شعر و شورم را برای کوی تو جاری کنم
تا منم مثل بقیه در حرم کاری کنم
مثل هر عاشق که اینجا ذُل زده بر مرقدت
شعر می گویم برای این حریم و گنبدت
زائرانت مثلِ نوحَند و چه غوغا می کنند
در کنار مضجعت اینگونه نجوا می کنند
ای که عاشق می نوازی و گدا داری چُنین
من به دامانت بیاوَردم دلم، حالم ببین!
مفتخر باشم از اینکه سائل کوی توأم
من گدای درگهت،مجنون گیسوی توأم
مادرم گفته مرا نذر شما کرده،منم
گویم آقا جان،فدایت این سر و جان و تنم
زائرت باشم،رئوفی،حاجتی دارم ولی...
من خِجِل از گفتنِ حاجت به درگاهت،علی
یا علی موسی الرضا،لبخند و گریه شد توأم
هر زمان نزد تو باشم مملو از شوق و غمم
این بلاتکلیفی ام را دوست می دارم که با
گریه هایم خنده دارم بر لبانم در دعا
در قنوتم لحظه لحظه روبه رویم حاضری
من نگویم عابدم،دانم به کارم ناظری
شعر از امیرحسین رنجی