کفتری گمگشته در غوغایِ زائرهایِ تو
نانِ من از سفرههایِ توست آقایِ کرم
دانه چیدن از حریمِ با صفایت عالمیست
حسرتِ پرواز مانده بر دل و بال و پرم
خیلِزائرهایِخوبت راهِ من را بسته است
جز گناه و روسیاهی نیست در دور و برم
مهربانیهایِ تو من را خرید و زنده کرد
خاکِ پاکِ این حریمِ با صفا تاجِ سرم
لحظهٔمرگم قدم بگذار بر تنهاییاَم
ضامنِ این رو سیه شو لحظههایِ آخرم
گرچه بد هستم ولی آقا تو در هم میخری
من گدایِ با وفایِ اهلبیتِ اطهرم
ضامنِآهویِ زخمی التماست میکنم
امروز از هر آهویِ تنهاتری تنهاترم
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا