من در حرمت داد زدم نامِ رضا را
دیدم همه جا شعشعهٔ نورِ خدا را
بر پنجره فولاد نظر کردم و دیدم
منتکشیِ کور ترینِ گرهها را
از گنبدِ زرینِ تو کردند مشخص
معیارِ گرانبودنِ هر خِشت طلا را
هرکسکه غریب است بهسویِتو شتابد
بر نامِ تو بستند غریب الغربا را
از قافله هرکس که جدا مانده چهلّم
دَرْ بارْگَهَت میطلبد کربُ بلا را
هر سال شبِآخرِ دو ماهِ گدایی
امضایِ تو زینت شده پروندهٔ ما را
در بخشِ امانات سپردیم بماند
این چفیه و پیراهنِ مشکیِ عزا را
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا