه فرصت دنیا بسیار محدود و بهره آن نیز بسی ناچیز است. (29) و حتی آنچه را كه به دست میآورد، نمیتواند برای همیشه حفظ كند، خوشیها و لذایذ واقعی نیز در همین ایام كوتاه خلاصه نمیشود. بنابراین، نه امواج خواستههای بی پایان بر دل چنین انسانی استیلا مییابد كه خود را به همه چیز وابسته كند و موجب انهدام خویشتن گردد و نه از اینكه اگر بیش از حد از نعمتها و ثروتهای دنیا برخوردار نشد، آزرده خاطر شود.
- احساس مسئولیت و حالت آماده باش دائمی:
یكی از آثار اعتقاد به معاد، بیدار شدن احساس مسئولیت و وظیفهشناسی در عمق وجود انسانهاست، زیرا اینها همه پیش فرستادههای انسان به سرای دیگر است و در سرای دیگر با این سرمایهها باید زندگی كرد: «إِنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى» (30)؛ رستاخیز به طور قطع خواهد آمد، من میخواهم آن را پنهان كنم تا هر كس در برابر كوشش خود، جزا ببیند. بنابراین، اگر بخواهیم سبك زندگی دینی در جامعه تحقق پیدا كند، باید به مباحث آخرت همان طور كه اولیای الهی به آن پرداختند توجه شود.
3. اصل امامت
مسئلهی امامت از مهمترین مسائل قرآنی و محوریترین موضوع در مكتب اهل بیت (علیهم السلام) است و از جایگاه والای اعتقادی و محتوای عمیق ارزشی برخوردار است. به همان اندازه كه در تفكر اسلامی وجود «امام» در زمین و میان توده مردم به عنوان رهبر الهی، مقتدا و اسوه مردم دیندار و ولایتمدار ضرورت دارد، پذیرش ولایت ولی و رهبری دینی، توسط مردم نیز ضروری و اجتناب ناپذیر است. در آیه 55 سورهی مائده مشهور به «آیه ولایت» نیز خداوند ولایت و رهبری والیان راستین را شناسانده است (31) كه خودش و رسول و مؤمنان نمازگزار و صدقه دهنده در حال نماز (علی (علیه السلام)) میباشند و در آیه «اولی الامر» میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» (32)؛ ای كسانی كه ایمان آوردهاید! اطاعت كنید خدا را و اطاعت كنید پیامبر خدا و صاحبان او را.
در این آیه، وجوب پیروی بی قید و شرط از اولی الامر هم سان و همانند خدا و پیامبر است، چنان كه تكرار كلمه «اطیعوا» دربارهی خدا و رسولش و عدم تكرار آن دربارهی رسول اكرم و اولی الامر نشان میدهد، محور اطاعت از خدا، پیروی از احكام كلی است كه توسط پیامبر، به امت اسلامی میرسد، ولی مدار اطاعت از رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، علاوه بر آن، پیروی در احكام ولایی و حكومتی و كشورداری است، به گونهای كه لزوم پیروی از اولی الامر، لزوم پیروی كامل از ولیّ امر معصوم در جمیع جهات و شئون دینی و دنیوی است. این آیه بر وجوب پیروی مطلق از ولیّ امر معصوم یا نمایندگان و نواب خاص و عام او در امور دینی و دنیوی و سیاسی- اجتماعی دلالت دارد.
بیاناتی كه از امام رضا (علیه السلام) در باب امامت وجود دارد، در جهت تبیین دو مطلب كلی بوده است؛ نخست اصلاح انحرافهایی كه در اصل امامت به وجود آمده بود؛ دوم، تبیین ویژگیها و صفات امام معصوم و مقام امامت و ولایت.
امام رضا (علیه السلام) مقام امامت را این گونه تعریف میكند: «امامت، زمام دین است و نظام مسلمانان و صلاح دنیا و عزت مؤمنان. امامت ریشهی روینده اسلام و شاخه بالارونده آن است.» (33) بنابراین، بر مبنای آیات قرآن كریم و معارف رضوی نیاز جامعه به رهبر رشد دهنده، در هیچ مرحلهای مرتفع نشده، قابل اغماض نیست. پس پذیرش اصل «امامت» نیز به عنوان یكی از مبانی سبك زندگی اسلامی، در راستای تكامل افراد تا درجه قرب الهی میباشد.
مبانی انسانشناسی
برای بررسی هر نوع سبك زندگی ضروری است كه نوع نگاه آن مكتب یا جهانبینی را به انسان به عنوان ركن مهمّ سبك زندگی مدنظر قرار داد. اسلام مكتبی انسانساز بوده، در سبك زندگی اسلامی، انسان، جایگاهی بس بالا و متعالی دارد؛ زیرا توسط خدا برگزیده شده است. (34) انسانیت در قرآن و معارف رضوی، جایگاهی محوری دارد. مبانی انسانشناسی در فرهنگ مدرنیته، انسان را به عنوان یك ارزش رفیع میشناسد و او را از هرگونه از امور قدسی رها میشمارد و به سخن دیگر، انسان را از آن برتر میداند. اما قرآن برای انسان مركزیت و محوریت قائل است، ولی این محوریت انسان تابع ارادهی الهی میباشد. (35) در این بخش به بررسی سه اصل از اصول اساسی مبانی انسانشناسی خواهیم پرداخت.
1. اصل كرامت انسان
كرامت انسانی، یكی از كاربردیترین مبانی انسانشناسی است كه میتواند در تمام ابعاد سبك زندگی تأثیرگذار باشد. هر انسانی به فرموده قرآن كریم، دارای كیان و ارزش نفسانی است. از نگاه قرآن، كرامت انسان به عنوان یك اصل آفرینش در نظر گرفته و كرامت در سرشت انسان تنیده شده است. خداوند متعال میفرماید: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً» (36)؛ و با این كرامت و ارزش در اجتماع زندگی میكند و اگر كرامت و شخصیت او نادیده گرفته شود، لطمات سختی به زندگی او وارد خواهد شد و انگیزه تلاش و پیشرفت در او خواهد پژمرد و در واقع، كیان و هستی او دچار سستی و خمودگی میگردد. (37)
ارزش و كرامت انسان بماهو انسان، جدای از تعلقات قومی، رنگی، جنسیتی، مذهبی و... مورد تأكید اسلام است. این امر در اندیشه و سیره امام رضا (علیه السلام) به بهترین شكل بازتاب یافته است. هدفمندی خلقت و جهتدار بودن زندگی انسان و برخورداری او از كرامتی خاص، كه سراسر ابعاد وجودش را دربرمیگیرد و در مجموعه نظام آفرینش با برخورداری از این كرامت، او را نسبت به سایر شئون جمادی، نباتی و حیوانی زندگی متمایز میسازد، و رسالتی عظیم مابین «انا لله» تا «انا الیه راجعون»برعهده وی قرار میدهد، كه تحقق آن با بی بند و باری و آزاد زیستی، و رهایی از قیود اخلاقی، سازگاری ندارد.
ذكر روایتهای تاریخی از زندگانی امام هشتم (علیه السلام)، گویای عمق فهم و درك ایشان از ارزش و كرامت انسان به صرف انسانیتش است. مردی از اهالی بلخ چنین روایت میكند: من در سفر خراسان همراه حضرت رضا (علیه السلام) بودم، روزی سفره غذا طلبید، همه غلامان از سیاه و سفید را كنار سفره جمع كرد، عرض كردم: فدایت شوم، مناسبتر بود كه سفره اینها را جداگانه بیندازید. حضرت در پاسخ فرمود: ساكت باش. همانا خدای همه ما یكی است، مادر ما یكی است، پدر ما یكی است و پاداش هر كسی بستگی به كردار او دارد. (38)
همین طور ابراهیم بن عباس نقل میكند كه هرگاه آن حضرت تنها میشد و سفرهای گسترده میگشت، تمام بردگان و غلامانش، حتی دربان و كارپرداز خانه را هم بر سر سفره مینشاند (39). یاسر از خادمان حضرت نیز نقل میكند، امام رضا (علیه السلام) به ما همواره میفرمود: اگر من بالای سر شما ایستادم و شما در حال غذا خوردن بودید، بلند نشوید تا اینكه از غذا خوردن فارغ شوید. (40)
ابراهیم بن عباس، ادب برخاسته از نگاه كرامت محورانه امام را چنین توصیف میكند: هیچ گاه ندیدم امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) كلمهای به زیان كسی بگوید و نه سخن كسی را پیش از پایان آن قطع كند و نه نیاز كسی را كه میتوانست برآورد، بر نیاورد. هیچ گاه نزد كسی كه در حضور او نشسته بود، پایش را دراز نكرد و بر تكیهگاهی در برابر افراد تكیه نداد، به دوستان و كاركنانش هرگز سخنی ناشایست نگفت و... (41).
در سیره امام رضا (علیه السلام) حفظ آبرو و حرمت انسان تا جایی است كه بنا بر یك روایت تاریخی، پس از آنكه حضرت رضا (علیه السلام) به مرد در راه ماندهی خراسانی مساعدت مالی كرد، صورت خود را پوشانیده بود. سلیمان (یكی از شاهدان) از امام پرسید: «فدایت شوم! با آنكه بخشش شما زیاد بود (دویست دینار)، چرا صورت خود را پوشاندید؟» امام فرمود: «از ترس اینكه مبادا خفت و خواری نیازمندی را در چهرهاش ببینم.» (42)
روایتهای تاریخی بالا نشان میدهد كه از دیدگاه امام رضا (علیه السلام) همه افراد انسان از نظر انسانیت، مقام و ارزش برابر دارند و حضرت خود، نسبت به حرمت انسانها سخت حسّاس بود و تا حد ممكن كرامت آنان را پاس میداشت. ایشان با تحقیر و پست شمردن و توهین به یك انسان به سختی مقابله میكرد. حتی غلامان سیه چرده و حتی غیرمسلمانان در نظر او محترم و عزیز بودند و با همه قشرها به عنوان انسان و هم نوع رفتار مینمود.
2. اصل مساوات
براساس آموزههای دینی انسانها در عین اینكه در بسیاری موارد با هم متفاوتاند و در شئون اجتماعی نیز با یكدیگر تفاوت دارند؛ هیچ چیز نمیتواند آنها را در حقوق اجتماعی نسبت به یكدیگر متمایز كند. در مكتب وحی، گرچه مردمان در گونههای مختلف آفریده شدهاند و تفاوتهایی از نظر موقعیتهای طبیعی دارند، اما انسانها برحسب گوهر و ذات برابرند. قرآن كریم فرموده است كه انسانها را از نر و مادهای بیافریدیم و قبیله قبیله كردیم كه همدیگر را بشناسید. (43)
لازمهی بینش كریمانه به انسانها، برابری و مساوات میان آنان است. زمانی كه انسانها به صرف انسان بودنشان همه در یك رتبه قرار گیرند، خواستهی رفتار و بینش برابر در تعاملات، ملك طلق آنان است. برابری میان انسانها به شایستگی در گفتار و كردار امام رضا (علیه السلام) بازتاب یافته است. این فرمودهی امام كه «همه از یك پدر و مادر و یك اصل ریشه دارند»، بستر رفتار از روی برابری را فراهم میكند. باز هم نمونههای فراوانی از روایتهای تاریخی بازگوكنندهی اندیشه والای امام به اصل برابری میان انسانهاست؛ حاكم نیشابوری در كتاب تاریخ نیشابور نقل میكند كه روزی یكی از بزرگان نیشابور، مهمانی بزرگی به افتخار امام رضا (علیه السلام) ترتیب داده بود. امام پس از آنكه وارد مجلس شد، برایشان راه گشودند تا در جای ویژه بنشینند. اما امام به آن جایگاه توجهی نكردند و در كنار خادمان و كارگران نشستند. (44)
توجه به حقوق زیردستان جامعه كه در تاریخ، همواره پلكان صعود زبردستان بودهاند، مورد عنایت ویژه امام رضا (علیه السلام) قرار داشت. روایتهای فراوانی از تعامل بدون تبعیض ایشان با این دست افراد نقل شده كه جملگی حالت به فعلیت درآمده این اندیشه است كه فرمود: «من لَقی فقیراً مسلماً فَسلَّمَ علیه خِلافَ سلامِه علی الاغنیاءِ لَقی اللهَ عَزَّوجلَّ یَوم القیامَةِ و هو علیه غَضبانٌ» (45)؛ هركس به فقیر مسلمان طوری سلام دهد كه با سلامش بر ثروتمندان متفاوت باشد، خداوند را در روز قیامت، به گونهای ملاقات میكند كه خداوند بر او خشمناك است.
بنابراین، برخورد متفاوت و سرد امام رضا (علیه السلام) در مواجهه با فضل بن سهل ذوالریاستین را در همین راستا میتوان تحلیل كرد؛ آن زمانی كه فضل جهت كاری بر آن حضرت وارد شد، اما امام به عمد او را یك ساعت سرپا نگه داشت. (46) گویا به این دلیل كه امام میخواست طعم رفتارهای تبعیضآمیز فضل را با اقشار زیردست جامعه به او بچشاند تا او دریابد كه تحمل رفتار متفاوت میان انسانهایی كه خداوند آنها را برابر آفریده تا چه اندازه، سخت و زجرآور است. اما همین امام، زمانی كه در میان استقبال پرشور مردم نیشابور وارد این شهر شد، در ناحیهای به نام بلاس آباد در منزل پیرزنی به نام پسنده اقامت گزید (47) تا توجه عموم را به شرایط زندگی اقشار پایین جامعه جلب كند.
همین طور غیر مسلمانان نیز از رفتار عدالت پیشه امام بی نصیب نماندهاند. دو روایت معتبر تاریخی در این خصوص وجود دارد. ریان بن شبیب نقل میكند: از امام رضا (علیه السلام) پرسیدم، خواهرم برای گروهی از مسیحیان وصیت كرده كه به آنان مالی بدهم و من میخواهم این مال را به گروهی از هم كیشان مسلمان خود بدهم. امام فرمود: وصیت را بدان سان كه هست اجرا كن، خداوند فرموده است (48)؛ گناه آن، بر كسانی است كه آن (وصیت) را تغییر دهند. (49) همچنین یاسر خادم امام نقل میكند: نامهای از نیشابور به مأمون رسید، به این مضمون: مردی زردشتی هنگام مرگ وصیت كرده است كه مال زیادی را كه از او باقی میماند، میان بینوایان و تهی دستان تقسیم كنند. قاضی نیشابور آن اموال را میان مسلمانان تقسیم كرده است. مأمون به امام گفت: ای سرور من! در این موضوع چه میگویی؟ امام فرمود: زردشتیان برای بینوایان مسلمان وصیت نمیكنند. نامهای به قاضی نیشابور بنویس تا همان مقدار از مالیاتهای مسلمانان بردارد و به بینوایان زردشتی بدهد. (50)
آنچه از این دو روایت استنباط میشود، این است كه اعطای حقوق و اجرای عدالت، زمانی كه عقیده و مذهب در آن نقشی نداشته باشد، مسلمان و غیرمسلمان نمیشناسد و رجحان انسانی بر انسان دیگر، فقط در فضایل معنوی و تقوای الهی است، نه در عرصهی حقوق و تكالیف مدنی؛ بنابراین، زمانی كه پای اعطای حقوق به میان میآید، تعلقات در آن تأثیری نداشته، تنها ملاك اجرای احكام و قوانین شریعت خواهد بود. این نكتهای است كه در بینش و كنش امام هشتم به زیبایی تجلی یافته است.
بنابراین، از مجموع آیات و معارف رضوی چنین استنباط میشود كه در سبك زندگی موردنظر اسلام، همگان باید از حقوق اساسی و حیاتی به خصوص در حوزههای معیشتی به صورت یك سان بهره مند گردند تا تفاخرها، اختلافهای طبقاتی و عدم رشد به علت ناداری اقتصادی از جامعه رخت بربندد.
3. اصل آزادی
سومین اصل اساسی از مبانی انسانشناسی در سبك زندگی اسلامی، اصل آزادی است. در واقع، آزادی و برابری، دو مؤلفهی مهم كرامت انسان محسوب میشوند. اگر در جامعهای دو اصل آزادی و برابری در قبال تمام تودهها رعایت شود، میتوان گفت، بخش بزرگی از كرامت و حقوق مدنی انسان به جا آورده شده است. اصل آزادی و آزادگی از بزرگترین اصول انسانی و خواستهای همگانی است و در طول تاریخ، رسالت انبیا و جهت حركت رادمردان را مشخص كرده است. همین طور طاغوتیان و سلطه جویان همواره در برابر حقّ آزادی انسانها میایستادند و گویا مردمان را عبید خود میدانستند. در تاریخ اسلام، رهبران راستین، ارزش حیاتی آزادی را تبیین كردهاند و انسانها را با این حقشان آشنا ساخته و از حقوق آنان دفاع كردهاند. (51) البته مقولهی آزادی انسان، ابعاد زیادی دارد، آزادی از بردگی، آزادی عقیده، آزادی اندیشه، آزادی بیان، آزادی شغلی و... هر كدام مباحث دامنهداری را در پی دارد؛ اما آنچه دربارهی امام رضا (علیه السلام) موردنظر این نوشتار است، آزادی انسان از سلطه و رقیّت انسان دیگر است؛ هر چند كه ابعاد دیگر آزادی مانند آزادی عقیده و اندیشه و بیان در اندیشه امام نیز جایگاه رفیعی دارد، چرا كه یكی از حوزههای مهم جهاد علمی امام رضا (علیه السلام) را مناظرات حضرت با اقشار و نحلههای مختلف فكری تشكیل میدهد كه از جستار در محتوای این مناظرات، ردپای روشنی از آزادی در اظهار عقیده، آزادی در نوع اندیشیدن و آزادی بیان دیده میشود. در این مناظرات، حضرت هیچگاه كسی را از اینكه چرا چنین عقیدهای دارد و چرا چنین میگوید، ملامت نكرد، بلكه در كمال متانت همراه با عقلانیت میكوشد با روش عقلانی- منطقی پایههای استدلال خصم را ویران كرده، به جای آن، نهال اندیشه اصیل دین را بكارد.
دربارهی اصل آزادی انسان از سلطه و سیطرهی افزون طلبان و زورمندان، امام رضا (علیه السلام) به صورت مبنایی به این موضوع پرداخته است. اباصلت نقل میكند كه امام رضا (علیه السلام) پس از آنكه شایعه شده بود كه امام فرموده: «مردم، بندگان شمایند»، فرمود: خداوندا، تو كه آفریدگار آسمانها و زمینی و از پنهان و پیدا آگاهی، تو خود، گواهی كه من هیچگاه چنین سخنی نگفتهام و از هیچ یك از پدرانم نیز نشنیدهام كه چنین گفته باشد. پروردگارا، به ظلمهایی كه از این امت بر ما رفته، آگاهی، و این تهمت نیز از آنهاست. (52)
همین طور زكریا از یاران امام روایت میكند: از امام رضا (علیه السلام) پرسیدم كه مردی اهل ذمّه كه به فقر و گرسنگی مبتلا شده بود، فرزندش را آورد و گفت: فرزندم مال تو، او را خوراك بده و او بردهی تو باشد، امام (علیه السلام) فرمود: (انسان) آزاد، خرید و فروخته نمیشود، این كار، شایستهی تو نیست. این كار دربارهی ذمیان نیز روا نمیباشد. (53)
تأكید امام رضا (علیه السلام) بر آزاد زیستن انسان و نبودن طوق رقیّت، پاسداری از كرامت ذاتی و خدادادی است كه انسان به صرف انسان بودنش و فارغ از هرگونه تعلقات و ویژگیها، از آن برخوردار است، هر چند كه در پیشگاه خداوند، آنانی كه باتقواتر و مطیعتر باشند، گرامیترند.
مبانی معرفتشناسی
معرفتشناسی دربارهی شناختهای انسان و ارزشیابی انواع و تعیین ملاك صحت و خطای آنها بحث میكند. (54) شهید مطهری دربارهی اهمیت معرفتشناسی میگوید: «دنیا، دنیای مكتب و ایدئولوژی است. مكتب و ایدئولوژی بر پایه جهانبینی است و جهانبینی بر پایه شناخت. از اینجا انسان به اهمیت مسئله شناخت پی میبرد. آن كه ایدئولوژیاش مثلاً براساس جهانبینی مادی است، جهانبینی مادیاش براساس نظریهی خاصی در باب شناخت است. آن دیگری ایدئولوژی دیگری دارد براساس جهانبینی دیگری و آن جهانبینی براساس نظریهای است كه در باب شناخت دارد. این است كه ما قبل از بحث دربارهی ایدئولوژیها، مكتبها و جهانبینیها باید تكلیف مسئله شناخت را روشن كنیم. عرض كردم به آن اندازه كه امروز این مسئله اهمیت پیدا كرده است، در جهان دیروز به اهمیت این مسئله پی نبرده بودند.» (55)
استاد مصباح یزدی در كتاب آموزش فلسفه خاطرنشان ساخته است كه برای انسان به عنوان یك موجود آگاه كه فعالیتهایش از آگاهی نشئت میگیرد، یك سلسله مسائل بنیادی مطرح است كه تغافل و شانه خالی كردن از تلاش برای یافتن پاسخهای صحیح آنها، او را از مرز انسانیت خارج كرده، به چارپایان ملحق میسازد، و باقی ماندن در حال شك و دودلی علاوه بر اینكه وجدان حقیقت جویش را خرسند نمیكند و نگرانی از مسئولیت محتمل را رفع نمینماید، وی را موجودی ایستا و بی تحرك و احیاناً خطرناك به بار میآورد، چنان كه راه حلهای غلط و انحرافی مانند مادیگری و پوچ انگاری نیز نمیتوانند آرامش روانی و خوش بختی اجتماعی را فراهم كنند، و ریشهایترین عامل مفاسد فردی و اجتماعی را باید در كژبینیها و كژاندیشیها جست. پس چارهای جز این نیست كه با عزمی راسخ و سستی ناپذیر به بررسی این مسائل بپردازیم، و از هیچ كوششی در این راه دریغ نورزیم تا هم پایههای زندگی انسانی خود را استوار سازیم و هم دیگران را در این راه یاری دهیم و از نفوذ اندیشههای نادرست و رواج مكتبهای منحرف در جامعه خویش جلوگیری كنیم. (56) در ادامه، به تبیین دو اصل مهم اندیشهورزی و بصیرت در مبانی معرفتشناسی از منظر قرآن و معارف رضوی خواهیم پرداخت.
1. اصل اندیشهورزی
سبك زندگی اسلامی، اسلامی كردن زندگی است كه پایههای آن بر شناخت و اندیشهورزی استوار است؛ چه اینكه اگر شناخت در پرتو اندیشهورزی نباشد، انسان قادر به حركت صحیح نیست. اندیشهورزی، شرط اساسی برای دست یافتن به معرفت و سعادت در زندگی محسوب میشود.
سبك زندگی اسلامی بر عقلانیت استوار گشته، زیرا اگر پشتوانه زندگی، خرد نباشد، در چالشهای روزگار و تضاد واقعیات مستأصل مینماید؛ بنابراین، در احادیث اسلامی، عقل، دلیل و راهبر مؤمن معرفی شده است. سبكهای زندگی كه پایههای خردگرایانه و عقل ورزانهی معتدل ندارد و با عقلانیت در تعارض و حتی در ستیز میباشد، محكوم به شكست است. باید دانست از چند جهت، عقلانیت و اندیشهورزی از اصول اساسی در سبك زندگی اسلامی به شمار میآید: تفكر در هدف خلقت، تفكر در اصول دین، اندیشه در هدفها، فكر در رفتار و كردار و سنجش آنها و اندیشهورزی در شرایط موجود و ارزیابی و پیش بینی شرایط پس از این.
تعقل و اندیشه در قرآن، ابزار و وسیلهای برای دستیابی به مطلوب دیگری است كه همانا عبارت است از شناخت خدا، معارف و حقایق دینی، علوم و همچنین شناخت خود انسان برای وصول به قرب الهی كه در آیات مختلف قرآن به آن اشاره شده است. در قرآن آیات بسیاری وجود دارد كه ما را به تعقل و تفكر میخواند. این آیات با مضامین گوناگون درصدد ابراز این نكتهاند كه انسان برای تجربه اندوزی و درس گرفتن از امور مختلف و راهیابی به مقام و بارگاه الهی، چارهای جز تفكر و تدبّر ندارد. به طور مشخص میتوان آیاتی را ذكر كرد كه بعد از بیان امری خاص، آن را آیه و نشانهای از جانب خدا قلمداد میكند و نشانه بودن آن را منوط به تعقل و تفكر میداند. ثمرهی چنین تعقلی، آگاهی از اسرار خلقت، كسب تجربه و پرهیز از سفاهت و جهالتی است كه باعث تباهی گذشتگان و دوری آنها از مقام قرب الهی شده است. بنابر آیات قرآن، تمام انسانها میتوانند حقیقت خداوند را به واسطه استدلالهای مناسب و حقایق آشكار بفهمند و كاملاً آن را دریابند. در اینجا تأكید بر روشنی و وضوح آیات است؛ بنابراین، كفر در وهله نخست، به عدم اراده فرد مربوط نمیشود، بلكه به فقدان استعداد و دریافت عقلانی بازمی گردد. كافران نمیتوانند آیات آفاقی یا انفسی الهی را ببینند و دریابند. خداوند آیات را نشان داده است و این به فرد بستگی دارد كه این آیات را تشخیص دهد و هدایت آنها را پذیرا شود یا نه. چنان كه به گفتهی قرآن (ملك:10)، دوزخیان در واكنش به عذابی كه دچارش شدهاند، میگویند: اگر... تعقل كرده بودیم، در (میان) دوزخیان نبودیم؛ بنابراین، عقل از كاركردی بسیار ممتاز و مستحكم در رابطه میان خدا و نوع بشر برخوردار است. فعالیت عقل، آن گونه كه در قرآن ترسیم شده، فقط به آیات الهی پیوند میخورد و برخلاف مفهوم خرد در دوران معاصر، فعالیت عقلانی به خود، ختم نمیشود، بلكه هدف از آن، بازتاب آن چیزی است كه قرار است از نشانهها استنباط شود؛ یعنی عبادت خدا و ایمان به او.
اولیای خدا به تفكر، بیشتر اهمیت میدادند و بیشتر عبادتهای آنها به تفكر ختم میشد؛ چنان كه در مورد اباذر گفته شده است: «كانَ اكثرَ عبادةِ ابی ذرِّ التفكُرُ» (57). امام رضا (علیه السلام) به یاران خویش، شیوهی اندیشهورزی را آموزش میداد: روزی یونس بن عبدالرحمان از دوستداران امام رضا (علیه السلام) غمگین و گریان نزد او آمد. عدهای به وی نسبت ناروا داده بودند كه به شدت متأثر شده بود. عرض كرد: یا بن رسول الله فدایت گردم با چنین افرادی معاشرت داشتم، در حالی كه نمیدانستم به من چنین نسبتهایی میدهند (و مرا به باورهای نادرست متهم میكنند). امام رضا (علیه السلام) با مهربانی به وی فرمود: «ای یونس، بكوش همیشه با مردم به اندازهی معرفت آنان سخن بگویی و معارف الهی را بیان نمایی. از بیان مسائلی كه درك نمیكنند، خودداری كن. ای یونس، هنگامی كه تو دُرّ گران بهایی را در دست داری، اگر مردم بگویند كه سنگ یا كلوخی در دست تو است، یا آنكه سنگی در دست تو باشد و مردم بگویند كه درّ گران بهایی در دست داری، چنین گفتاری چه تأثیری در باورها و افكار تو خواهد گذاشت؟ آیا از چنین افكار و گفتار مردم، سود و زیان میبینی». در اینجا امام رضا (علیه السلام) شیوهی تفكر را این گونه آموزش میدهد كه باید ابتدا سخنان را شنید، آنگاه با تجزیه و تحلیل اطلاعات و مطابقت آنها با معیارهای درست و با استقلال كامل، سره از ناسره را بازشناخت؛ بنابراین، اندیشهورزی و تعقل، از مهمترین اصول برای دستیابی به سبك زندگی است.
2. اصل بصیرت
از دیدگاه اسلام، انسان در هستی، جایگاه ویژهای دارد و به تعبیری، اشرف مخلوقات میباشد و هدف نهاییاش رسیدن به قرب الهی است و در این راه از ابزار جسم و روح بهره میگیرد تا رشد یابد و به تعالی برسد. در اسلام، انسان مطلوب، انسانی است كه بصیرت داشته باشد، و زندگیای بر مبنای اسلام است كه براساس بصیرت و معرفت باشد. (58)
خداوند در چندین آیه از قرآن سخن از این معنا به میان میآورد كه آنها چشمهایی دارند كه نمیبینند و آنان چون چهارپایاناند. (59) همانا مراد حق تعالی، نه چشم ظاهر و نه دیدن ظواهر است كه مراد، چشم بصیرت آنان میباشد كه بر حقیقت بسته شده است. (60)
بصیرت به معنای توانایی قلبی برخاسته از معرفت و نور الهی است كه شخص را توانا میسازد تا حقایق امور و اشیا را چنان درك كند. چنین توانایی به شخص یاری میرساند تا پیامدهای نهایی هر حركت و عملی را نیز درك كند و تحلیل درستی از واقعیتهای روزمره و رخدادهای آن بدهد و تبیین و توصیههای مناسبی برای مواجهه و تعامل با آنها ارایه نماید. (61) اساس دعوت به سوی خدا و شیوهی رهبری و مدیریت الهی مبتنی بر معرفت و بصیرت است. خداوند در قرآن كریم، خطاب به پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی» (62)؛ ای پیامبر، بگو طریقه من، این است كه خلق را با بینایی و بصیرت به سوی خدا دعوت كنم. این آیه، علاوه بر اینكه اهمیت والای بصیرت را میرساند، بیانگر این است كه در جهانبینی الهی، روش هم بافت با هدف است؛ یعنی اگر من با تحمیل و كوركورانه مردم را به سوی خداوند بخوانم در حقیقت نقصی بر خدا وارد كردهام؛ بدین صورت كه چون مردم با اختیار خود و از روی بصیرت خدا را انتخاب نمیكنند، پس باید با تحمیل صورت پذیرد و این كار نسبت عجز و ضعف به ساحت مقدس الهی است و در نتیجه، مبتلا به شرك شدن است. (63) امام علی (علیه السلام) نیز در خطبه 173 نهج البلاغه میفرماید: «لا یَحمِلُ هذا العَلمَ الا اهلُ البَصرِ و الصبرِ و العِلمِ بِمواضعِ الحقِّ»؛ پرچم رهبری را به دوش نمیگیرد مگر فردی كه بصیر و صبور و عالم به مواضع حق باشد.
یكی از مهمترین وجوه زندگانی ائمه اطهار (علیهم السلام) بصیرت بخشی آنان است كه در مناظرات امام رضا (علیه السلام) دیده میشود. حضرت رضا (علیه السلام) با هر طیف و گروهی كه مباحثه میكرد با منطق و استدلال قوی، آنها را به این امر سوق میداد. البته این بدین منظور نیست كه حضرت آنها را به جبر و بدون اراده به دین دعوت كند، بلكه آنها پس از آگاهی از وضعیت دین یا علاقه مند میشدند و یا اینكه راه سكوت در پیش میگرفتند، مانند عمران صابئی پس از آنكه برخی مسائل برایش آشكار شد، به اسلام علاقه مند شد و مسلمان گردید و سران برخی ادیان هم در برابر منطق صحیح حضرت رضا (علیه السلام) راه سكوت در پیش گرفتند و كلامی نگفتند.
مبانی ارزششناسی
دسته دیگری از مباحث مرتبط با مبانی سبك زندگی كه اخلاق در آن نقش و سهم قابل توجهی دارد، مبانی ارزشی سبك زندگی است كه بخش عمدهای از آن، ارزشهای اخلاقی است. مباحثی كه در اخلاق، پیرامون ارزشها مطرح میشود، به ویژه آنچه در باب ملاك و معیار ارزشهای اخلاقی، ثبات یا تغییر ارزشها و نسبیت اخلاقیات و ارزشهای اخلاقی مطرح میشود، هر یك سبك زندگی را رنگ خاص میبخشد. (64) در ادامه به تعدادی از اصول مبانی ارزششناسی میپردازیم.
1. اصل عدالت
قرآن اصل عدالت را به عنوان یك اصل ضروری و خدشه ناپذیر سبك زندگی اسلامی مطرح كرده، خداوند از انسان میخواهد در رفتارش عدالت پیشه كند؛ زیرا به تقوا نزدیكتر است: «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» (65) و نیز هرگاه سخن میگوید، به عدالت بگوید: «وَ إِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى» (66) و خود خداوند هم به عدل امر میكند: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ» (67) و «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ» (68)؛ ای كسانی كه ایمان آوردهاید، پیوسته به عدالت قیام كنید و برای خدا گواهی دهید، گرچه به زیان خود، پدر و مادر و خویشاوندانتان باشد.
قوام حقیقت حیات انسانی به اصل عدالت است و دادگری همانند اصل توحید، ریشه در نظام تكوین دارد: «بالعدل قامت السموات و الارض» (69). عمل به عدالت در زندگی اجتماعی از مهمترین تكلیفهای الهی مسلمانان بوده، ظلم به حقوق دیگران، از محرّمات و معاصی بزرگ به شمار میآید: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَ إِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ» (70) و مسلمانان باید نماد عدالت باشند و نباید هیچ گونه دشمنی، آنان را از محور عدل خارج كند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَ لاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» (71).
در سبك زندگی از منظر امام رضا (علیه السلام) توجه به اصل عدالت، به عنوان یك قاعده كلی و اساسی در زندگی فردی و اجتماعی و در مقابل مسلمان و غیرمسلمان میباشد. ایشان بسط عدالت را از مهمترین نتیجههای حكومت اسلامی و بالطبع، زندگی اسلامی دانستهاند.
امام در پشت عهدنامه مأمون به خط خویش، چنین نوشت:... با خدای خود، عهد بستهام كه اگر رهبری مسلمانان را به دستم دهد، نسبت به همه مسلمانان، به ویژه با بنی عباس، براساس اطاعت خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتار كنم و هرگز خونی را نریزم و مال و ناموس مردم را حفظ كنم، مگر كسی را كه حدود خداوند، خون وی را بریزد و واجبات خداوند، خون او را مباح شمارد و به اندازه كفایت و توانایی خود، كوشش خواهم كرد، و با نفس خود، پیمان محكمی بستم كه خداوند از من نسبت به آن سؤال خواهد كرد، خداوند- عزوجل- میفرماید: «وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولاً» (72)؛ به پیمانها وفا كنید كه خداوند از پیمانها بازخواست میكند.
امام رضا (علیه السلام) با ذكر این سخنان، هم رفتار و عدالت اجتماعی خود را نسبت به عموم مسلمانان و بنی عباس بیان میدارد، و هم معیار آن را دستورهای الهی و سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ذكر میكند.
2. اصل تقوا
سبك زندگی اسلامی، سبك زندگی تقوامحور است. تقوا، یك رفتار دائمی است كه تبدیل به ملكه میشود. تقوا كه به معنای یك مراقبت دائم است، نه تنها یك عنصر در سبك زندگی شمرده میشود، بلكه به عنوان ستون خیمهی سبك زندگی اسلامی مطرح میباشد.
توصیه به تقوا در آیات بسیاری از قرآن كریم تكرار شده است، اما دو آیه، از نظر تأكید و وسعت و شمول حكم، از اهمیت ویژهای برخوردارند. آیهی 102 سوره آل عمران، مؤمنان را به تقوای خداوند، آنگونه كه حقّ تقوای اوست، توصیه كرده است: «... اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ» و آیه 16 سورهی تغابن، به مؤمنان امر كرده كه به قدر استطاعتشان تقوا بورزند: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ». مفسران كوشیدهاند، نسبت این دو آیه را با یكدیگر روشن كنند. به نظر علامه طباطبایی در آیه نخست، حقّ تقوا آخرین مرتبهی تقواست؛ یعنی عبودیتی بری از اِنّیت و غفلت، طاعتی بدون معصیت و شكری بدون كفران؛ اما آیهی دوم شامل تمام مراتب تقواست؛ یعنی خداوند نخست همه مردم را به حقِ تقوا دعوت كرده و سپس فرموده است كه هر كس به قدر استطاعت خویش در طی مراتب تقوا بكوشد. (73)
از قرآن برمیآید كه تقوا راه رستگاری و راه نجات است، نجات در دنیا و در آخرت. خداوند در قرآن، متفقین را بشارت میدهد، بشارت به اجر كبیر، فضل كبیر، مغفرت و اجر كریم و رحمت و رضوان و با عنایتی بهشتی و اینكه عاقبت به خیری در بهشت برای متقین میباشد.
تقوا به معنای عام كلمه، لازمهی زندگی هر فردی است كه میخواهد انسان باشد و زیر فرمان عقل زندگی، و از اصول معینی پیروی كند. تقوای دینی و الهی، یعنی اینكه انسان خود را از آنچه از نظر دین و اصولی كه دین در زندگی معین كرده، خطا و گناه، پلیدی و زشتی شناخته شده است، حفظ و صیانت كند و مرتكب آنها نشود. (74)
یكی از بارزترین ویژگیهای شخصیتی امام رضا (علیه السلام) ارتباط عمیق معنوی با خداست كه در كثرت عبادت و خویشتن داری حضرت تجلی مینمود. ابراهیم بن عباس در روایتی میگوید: امام شبها بسیار كم میخوابید و اغلب شب را از ابتدا تا صبحگاهان به احیا و عبادت میگذراند و بسیار روزه میگرفت و هیچ ماهی نبود كه در آن دست كم سه روز، روزه نباشد. (75) و از شبراوی نیز روایت شده كه امام رضا (علیه السلام)، همواره با وضو بود و تمام مدت شب را با نماز میگذراند.
همچنین از امام (علیه السلام) دعاهایی نقل شده كه همگی سرشار از روح بندگی و انس با حضرت معبود و توكل بر ذات احدی اوست. از جمله «یا مَن دَلَّنی علی نَفِسه و ذَلّلَ قَلبی بِتصدیقهِ اَسالُك الامنَ و الایمانَ فی الدنیا و الآخرة» (76)؛ ای كسی كه مرا به سوی خودت رهنمون گشتی و دلم را به واسطه تصدیق خویش آرام گرداندی، از تو ایمان و امنیت در دنیا و آخرت را خواستارم.
با توجه به آنچه گذشت، دورنمایی از محتوای مقاله در نمودار زیر خلاصه شده است.
نتیجه گیری
آنچه امروزه جامعه اسلامی را با آسیب جدی مواجه ساخته، نفوذ فرهنگ غرب در سطح جامعه است. برخی ظاهرگرایان قائلاند به اینكه تغییر سبك زندگی، ارمغان مدرنیته در عصر حاضر است؛ اما حقیقت این است كه «تغییر مبنا» سبب تغییر و تحول در سبك زندگی اسلامی شده و مدرنیته، یكی از پیامدهای این تغییر مبنا بوده است. پایه و اساس سبك زندگی در جامعه سنتی ایران براساس اسلام بنا شده و تغییر آن به منزله تغییر سبك زندگی اسلامی به شیوههای مدرن و وارداتی است كه با فرهنگ اسلامی هیچ گونه هم خوانی نداشته، در نتیجه، تغییر هویت فرد مسلمان را به دنبال دارد.
براین اساس، مبنای اصلی فرهنگ زندگی اسلامی را باید از قرآن و سنت استخراج كرد. نتایج این پژوهش، حاكی از آن است كه زندگی بدون اعتقاد، همان زندگی حیوانی است كه هر چقدر بیشتر قدرتمند شود، سبعیت و درّندگی بیشتری مییابد. نمونه عملی آن، عملكرد نظام سلطه و استكبار در سطح جهان است. آنها با قدرت پوشالی خود، به دنبال چپاول بیشتر ملتها و كشتار وحشیانه انسانها به اسم آزادی و حقوق بشر هستند. این تناقض در رفتار و گفتار غرب، ناشی از بی اعتقادی به منبع عظیم وحی الهی و رسالت پیامبران است.
بنابراین، میتوان نتیجهگیری كرد، گرچه سبك زندگی اسلامی به بُعد عینی و رفتاری افراد میپردازد و تا حدودی آن را كمّی و قابل مشاهده میسازد، ولی نقش اصلی مربوط به مبانی پایهای اعتقادی و باورهای دینی افراد است، چرا كه نمیتوان هیچ رفتاری را با قطع نظر از انگیزهها، نیتها و مبانی آن، به اسلامی یا غیراسلامی بودن آن متصف ساخت؛ بنابراین، میتوان گفت، خاستگاه اصلی سبك زندگی اسلامی، ایمان به اصول دین و مبانی معرفتی دین مبین اسلام است كه گرایشها، باور و رفتار فردی و اجتماعی انسان از آن نشئت میگیرد. این، همان چیزی است كه مجموعه حاضر در پی بررسی آن بود.
امید است صاحب نظران با نظرداشت تعریف صحیح سبك زندگی و به كار بردن روشهای عالمانه برداشت از قرآن كریم، در تدوین و تبویب آن توفیق یافته، دانشی اصیل و نوین را تولید كنند.
نویسنده: مریم حق وردی طاقانكی (1)
پینوشتها:
1. عضو گروه معارف دانشگاه دولتی شهركرد و پژوهشگر.
2. مهدوی كنی، محمدسعید، دین و سبك زندگی، ص 17.
3. عمید زنجانی، عباسعلی، اندیشه سیاسی در جهان اسلام معاصر، ص 57.
4. طباطبایی، محمدحسین، قرآن در اسلام، ص3.
5. ایزدی مباركه، كامران، شروط و آداب تفسیر و مفسر، ص 230.
6. ر. ك: ربانی گلپایگانی، علی، ریشهها و نشانههای سكولاریسم، ج1، ص 95؛ طوسی، محمدبن حسن، قواعد العقائد، ص 63؛ آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، ص105؛ طباطبایی، محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج5، ص 110.
7. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج6، ص 258.
8. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج15، ص353.
9. نحل (16) : 77.
10. بقره (2) : 216.
11. همان: 197.
12. كهف (18) : 39.
13. توبه (9) : 13 و 18؛ احزاب (33) : 39.
14. یونس (10) : 62.
15. رجبی، 1380، ج1، ص 211.
16. اعراف (7) : 93.
17. ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ص 387.
18. مصباح یزدی، محمدتقی، توحید در نظام عقیدتی و نظام ارزشی اسلام، ص 53.
19. بقره (2) : 156.
20. جوادی آملی، عبدالله، سیره رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن، ج9، ص 197.
21. مكارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج5، ص 17.
22. بقره (2) : 223.
23. غافر (40) : 39.
24. مكارم شیرازی، همان، ج5، ص 411.
25. صبوری مقدم، حسن، «بهداشت روانی و دین»، مجله علامه، ش3، 1381، ص72.
26. بقره (2) : 277.
27. پاكتچی، احمد، پی جویی مؤلفههای عدالت سیاسی در نصوص اسلامی، ج2، ص 45.
28. مكارم شیرازی، همان، ج5، ص 18.
29. غافر (40) : 39.
30. طه (20) : 15.
31. زمخشری، جارالله، تفسیر الكشاف، ص 624؛ آلوسی بغدادی، شهاب الدین سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج6، ص 186.
32. نساء (4) : 59.
33. حكیمی، محمدمهدی، سیره امام رضا (علیه السلام)، ج2، ص 623.
34. طه (20) : 122.
35. جعیط، هاشم، بحران فرهنگ اسلامی، ص 67-69.
36. اسراء (17) : 70.
37. حكیمی، همان، ص 61.
38. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج49، ص 101؛ كلینی، محمد بن یعقوب، اصول الكافی، ج4، ص 23.
39. مجلسی، همان، ج49، ص 91.
40. همان: 102.
41. ابن بابویه، همان، ج2، ص 184.
42. مجلسی، همان، ج49، ص 101.
43. حجرات (49) : 13.
44. حاكم نیشابوری، ابوعبدالله، تاریخ نیشابور، ص210.
45. ابن بابویه، همان، ج2، ص 57.
46. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج2، ص 176.
47. مجلسی، همان، ج49، ص121؛ ابن بابویه، همان، ج2، ص 132.
48. بقره (2) : 181.
49. كلینی، همان، ج7، ص 16.
50. ابن بابویه، همان، ج2، ص15.
51. حكیمی، همان، ص 65.
52. ابن بابویه، همان، ج2، ص 184.
53. طوسی، همان، ج7، ص 83.
54. مصطفوی، حسن، التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ص45.
55. مطهری، همان، ص 324.
56. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، ص25.
57. قمی، همان، ص 383.
58. برای آگاهی بیشتر رك: حق وردی، مریم، مولفههای رهبری بصیر آموزشی با تأكید بر آموزههای دینی.
59. اعراف (7) : 178.
60. مكارم شیرازی و همكاران، تفسیر نمونه، ج14، ص 130.
61. حق وردی، همان، ص 140.
62. یوسف (12) : 108.
63. نقی پورفر، ولی الله، اصول مدیریت اسلامی، ص 179.
64. محسن پور، بهرام، جایگاه تربیت اخلاقی در نظام آموزش و پرورش رسمی، ص 203.
65. مائده (5) : 8.
66. انعام (6) : 152.
67. نحل (16) : 90.
68. نساء (4) : 135.
69. الاحسایی (ابن ابی جمهور)، عوالی اللئالی، ج4، ص 103.
70. نساء (4) : 58.
71. مائده (5) : 8.
72. اسراء (17) : 34.
73. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج3، ص 367-368.
74. مطهری، همان، ص 45.
75. ابن بابویه، همان، ج2، ص 178.
76. كلینی، همان، ج2، ص 579.
منابع تحقیق:
- قرآن كریم
-ابراهیم ناصر، بررسی تطبیقی تربیت دینی، ترجمه علی حسین زاده، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، قم، 1380.
-ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اكبر غفاری، جامعة المدرسین، قم، چاپ دوم، 1404ق.
-ابوالمعالی الحسینی، خدیجه، مقدمهای بر پژوهش تحلیل محتوا، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، 1382.
- ایزدی مباركه، كامران، شروط و آداب تفسیر و مفسر، امیركبیر، تهران، 1376.
- الاحسایی (ابن ابی جمهور)، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، سیدالشهداء، قم، 1983م.
-آلوسی بغدادی، شهاب الدین سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ چهارم، 1405.
-آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1368.
-بوردو، ژرژ، لیبرالیسم، ترجمه عبدالوهاب احمدی، نی، تهران، 1378.
-بوردیو، پیر، «تكوین تاریخی زیباشناسی ناب»، ترجمه مراد فرهادپور، فصل نامه ارغنون، ش17، 1379.
-بیات، عبدالرسول، فرهنگ واژهها، درآمدی بر مكاتب و اندیشههای معاصر، موسسه اندیشه و فرهنگ دینی، قم، 1381.
-پاكتچی، احمد، پی جویی مؤلفههای عدالت سیاسی در نصوص اسلامی، «درآمدی بر نظریه سیاسی عدالت در اسلام»، به كوشش علی اكبر علی خانی، پژوهشكده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، تهران، 1388.
-جعفری، محمدتقی، ایده آل زندگی و زندگی ایدهآل، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، تهران، چاپ هفتم، 1386.
-___، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (علیهم السلام)، قم، 1408ق.
-__، فلسفه و هدف زندگی، قدیانی، تهران، 1359.
-__، فلسفه و هدف زندگی، صدر، تهران، 1375.
-جعیط، هاشم، بحران فرهنگ اسلامی، ترجمه سید غلامرضا تهامی، دفتر پژوهشهای فرهنگی، تهران، 1381.
-جوادی آملی، عبدالله، اخلاق در قرآن، اسراء، قم، چاپ سوم، 1381.
-__، سیره رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن، اسراء، قم، 1385.
-__، شریعت در آینه معرفت، مؤسسه فرهنگی رجاء، قم، 1372.
-چاوشیان، حسن، «سبك زندگی و هویت اجتماعی، مصرف و انتخابهای ذوقی به عنوان شالوده تمایز و تشابه اجتماعی در دوره اخیر مدرنیته»، پایان نامه دكترای جامعهشناسی، دانشگاه تهران، دانشكده علوم اجتماعی، 1382.
-چنارانی، محمدعلی، سیره اخلاقی و اجتماعی امام رضا (علیه السلام)، عروج اندیشه، مشهد، 1382.
-حاكم نیشابوری، ابوعبدالله، تاریخ نیشابور، ترجمه محمد حسن خلیفه نیشابوری، نشر آگه، تهران، 1375.
-حق وردی، مریم، مؤلفههای رهبری بصیر آموزشی با تأكید بر آموزههای دینی، دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، تهران، 1392.
- حكیمی، محمدمهدی، سیره امام رضا (علیه السلام)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1382.
-خادمیان، طلیعه، «سبك زندگی و مصرف فرهنگی؛ مطالعهای در حوزه جامعهشناسی فرهنگی و دیباچهای بر سبك زندگی فرهنگی ایرانیان»، جهان كتاب، تهران، 1387.
-دادستان، پریدخت، آدلر و آدلری نگری، مجله روانشناسی، سال نخست، 1376.
-دلاور، علی، روش تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی، ویرایش، تهران، 1385.
-رجبی، محمود، انسانشناسی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1380.
-رضوی زاده، نورالدین، بررسی تأثیر مصرف رسانهها بر سبك زندگی ساكنان تهران، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1386.
-زرین كوب، عبدالحسین، نقد ادبی، امیركبیر، تهران، 1354.
-زمخشری، جارالله، تفسیر الكشاف، دارالفكر، بیروت، 1397.
-سیدرضی، محمد، نهج البلاغه، به كوشش صبحی صالح، هجرت، قم، 1414ق.
-سیدقطب، فی ظلال القرآن، دارالشروق، بیروت: قاهره، چاپ هفدهم، 1412ق.
-شاپیرو، سالوین، لیبرالیسم معنا و تاریخ آن، ترجمه حنایی كاشانی، مركز، تهران، 1384.
-شریعتمداری، علی، اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، امیركبیر، تهران، چاپ پنجم، 1371.
-صبوری مقدم، حسن، «بهداشت روانی و دین»، مجله علامه، دوره یكم، ش3، 1381.
-طباطبایی، محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، 5ج، صدرا، قم، 1368.
-___، المیزان، دارالكتب الاسلامیه، تهران، چاپ پنجم، 1372.
-___، المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
-___، قرآن در اسلام، دارالكتب الاسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1353.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 6ج، ناصرخسرو، تهران، چاپ سوم، 1372.
-طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحكام، دارالصعب و التعارف، بیروت، 1401ق.
-__، تهذیب الاحكام، تحقیق حسن الخرسان، تصحیح محمد آخوندی، دارالكتب الاسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1365.
-___، قواعد العقائد، تحقیق علی ربانی گلپایگانی، مركز مدیریت حوزه علمیه قم، قم، 1416.
-علمی، قربان، نقش دین و اعتقادات دینی در بهداشت روان، مجموعه چكیده مقالات همایش نقش دین در بهداشت روان، دانشگاه علوم پزشكی و خدمات بهداشتی درمانی ایران، تهران، 1380.
-عمید زنجانی، عباس علی، اندیشه سیاسی در جهان اسلام معاصر، امیركبیر، تهران، 1384.
-فاضلی، محمد، مصرف و سبك زندگی، صبح صادق، قم، 1382.
-فضلی نژاد، پیام، «سبك زندگی»، روزنامه كیهان، بیستم اسفند 1391.
-فیض كاشانی، محمد بن شاه مرتضی، علم الیقین فی اصول الدین، بیدارفر، قم، 1357.
-قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، 2ج، بی نا، بی تا.
-كاپلستون، فردریك، تاریخ فلسفه، ترجمه جلال الدین مجتبوی، سروش، تهران، 1388.
-گلپایگانی، علی، ریشهها و نشانههای سكولاریسم، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، تهران، 1381.
-كلینی، محمد بن یعقوب، اصول الكافی، 7ج، دارالصعب و التعارف، بیروت، چاپ چهارم، 1401.
-متز، تئودور، معنای زندگی، ترجمه محسن جوادی، به كوشش جمعی از نویسندگان، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، تهران، 1388.
-مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفا، بیروت، چاپ سوم، 1403ق.
-محجوب، محمدجعفر، سبك خراسانی در شعر فارسی، دانش سرای عالی، تهران، 1376.
-محسن پور، بهرام، جایگاه تربیت اخلاقی در نظام آموزش و پرورش رسمی، مجموعه مقالات نخستین سمپوزیوم تربیت در آموزش و پرورش دوره ابتدایی و تربیت اسلامی، نشر معاونت پژوهشی وزارت آموزش و پرورش، تهران، 1371.
-مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، چاپ هفتم، 1370.
-__، آموزش فلسفه، نشر بین الملل، تهران، چاپ هفتم، 1386.
-___، توحید در نظام عقیدتی و نظام ارزشی اسلام، قم، شفق، قم، 1375.
-___، لذت و سعادت از دیدگاه قرآن كریم، كوثر، ش10، 1382.
-مصطفوی، حسن، التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1360.
-مطهری، مرتضی، مجموعه آثار (فلسفه تاریخ)، صدرا، تهران، 1375.
-مكارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، 5ج، هدف، قم، 1372.
-__، و همكاران، تفسیر نمونه، دارالكتب الاسلامیه، تهران، 1374.
-موفق، علی رضا، معنای زندگی، تأملی بر دیدگاه دین و مكاتب بشری، كانون اندیشه جوان، تهران، 1388.
- مهدوی كنی، محمدسعید، دین و سبك زندگی، دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، تهران، 1387.
-پورفر، ولی الله، اصول مدیریت اسلامی، نشر مركز آموزش مدیریت دولتی، تهران، 1385.
-همیلتون، ملكم، جامعهشناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، نشر ثالث، تهران، 1387.
-هندری لوئی. بی و دیگران، اوقات فراغت و سبكهای زندگی جوانان، ترجمه فرامرز ككولی دزفولی و مرتضی ملانظر، سازمان ملی جوانان، تهران، 1381.
- هیل، مایكل، تأثیر اطلاعات بر جامعه، ترجمه محسن نوكاریزی، چاپار، تهران، 1381.
Adler,Alfred,The individual psychology of Alfred Adler,New York:Basic Inc,1956.
منبع مقاله :
همایش ملی سبک زندگی رضوی (مقالات برگزیده)، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ اول (1393).