آمدم درحرمت تا که عقیقت بشوم
خادم دائمی صحن عتیقت بشوم
آمدم درحرمت تا که دُرم گردانی
آمدم درحرمت ریزه خورم گردانی
آمدم درحرمت تا که بگیرم درمان
بینوایم بدهی بر دل من تو سامان
آمدم درحرمت تا که گدایت باشم
مورد لطف و عنایات خدایت باشم
آمدم درحرمت تا که سلامی بدهم
به کبوترهایت خرده طعامی بدهم
آمدم درحرمت دست مرا ول نکنی
گرچه دیوانه شدم یک دمی عاقل نکنی
آمدم درحرمت تا که گوهرشادی بشم
ضامنم باشی و من آهوی این وادی بشم
آمدم در حرمت کمی بهایم بدهی
از غذا خانه ی خود کمی غذایم بدهی
آمدم درحرمت سرور عالم باشم
آمدم درحرمت تا منم حاتم باشم
آمدم درحرمت صفاومروه بدهی
آمدم درحرمت مدینه و مکّه دهی
آمدم درحرمت تا که صدف باشم من
نوکر دلبر و دلدار نجف باشم من
آمدم درحرمت جای رفیع ام ببری
آمدم درحرمت تا که بقیع ام ببری
آمدم درحرمت تا که طلایی بشوم
ازسرلطف و کرم کرب و بلایی بشوم
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا