تمام عمر دلم سمت و سوی هرجا رفت
که عاقبت ره جویم به سمت دریا رفت
شدم غلام شهنشاه طوس و فهمیدم
که خاک کوی رضا تا به عرش ، بالا رفت
از آن زمان که شفاخانه اش به راه افتاد
دگر ز روی زبان ها دم مسیحا رفت
همینکه نغمه ی نقاره کوه پیما شد
صدای نعره ی ناقوس ، از کلیسا رفت
شبیه شاخه ی طوبا ثمر به گلشن داد
همان که پای ضریحت عقیم و نازا رفت
گدا که آمد و مانند شاه و مولا رفت
ندار آمد و افتاد و مثل آقا رفت
خوشم که جوهر عشق تو در سرشت من است
محبت تو همان خط سرنوشت من است
گناهکارم و از آسـتان قدس شـما
کجا روم؟! به خدا مشهدت بهشت من است