چشم های به در خداحافظ
لحظات سحر خداحافظ
چه قدر مانده است تا ساحل
رمضان رفت ای دل غافل
رمضان رفت کوله بارت چیست؟
نکند جز گناه در آن چیزی نیست؟
دست خود را بده به دست چراغ
تا کبوتر شود دوباره کلاغ
تا پر و بال در حرم بزند
توی باب الرضا قدم بزند
شب بیست و نهم چه مأیوسی
تو که مثل کبوتر طوسی
گاه در پشت پنجره فولاد
گاه در کنج صحن گوهرشاد
دل تو سنگ مرمر حرم است
تا به اذن دخول یک قدم است
السلام علیک که دلتنگم
ای بمیرم که مایه ی ننگم
ای بمیرم که زائرت نشدم
بیست و نه روز شاعرت نشدم
به من خسته هم نگاهی کن
دل من را دوباره راهی کن
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ..