پرچمِ مشکیِ عزایِ حسین
هدیه ای از سوی خراسان است
قطرات طلایی اشک از
برکات حریم سلطان است
خودِ آقا مُحَرَم هر سال
خانه اش تکیه ی عزا می شد
سَر دَرِ خانه اش علم می بست
روضه ی کربلا به پا می شد
پرچم یاحسین بر می داشت
بوسه میزد به چشم می مالید
گریه میکرد و روضه ای میخواند
بعد هر پرچمی که می کوبید
یک طرف پرچم ابالفضل و
یک طرف یاحسین را میزد
مثل هر روضه خوانی اوّل ِکار
صاحب روضه را صدا می زد
وارد روضه ی گلو می شد
از گلو حرف می زد و خنجر
از بدن ها که زیر و رو می شد
از بدن های بی سر و از نعل
روضه می خواند از خرابه ی شام
از غمِ زینب و غمِ سجّاد
ماجرای اسارتِ زینب
گرد ماتم به روضه می پاشید
خود غریب است و خوب میفهمید
عمه اش در خرابه ها چه کشید
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا