چقدر زود دیر میشود ....
دل های بی قرارمان را به پنجره فولاد گره زدیم و برگشتیم..و ذره ذره ی وجودمان زیر پای زائران جا ماند...
حس عجیبی است حس جدایی اما دلخوشیم به قرار دیدارمان که بعید میدانم خیلی طول بکشد ...دست به دامانش شدیم برای قراره دلمان برای آرامش لحظه هایمان .
باز هم روز مرگی، باز هم لحظه شماری، دلخوشیم به این که چند صباحی عطر حرم داریم ...دل هایمان جلا گرفت ...
شکر حضرت خورشید
شکر حضرت عششششق